هرکسی که علاقه و دغدغه رسانه دارد وارد عرصه رسانهای کشور شده است. حتی ممکن است تخصص لازم را نداشته باشد اما آدم خوبی باشد؛ آمده مسئولیتی را در عرصه رسانه قبول کرده است. از طرفی رسانه ما مشکل نیازسنجی و ذائقهسازی دارد و چون نیازهای مردم را بهدرستی شناسایی نکرده نمیتواند بر اساس ذائقه مردم فیلم بسازد، سریال درست کند و حتی در عرصه مطبوعات حرفی برای گفتن داشته باشد.
برای بررسی دقیقتر این مسئله، پای صحبت حجتالاسلام محمد محمدی فرید، استاد حوزه و مؤلف کتاب «سواد رسانه» رفتیم و با ایشان به گفتوگو نشستیم. مصاحبهای که میخوانید بخش اول گفتوگو با ایشان است.
به اذعان برخی کارشناسان یکی از معضلات عمده در رسانهها، فاصله گرفتن مدیران رسانه از نظر و سلیقه مردم است. رسانه چگونه میتواند با ذائقهسازی تلاش کند ارزشهای دینی را آنگونه که باید و شاید در جامعه نهادینه نماید؟
مسئله اصلی ما در رسانه، مسئله مشترک ما در همه رسانهها یک مشکل است؛ این مسئله را در حوزه پخش شبکه نمایش خانگی داریم و همین مسئله در روزنامه هم وجود دارد. آن مشکل و درد مشترک این است معمولاً پیچیدگیهای کار رسانهای خوب درک نمیشود که مشکلات زیادی برای همه رسانههای جبهه انقلاب اسلامی به وجود آورده است. رسانه مقولهای بسیار پیچیده است ولی چون با زبان ساده با مخاطب خود صحبت میکند، افراد در ارتباط با رسانه متوجه پیچیدگیهای کار نمیشوند. این مسئله موجب شده عموم افرادی که در حوزههای مختلف تحصیلاتی دارند این توان را در خودشان ببینند که فعالیتهای رسانهای را مدیریت کنند و این موجب شده ما مجموعهای از مدیرانی در حوزه صداوسیما و حتی روزنامهها و سینما داشته باشیم که حقیقتاً در این حوزهها تخصصی ندارند و با پیچیدگیهای کار آشنا نیستند ولی کارهای مدیریتی میکنند. مدیریت رسانه در اختیار دوستانی است که دقیق با پیچیدگیهای این فضا آشنا نیستند. یکی از مهمترین مسائل ما همین است و شاید علت اینکه رهبر معظم انقلاب در موارد متعدد از وضعیت رسانهای کشور گلایه کردهاند همین مسئله باشد؛ ایشان فرمودند دلیل اینکه ما در حوزه رسانهای ضعیفیم و دشمن در حوزه رسانهای قوی است این است که ما حتی تا به امروز پیچیدگیهای کار رسانهای برایمان روشن نشده است. همین مسئله باعث شده عموم محصولات رسانهای ما ضعف داشته باشند. در سینمای انقلاب اسلامی ضعفش مشهود است اما در مقابل، در حوزه جنگ سخت چون پیچیدگیها روشن شده است، برادران عزیز ما در سپاه و ارتش کاملاً این پیچیدگیهای جنگ سخت را لمس کردهاند، به سمت آموزشها و کارهای سخت حرکت کردهاند. ما یک روزی احساس کردیم نیاز به موشکهای دوربرد داریم؛ رسیدن به این فناوری کار خیلی پیچیدهای بود. شهید تهرانی مقدم را میبینیم که به فلان کشور اعزام میشود تا مقداری آموزش ببیند. تلاشهای طاقتفرسا و شبانهروزی که اینها انجام دادهاند بسیار مهم است. پیچیدگی در خیلی از حوزههای رسانه از پیچیدگی حوزههای بالستیک بیشتر است. ولی نیرویی نداشتیم این پیچیدگی را درک کند.
اینکه ما آمدیم و بسیاری از مفاهیم را برای درک مخاطب سادهسازی کردیم آیا اشتباه بوده است؟
رهبر معظم انقلاب از مکتب حاج قاسم سخن میگویند حاج قاسم شخصیتی است که هم پیچیدگیهای جنگ را خوب میشناخته و هم پیچیدگیهای فعالیتهای فرهنگی را و جالب است که حاج قاسم از بچههای رسانه گلایه میکند چرا پیچیدگیهای جنگ را نمیبینید؟ بچههای رسانهای ما نه پیچیدگیهای رسانهای را میدیدند نه پیچیدگیهای جنگ را. حاج قاسم میگوید: ما در این ۱۵-۱۰ سال اینقدر جنگ و فرماندهانش را به طور ناقص و بدون پرداختن به همه ابعاد وجودی جنگ در تلویزیون نشان دادیم که مردم فکر میکنند اینها یک عده آدم بودند که فقط دعا میکردند. سادگیهای جنگ را به تصویر کشیدیم ولی قادر نبودیم پیچیدگیهای جبهه و جنگ را به تصویر بکشیم. برای عملیات والفجر ۸ فقط شهید حسن یزدانی که یک طلبه بوده ۳۰ بار عرض اروند را طی کرده است، آن هم در زمانی که نیروهای بعثی گلولههای کاتیوشا را به سمت رودخانه گرفتند.
مسئله اگر ساده باشد میتوان گفت خب ما اینطرف رودخانهایم یک یازهرا میگوییم و به آن طرف رودخانه میرویم. گاهی اوقات ماهها برای یک شب عملیات کار میکردند.
حقیقتاً ما در بحث رسانه بسیار کودکانه برخورد میکنیم. آقایی است که میگویند خیلی آدم خوبی است، از بچههای انقلابی و جهادی است؛ خب بفرمایید بیایید مسئول فلان سازمان رسانهای شوید! این درواقع ندیدن پیچیدگیهای وضعیت رسانهای است.
حاج قاسم میگوید تهاجم فرهنگی امروز خیلی پیچیدهتر، شدیدتر، وسیعتر و ناپایدارتر از دیروز شده است. همچنین میگوید جنگ ما یک مقوله بسیار بسیار پیچیدهای بوده است و متأسفانه رسانههای ما به وظیفه خودشان عمل نکردند و پیچیدگی جنگ را نشان ندادند. حتی ما فرماندهی حاج قاسم را هم ندیدیم. ما همیشه حاج قاسم را فقط یک آدم خوب تصویر کردهایم؛ یک آدم بینهایت ساده، ولی توجه نداشتیم حاج قاسم در میدان دارد با آمریکا که ابرقدرت دنیاست نبرد میکند و رجز میخواند و اینجا دیگر فکر و برنامهریزی حرف اول را میزند. مدیریت حرف اول را میزند. شما باید بتوانید برنامه پیچیدهای بریزید تا تمام این برنامههای دشمن را خنثی کنید.
برخی میگویند ذائقه مردم از بسیاری از معارف انقلاب اسلامی فاصله گرفته است! چگونه میتوان برای مردم ذائقهسازی کرد؟
این مسئله نیاز به نیروهای متخصص دارد؛ علت اینکه ما نمیتوانیم ذائقهسازی کنیم این است که نیروهای متخصصی که در این زمینه کار میکنند نداریم. رهبر معظم انقلاب جملهای در بحث موانع پیشروی انقلاب دارند؛ چه موانعی سبب شده انقلاب ما جلو نرود. برخی موانع بیرونی است و تعدادی از موانع درونی. در موانع درونی ایشان مواردی را میشمارند؛ میفرمایند: موانع درونی ضعفهاست. ضعفهای فکری است، ضعفهای عقلانی است. راحتطلبی و آسان گرایی است. آسانپنداری است. این گاهی اوقات خودش یکی از موانع تحقق آن چیزاست. باید برآورد و تقویم نسبت به کار و مشکلات کار یا لااقل منطبق به واقع یا نزدیک به واقع باشد. آسانپنداری هم مثل آسانگیری و سهلانگاری است.
یکی از مشکلات ما این است که کارمان را آسان میگیریم. مثلاً کار روزنامه را آسان میگیریم. چون کار روزنامه را آسان میگیریم روزنامههای ما امروز آن اثر خودش را در جامعه ندارند. چون کار را آسان میگیریم اگر امروز فلان روزنامه تعطیل شود هیچ اتفاقی نمیافتد. مثلاً اگر فلان روزنامه الف یا ب تعطیل شود مردم ناراحت و شاکی میشوند که چرا این روزنامه چاپ نشد؟
اگر ببینیم وقتی یک روزنامه تعطیل شود اتفاق خاصی نمیافتد مردم میگویند واقعاً چیزی نشد معلوم میشود این روزنامه حرفهای کار نمیکند چون مخاطب وفاداری را برای خودش دست و پانکرده، هیچ کنش، عکسالعمل و بازخورد خاصی اتفاق نمیافتد.
آیا این به معنای آن است که در رسانه کار تخصصی و علمی باید پایه اصلی باشد؟
بله، من اگر بخواهم در یک جمله منظور خودم را عرض کنم کافی است بگویم «جنگ نرم نیاز به آموزش سخت دارد». این یک جمله میتواند ماحصل کلام بنده باشد. جنگ نرم، نیاز به آموزشهای جدی و سخت دارد. کسی که در این میدان فعالیت میکند باید روایت را دقیق بشناسد. بتواند یک روایت را تحلیل و تجزیه کرده و مؤلفههای آن را شناسایی نماید. باید روایت را خوب بشناسد، نشانهشناسی و روانشناسی اجتماعی را بشناسد، باید سواد بصری داشته باشد تا به لحاظ بصری اثری را تحلیل کند. مجموعه عواملی وجود دارد که به نظر میرسد نیروهای ما باید به این حوزهها توجه داشته باشند و تخصصی ورود کنند.
یک مقدار مصداقی وارد شویم. الان که ماه رمضان است حال و هوای رسانه ملی را که میبینیم در خیلی از برنامهها حالت غم و اندوه و حزن وجود دارد. خب خیلیها اعتراض میکنند در برخی کشورهای اسلامی پیش از آغاز ماه رمضان و اوایل ماه مبارک، جشن و سرور و سفرههای بزرگ پهن کردن و شادی و هدیه دادن و تبریک گفتن و فرح وجود دارد. اما برخی کارشناسان بهاصطلاح میگویند در رسانه ملی ماه رمضان را با محرم و صفر اشتباه گرفتهاند.
اینکه رسانه دقیقاً باید در هر لحظه چه بگوید خودش نیاز به تخصص دارد. به نظر من کار تخصصی لازم دارد.
اینکه امروز دقیقاً در روزنامه چه باید گفته شود مهم است. خانم «گایدو کلارک» از طراحان بزرگ گرافیک که از رنگشناسان و طراحان رنگ در حوزه گرافیک است شرکتهای بزرگ جهانی از ایشان کار میخواهند و کار سفارش میدهند. بعضی از کارهای ایشان را در زندگی روزمرهمان دیدهایم.
گایدو کلارک حرف جالبی دارد؛ میگوید: کار یک طراح گرافیک شبیه هواشناسی میماند. یعنی لحظه به لحظه وضعیت هوا باید در دستش باشد. یک هواشناس لحظه به لحظه دما و رطوبت و آلودگی هوا را کنترل میکند. او پیشبینی میکند قرار است در آینده چه اتفاقی بیفتد و با توجه به اتفاقی که قرار است بیفتد ما امروز باید چکار کنیم. هواشناس باید بهروز صحبت کند. این خانم معتقد است طراح گرافیک باید همین طور باشد.
میگوید من لحظه به لحظه در مردم هستم، چک میکنم، دائم درحال سنجش حال و هوای مردم هستم تا متوجه شوم الان مردم به چه چیزی نیاز دارند و آن نیازی که مردم دارند را در قالب محصولات منعکس میکنم. مخاطبشناسی باید دقیق و لحظهای باشد.این مسئله فقط مربوط به صداوسیما نیست؛ اینکه روزنامه چه بگوید هم مهم است. گاهی من منتظرم ببینم در اخبار چه میگذرد تا خبرها را منتقل کنم. یک موقع است که روزنامه میداند باید چه چیزی به مردم بگوید. کاملاً رصد میکند و متناسب با حرفی که دارد میزند خبر تولید میکند. کار اصلی این است. مردم نیاز به شادی دارند؛ نیاز به امنیت دارند؛ احساس امنیت میخواهند. امروز پیامهای زیادی در فضای مجازی منتشر میشود که مردم احساس امنیت نداشته باشند. قطعاً اینکه بدانیم الان باید به کدام مفهوم اولویت بدهیم یک کار دقیق و تخصصی است. ما باید بنشینیم، مجموعههای هیئتهای اندیشهورزی باید بنشینند و دقیق رصد کنند الان چه مفهومی در خطر است و مردم به چه مفهومی نیاز دارند و مطابق آن ،کار گرافیکی صورت گیرد، خبر تولید شود، سریال تولید شود. خانم «گایدو کلارک» میگوید: الان در دنیا جنگ زیاد است، مردم احساس ناامنی میکنند. من در طراحی دکوراسیون داخلی از طرحها و رنگهایی استفاده میکنم که این رنگها به مردم احساس امنیت میدهد. یعنی او دارد با طراحی دکوراسیون داخلی نیاز امروز مخاطبش را برآورده میکند. او پیش از اینکه رنگ را انتخاب کند نیاز مخاطب را انتخاب میکند.
در زمینه برنامههای طنز مسئلهای که وجود دارد این است اصلاً ما خیلی اوقات باید نیاز مخاطب را در قالب برنامه طنز بیان کنیم. یعنی گاهی وقتها با صرف طنز بودن هم نیاز ما برآورده نمیشود. در تمام دنیا طنز درونمایه دارد. یعنی در برنامه طنز هم دقیق مشخص است ما میخواهیم چه چیزی به مخاطب بگوییم. رهبر معظم انقلاب جمله عجیبی دارند، میگویند: «من به چارلی چاپلین ارادت دارم چون او واقعاً در قالب برنامه طنز مسائل بسیار بسیار جدی را مطرح میکند» و این مسائل آن قدر جدی بوده که موجب میشود چارلی چاپلین را از آمریکا تبعید کنند و بهخاطر طنزی که ساخته اخراجش کردهاند. جدا از شاد بودن، انتظار اولیه باید مشخص باشد طنز شاد چه چیزی میگوید. ۱۴ روز مردم پای برنامه «زیرخاکی» نشستند. خب این فیلم چه چیزی دارد؟ به یک معنا میتوانیم بگوییم برنامه پوچی بود. الان این شخصیت ما از ابتدای فصل اول تا الان چه تغییری کرده است؟ سه فصل است شخصیتی وجود دارد که دائم از آسمان و زمین به او مصیبت وارد میشود. دائم به آسمان نگاه میکند. ما میخواهیم به مخاطبمان چه بگوییم. این خیلی مسئله مهمی است. اینکه بگوییم در ایام نوروز یک برنامه طنز داشتیم این برنامه آن طنزی که رهبر انقلاب انتظار دارند نیست، همین طور طنز حرفهای که در دنیا جریان دارد نیست. ما نباید دنبال چنین برنامههایی باشیم که طنز پوچ و بیمعنا باشد. طنزی که اگر هم معنایی داشته باشد متأسفانه معانی خوبی ندارد. در بررسی که از سریال «پایتخت» به صورت کار میدانی صورت گرفته ۱۰۰ قسمت بررسی شد. بسیاری از افراد در پایتخت معتاد بازنمایی شدهاند. این یک مطلب طراحی شده و بسیار مهمی است. در عموم افراد و شخصیتهایی که در پایتخت میبینیم جایی اشاره به اعتیاد و سیگاری بودن اینها شده است. یکی دو مورد باشد قابل تحمل است اما اینکه شخصیتهای اصلی شما (بهتاش) میگوید «امروز روزی است که نون توی دود است» خیلی حرف بدی است.
این نکته مهمی است چرا در یک سریال مجموعه افراد و جوانها عموماً معتادند؟انگار در فضای رسانهای مد است. در دستی کتاب دارد و در دستی سیگار.ما طنز میخواهیم اما طنزی که معضلات جامعه را حل کند و معطوف به نیازها باشد. کار تخصصی است؛ مجموعهها باید بنشینند بررسی کنند.
نظر شما