تحولات لبنان و فلسطین

۴ تیر ۱۴۰۱ - ۱۳:۲۲
کد خبر: 805619

احمد اسماعیل بصری در هزارتوی تأویل

قسمت دوم پرونده تبار شیطان

نیازی به گفتن نیست که خطرناک‌ترین دامهای شیطان برای یک شخص یا تعدادی از افراد دامهایی است که این دشمن همیشگی بشریت برای عقیده انسان در هم تنیده است.

احمد اسماعیل بصری در هزارتوی تأویل

به گزارش قدس آنلاین، این دامها وقتی هولناک‌تر می‌شود که ابلیس به وسیله تسلطی که بر ذهن و فکر رهبران گروهها و فرقه های انحرافی پیدا می‌کند. کردار نازیبای آنها را در نظرشان زیبا و دوست داشتنی و یا حتی مطابق  با شرع و دین خد ا جلوه دهد. در این هنگام رهبران منحرف و پیروان چشم و گوش بسته آنها با قدرت به هزارتوی دامی که شیطان برای آنها تدارک دیده می‌غلتند و دست آخر هم چیزی جز آتش سوزان دوزخ نصیب خود و یارانشان نمی‌کنند. در این میان شاید با میزان زیادی از قطعیت بتوان گفت تأویل آیات و روایات دینی نیرومندترین ابزار یاران شیطان برای حق جلوه دادن باطل خویش و به ورطه گمراهی کشاندن عده‌ای از مؤمنان است. با عنایت به اهمیت تأویل در فرایند ایمان دینی و لزوم تشخیص تأویل درست از غلط برای در امان ماندن ایمان مؤمنان از توطئه‌های شیطان علی رحمانی خبرنگار و پژوهشگر قدس آنلاین در گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین جواد اسحاقیان سعی دارد شیوه استفاده مدعی یمانی و پیروان او را از ابزار دینی تأویل آسیب شناسی کند.

قدس آنلاین: بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت شما استاد ارجمند بسیار ممنونم که با ما اجازه دادید تا از محضر شما بهره ببریم. در ابتدا خواهشمندم کمی به عنوان مقدمه و معرفی جریان منحرف احمدالحسن چند جمله بفرمایید همچنین اگر امکان دارد بفرمایید چرا جریانهای انحرافی حوزه مهدویت از تأویل نصوص دینی به وفور استفاده می‌کنند؟

اسحاقیان: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صل الله علی محمد و آله الطاهرین درود فراوان خدمت حضرت بقیه الله الاعظم(عج) که نوری که دنیا را به تعبیر آیات قرآن روشن خواهد کرد ایشان است. این تعبیر در سه جا در قرآن کریم آمده است:« هوالذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله» این دین بر همه مکاتب، آرا و عقاید با هدایتگری و حقانیت خویش غلبه خواهد کرد ما می‌دانیم که این اتفاق دین کامل که همان نعمت امامت و مهدویت هست خواهد افتاد. جهانی شدن دین حق از همین طریق اتفاق می‌افتد که در این آیات به طور مفصل آمده است. طبیعتاً افرادی که می‌خواهند در برابر این مسئله قرار بگیرند آنها هم نیاز به این دارند که این غلبه را از آن خود کنند. طبق این آیات شریفه ابزار غلبه دین حق هدایتگری است یعنی این دین انسانها را اغفال نمی‌کند و حقایق را از آنها نمی پوشاند و آنها را به سمت مصالح واقعی می‌برد. همچنین دین حقیقی مطابق حق و حقیقت است و هیچ اثری از تناقض، دوگانگی و تفاوت در آن نیست. در مقابل جریانهای انحرافی وقتی وارد میدان می‌شوند طبیعی است که باید در دین مردم خدشه ایجاد کنند. برای ایجاد خدشه راههای مختلفی هست یکی از این راهها تمسخر  و استهزا است که به وسیله آن سعی می‌کنند دین حق را زیر سؤال ببرند. برخی از جریانات و فرق انحرافی از این راه وارد می‌شوند مثلاً از اساس وجود مقدس امام زمان(عج)، تولد ایشان و اعجازها و کرامات حضرت در دوران تولد ایشان را تمسخر می‌کنند این یک ابزار و ترفندی است که اینها وقتی غلبه حق را مشاهده می‌کنند از آن استفاده می‌کنند. در طول تاریخ از زمان پیامبر اکرم(ص) این جریان وجود داشته و تا به امروز هم این مسئله وجود دارد. دسته‌ای دیگر از این جریانها به لحاظ این که می‌خواهند خودشان را با جریان حق هم‌رنگ و همراه کنند تا بعد تأثیرات خودشان را بگذارند. اینها از راه انکار و نفی اصل ماجرا وارد نمی‌شوند بلکه آن حقیقت را تغییر می‌دهند حالا یا از راه تحریف و یا تفسیر و تأویلهای متفاوتی انجام می‌دهند. ما در بسیاری از فرقه‌های انحرافی شاهد این بخش آخر یعنی تأویل و تفسیر غلط هستیم. جریانهایی مانند بهائیت، جریانهای شبه معنویت‌گرا و شبه عرفانی مانند عرفان حلقه و از جمله جریان انحرافی احمد اسماعیل بصری چنین کاری را انجام می‌دهند. مقصودم این است که استفاده از تأویل و تحریف در معنای حقیقی آیات و روایات توسط جریانها و فرق انحرافی چیز جدیدی نیست. چنین کاری برای این انجام می شود که سردمداران این جریانهای منحرف در حقیقت به دنبال به زمین زدن جریان حق هستند. برای شکست دادن جریان حق یکی از راهها این است که اینها حقایق دینی را تحریف کنند. تأویل انحرافی یکی از راههای تحریف معارف دینی است البته تنها راه تحریف نیست یعنی ممکن است تحریف از راههای دیگری هم اتفاق بیافتد اما دلیل استفاده بسیار جریانهای انحرافی از تأویل این است که تأویل یکی از ابزارهای فنی برای تفسیر حقایق دینی است چون ما به تعبیر قرآن تأویل صحیح هم داریم.«و ما یعلم تأویله الا الله و راسخون فی العلم». این قرآن کریم که یک سند جاودانه است تأویل در آن راه دارد اما منظور تأویل صحیح و درست است. چون حقایق خیلی بلند و پرمعنا از طریق تأویل استفاده می‌شود. یعنی ما یک سطح ظاهری داریم که افراد با علوم سطح پایین متوجه آن می‌شوند مثل موعظه‌ها و مسائل اخلاقی عام اما مسائل پشت پرده و حقایق عمیق‌تر را هم افراد ویژه ای به آنها دسترسی دارند و هم تخصصهای خاصی لازم دارد. بنابراین مطالب تأویلی به عنوان اموری عمیق و پرمعنا محسوب می‌شوند که در دسترس هر کسی نیست. لذا وقتی جریانهای انحرافی از این حربه استفاده می‌کنند ضمن این که به دنبال اثبات ادعای خودشان هستند قصد دارند این ترفند را هم به کار بگیرند که ما مطالب خودمان را از امور ظاهری نمی‌گوییم یعنی مطالب ما سطحی و قابل دسترسی برای عموم نیست. بلکه ما حقایقی را بیان می‌کنیم که بسیار پیچیده و پنهان است که حتی از راه علوم ظاهری هم به دست نمی‌آید این باعث می‌شود که بخش زیادی از منتقدان این جریانها در عمل و به غلط بایکوت شوند چون اینها در پاسخ منتقدین می‌گویند شما فقط ظاهر  و جلوه‌ای از حقایق دینی را می‌بینید اما ما به حقایق زیادی دسترسی پیدا کرده‌ایم. مثلاً یکی از جریانهای دیگر غیر از احمد بصری مطالب زیادی می‌آورد و ادعاهایی هم در خصوص ارتباط با امام زمان(عج) مطرح می‌کند و بعد می‌گویند ما این را از نازله هفتم قرآن به دست آوردیم. شما اگر خیلی هنر کنید به سطوح اولیه دسترسی دارید ولی ما از نازله هفتم قرآن کریم این را به دست آورده‌ایم این مسئله اصطلاحاً رجم بالغیب یا تیری است در تاریکی زیرا افراد متخصص و خیلی ماهر می‌توانند این ترفند را خنثی کنند که آیا ما نازله هفتم برای قرآن داریم یا نه؟! اما برگردیم به موضوع اصلی، جریان احمد اسماعیل بصری از لحاظ شناسنامه‌ای و ساختاری ابهاماتی در این جریان و پیشینه علمی رهبر آن وجود دارد. که من مقداری در ابتدای کتاب بررسی و نقد مستندات قرآنی احمد اسماعیل بصری از آن صحبت کرده‌ام در اصل موضوع ادعای سیادت و انتساب احمد اسماعیل به خاندان اهل بیت عصمت و طهارت مشکلاتی وجود دارد. از اینجا ابهامات این جریان آغاز می‌شود تا ادعاهایی مانند عالم بون و تخصص عمیق در قرآن داشتن که در آنجا هم انتقادات و نقدهایی به این فرقه منحرف وجود دارد تا برسیم به مسائل دیگر مانند ادعای عدم وابستگی به یک کانون قدرت استعماری و استکباری در خصوص نقد و رد و طرد مطالب منسوب به این فرقه کتب و آثار زیادی نگاشته شده است. از جمله  مسائلی که منجر به وارد شدن نقدهای عمیقی به این جریان می‌شود جاهایی است که این جریان به تأویل روی آورده است. یعنی برای این که ادعاهای خود مانند یمانی و فرزند امام زمان(عج) بودن یا یکی از افراد رجعت کننده یا ۱۲ مهدی که پس از امام آخر بودن را اثبات کند از این حربه استفاده می‌کند. وقتی کسی بخواهد چندین ادعاهایی را که هیچ کدام  با هم سازگار نیست را مطرح کند. چون امام دوازدهم از لحاظ تاریخی و سندی یک چیز است، یمانی بودن یک چیز دیگر است و اداعای دیگر احمد اسماعیل هم مطالب جداگانه‌ای است که همه اینها از لحاظ عقلی قابل جمع نیست ولی تنها از راه یک تأویل انحرافی می‌توان این ادعاها را قابل جمع دانست. مثل این که شما مدعی شوید نعوذ بالله امام زمان(عج) از طرفی خودشان امام هستند و از طرفی نیز خودشان زمینه‌ساز ظهور هستند و چون در اهداف همه اینها نوعی هماهنگی وجود دارد پس همه اینها یکی هستند! بنابراین یک فرد هم می‌تواند امام، فرزند امام و نایب امام نیز باشد! به خاطر دارم که عین این مطلب را در آثار جریان بهائیت که آنها هم متأسفانه در جاهای مختلف فعال هستند دیده‌ام. آنها هم برای این که ادعا کنند رهبرشان العیاذ بالله هم جای امام زمان(عج) آمده به برخی از احادیث استناد کرده‌اند.  یک نمونه از تأویلات اینها مربوط می‌شود به یکی از آیات شریفه سوره مبارکه بقره« ولما جائهم رسول من عند الله مصدق لما معهم نبذ فریق من الذین اوتوا الکتاب کتاب الله وراء ظهورهم» اینجا بحث این است که وقتی فرستاده‌ای از جانب خدا می‌آمد عده‌ای مخالفت می‌کردند و خودشان را به ندانستن می‌زدند. حالا احمد بصری می‌گوید مقصود از عندالله در این آیه شریفه عندالمهدی یعنی از جانب امام زمان(عج) است. و مطالب دیگری را نیز به همین شکل تأویل کرده است. یا گفته مقصود از لما معهم یعنی علم به این که ۱۲ مهدی زمینه ساز از فرزندان امام زمان(عج) خواهند آمد! وی در ادامه می‌گوید مقصود از فریق در آیه فوق علمای شیعه هستند! در اینجا چند تأویل اتفاق می‌افتد که احمد اسماعیل می‌خواهد از آن نتیجه بگیرد پس ما که با ادعای فرزندی امام زمان(عج) آمده‌ایم و جزو ۱۲ مهدی زمینه ساز هستیم ما طبق این آیه قرآن حق هستیم و مخالفان ما حتی اگر از عالمان بزرگ شیعه باشند به کنار می‌روند! یا آیه «فویل للمصلین الذین عن صلاتهم ساهون» خوب این یک آیه بسیار مشهور و معروفی است. از منظر احمد اسماعیل و پیروان وی مقصود از مصلین منتظرانی هستند که به انحراف رفته‌اند و در غفلت به سرمی‌برند. طبق آموزه‌های احمد اسماعیل این گروه شامل علمای شیعه نیز می‌شود! یک نمونه دیگر تأویل آیه «وجوه یومئذٍ ناضره الی ربها ناظره» می‌باشد. خوب در روز قیامت عده‌ای با چهره‌های شاد و نورانی هستند و به جمال پروردگار خویش با چشم دل نگاه می‌کنند اما احمد اسماعیل بصری در  جلد دوم کتاب متشابهات خویش می‌گوید مقصود از عبارت الی ربها ناظره در آیه شریفه فوق نظر کردن مؤمنان به چهره مربی خویش یعنی کسی مثل پیامبر اکرم(ص) است و به هیچ وجه نظر معنوی به جمال خداوند متعال نیست. بلکه مقصود از رب مربی و نهایتاً پبامبر اکرم(ص) است!

قدس آنلاین: به عنوان یک متخصص مبحث دینی تأویل می‌خواهم لطفاً یک آسیب شناسی کنید و مهم‌ترین آفت چنین تأویلاتی را برای ما بیان بفرمایید؟

اسحاقیان: عرض کنم خدمتتان که ما وقتی از تأویل صحبت می‌کنیم.  تأویل یک ضوابطی دارد و اگر آن ضوابط رعایت نشود مسلماً آن آسیبهایی که شما گفتید اتفاق می‎افتد. مثلاً برخی از ضوابط مهم تأویل عبارتند از این که ما وقتی صحبت از تأویل می‌کنیم هیچ وقت ظاهر نصوص دینی نباید به طور کلی کنار برود. یعنی ظاهر آیه و روایت محفوظ است. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که:«یا هیثم التمیمی ان القوم آمنوا بالظاهر کفروا بالباطل» برخی از مردم به ظاهر ایمان آورده و به باطن آن کافر شدند برخی هم به ظاهر کافر شدند و فکر کردند که به باطن ایمان آورده‌اند. حضرت در ادامه می‌فرمایند هیچ فایده‌ای برایشان ندارد و هر دو گروه در خسران هستند. کسی که ظاهر کلمه مصلین را که کاملاً معلوم است مقصود آن نمازگزاران هستند. از ظاهر آیه معلوم است که حوادث مربوط به قیامت را می‌گوید انکار کند هم با چارچوب‌های دینی در تأویل‌گرایی مخالفت کرده است و هم در خیلی از جاها از شریعت و دستورات دینی دوری می‌کند. زیرا مدام به بهانه دوری از ظاهرگرایی و لزوم پرداختن به باطن دین در عمل بسیاری از تکالیف دینی و آداب و اخلاق را کنار می‌گذارد و فرد در این مرحله تبدیل می‌شود به کسی که به ظاهر متدین است اما در واقع به چیزی از دین عمل نکرده است. ما در جریانهای انحرافی بسیار مشاهده می‌کنیم که افراد احکام اصلی و اولیه دین را به نام همین باطن و تأویل کنار می‌گذارند مثلاً نماز یا روزه شرعی را به بهانه این که جزو احکام ظاهری دین است کنار گذاشته‌اند و حتی احترام ظاهری به یک عالم دینی هم جزو ظواهر دینی ما است چون این قدر این مسئله مشهور است که در مطالعه و آموزش و ادبیات عرب معمولاً این مثال را می‌زنند که أکرم العالم ولو کان فاسقا حتی اگر یک عالم فاسق بود به خاطر علمش او را تکریم کن. می‌خواهم بگویم تکریم یک عالم نیز جزو ظواهر دینی است. خود این مسئله هم یک حکم ظاهری دینی است خصوصاً اگر آن عالم در سطحی باشد که بالاخره پیشینه تقوایی، علمی و مقامی در حد مرجعیت دینی داشته باشد. اما ما می‌بینیم چه این جریان و چه جریانهای انحرافی دیگر وقتی به علمای بزرگی همچون حضرت آیت الله بهجت و حضرت آیت الله سیستانی می‌رسند و سایر بزرگان را به کوچکترین بهانه‌ای زیر سؤال می‌برند که این بزرگان نعوذ بالله از حق منحرف شده‌اند! و خودشان را بالاتر از همه و اعلم علمای تمام اعصار معرفی می‌کنند! اگر این گونه است پس آن ظواهری که در خصوص لزوم احترام و تکریم علمای دین وجود دارد چه می‌شود. یک ضابطه دیگر این است که تأویل درست کلیات، مسلمات و اولویتهای اعتقادی باید حفظ شود و نباید نتیجه یک تأویل این باشد که کلیات و مسلمات اعتقادی ما زیر سؤال برود. مثلاً ما در مهدویت یکسری مسلمات اعتقادی و کلامی داریم مانند این که تعداد امامان(ع) ۱۲ نفر است و بیشتر نیست و اگر هم رجعتی باشد همین بزرگواران رجعت می‌کنند. یعنی امام جدیدی ما نداریم که رجعت کند یا این که مثلاً فرزندی برای امام دوازدهم(عج) نیست. خصوصاً در دوران غیبت هیچ دلیل قطعی در خصوص این که امام زمان(عج) فرزندی داشته باشند وجود ندارد به علاوه این که اگر هم ایشان فرزندی داشته باشد اگر شما از دوران غیبت صغری حساب کنید ما الان نمی‌توانیم هیچ فرزند بلافصلی از امام زمان(عج) داشته باشیم. چون فقط خود امام زمان(عج) بحث عمر طولانی شان مطرح است ولی این که یک کسی از منسوبان ایشان عمر طولانی داشته باشد و به عنوان مثال چند صد سال عمر کند هیچ دلیلی در خصوص این مسئله نداترم و فقط در مورد خود امام زمان(عج) این موضوع مصداق می‌یابد. حالا اگر کسی بر خلاف این مسلمات و کلیات قطعی موجود در مهدویت مدعی شود که من فرزند مستقیم امام زمان(عج) هستم یا این نکته را مطرح کند که من اولین امام بعد از دوازده امام(ع) هستم! اینها با مسلمات دینی ناسازگار است. یا این که کسی همان طور که احمد بصری در یک سخنرانی که در اینترنت هم موجود است مدعی شده مدعی نیابت خاص امام زمان(ع) شود. وی در این سخنرانی آیه شریفه:«الیوم أکملت لکم دینکم» را مطرح کرده می‌گوید ما باید دین را مستقیماً از خود امام(ع) دریافت کنیم پس باید به احمد بصری مراجعه شود زیرا وی دین را مستقیم از خود امام(ع) دریافت می‌کند و سایر علما و مجتهدین دین را با استباط و اجتهاد دین را به دست می‌آورند. خوب اینجا هر تأویلی اتفاق بیافتد وقتی برخلاف مسلمات مهدویت است که می‌گوید در عصر غیب کبری یک نایب خاصی که دستور مستقیمی از حضرت حجت(ع) بیاورد نداریم. و چنین ادعایی خلاف مسلمات مهدویت و بحث غیبت است. زیرا اگر امام در غیبت کبری باشد و نایب خاصی داشته باشد که دستورات را مستقیم از ایشان دریافت نماید دوران غیبت با عصر ظهور ایشان تفاوتی نمی‌کند. زیرا مثلاً در دوران امام صادق(ع) هم امام وکلا و نایبان خاصی داشتند که پیام ایشان را به مردم می‌رساندند. با این حساب و بر فرض صحت این ادعا مفهوم غیبت چه ثمره‌ای برای ما خواهد داشت؟! یعنی خود غیبت کبری یکی از مسلمات بحث مهدویت است هر امری که این امر مسلم را نفی کند باطل است. قاعده دیگری که باید در تأویلات رعایت شود ارجاع و استناد تأویل به علم الهی و نه استنباط شخصی است. یعنی تأویلاتی که ما از اهل بیت(ع) می بینیم به عنوان مثال شاهد این هستیم که ما اهل بیت دانشمان را بی ذره‌ای کم و کاست از پدران بزرگوار خویش تا پیامبر اکرم(ص) به ارث برده‌ایم یعنی همان چیزی که آن بزرگواران گفته‌اند را به طور مشخص و بی کم و کاست برای شما می‌گوییم. در حالی که شما می بینید دجال بصری در خصوص آیه بالا بردن حضرت عیسی(ع) تأویلات عجیبی دارد یکی این که عبارت رفع الله در این آیه را به بالابردن معنوی و به آن چیزی که در مورد جهان‌های موازی می‌گویند تشبیه کرده است. در تأویل دوم می‌گوید مقصود از این آیه امام زمان(عج) است و امام(ع) هم در جهان موازی است و ما نیز با ایشان مرتبط هستیم! این تأویلات از کجا آمده اگر از معصومین(ع) است بر اساس کدام روایت و سند و مدرک است اما اگر استنباط و اجتهاد است بر چه اساسی صورت گرفته است؟! یکی از قواعد دیگری که باید در این خصوص رعایت شود لزوم مراعات کردن شأن نزول‌ها و فضا و جو نزول آیات و در احادیث هم شأن صدور آنها است.  درخیلی از آیاتی که این جریان به کار می‌برد فضا فضای قیامت است یا فضای حوادث مربوط به قیامت است مانند آیه دخان که می‌فرماید:« تأتی السماءٌ بدخانٍ مبین» خوب این مشخص است یعنی شما اگر آیات و روایات صادر شده در خصوص این آیه شریفه را بررسی کنید متوجه خواهید شد که این آیه مربوط به قیامت است ما با چه مجوزی می‌گوییم که این دخان یک آتشفشان عادی است نه حوادث قیامت و بعد هم بگوییم که مثلاً این آتشفشان از علامت‌های ظهور ما است! این همه تأویل و انطباق بر چه اساسی صورت گرفته است.

قدس آنلاین: با توجه به فرمایشات اخیر شما در خصوص تأویلات احمد اسماعیل بصری و استفاده وی از مفهو م جهان‌های موازی و مطالب این چنینی باید بگویم انسان وقتی به این تأویلات نظری می‌اندازد شاید به این نتیجه برسد که این مدعی دروغین یمانی برای این که سخن باطل خویش را به کرسی بنشاند از نوع خاصی از التقاط بهره می‌برد در حقیقت دلایل متعددی مبنی بر صحت این برداشت وجود دارد مثلاً بحث ظهور منجی‌های گوناگون در ادوار مختلف تاریخ که این جریان به کرات از اعتقاد به این مسئله دم می‌زند و اعتقاد به این مسئله از تفکرات  و اندیشه‌های احمد اسماعیل بصری قابل برداشت است در واقع ریشه در تفکرات باطنیه و قرامطه دارد. به علاوه استفاده وی از علوم جدید برای توجیه تأویلات غلط خود به نظر من نوعی نگاه التقاطی را می‌رساند نگاه شما به این قضیه چیست؟

اسحاقیان: بله طبیعتاً همان طور که اول عرض کردم یک جریان انحرافی مثل جریان مدعی یمانی برای این که یک موفقیت نسبی در مقابل جریان حقیقی ایجاد کند مجبور است از ترفندهای مختلفی استفاده کند و چون محتوای حق ندارد باید قالبی درخشان و ظاهری جذاب ایجاد کند. این قالب جذاب یکسری ابزار لازم دارد یکی از قالبهای جذاب ممکن است با شکل و شمایل افراد و در صحنه نبودن یا  غایب بودن آنها شکل بگیرد. ما نمونه آن را هم در این جریان می‌بینیم و هم در جریان بهائیت و جریانهای دیگر. یکی دیگر از راههای دیگری که ممکن است جذابیت ایجاد کند همین است که شما از مطالبی که مورد اعتقاد افراد مختلف با سلایق مختلف است استفاده کنید. مثلاً اگر می‌خواهید پیروان ادیان مختلف را جذب کنید بخشی از مطالب افراد مختلف را می آورید و سعی دارید چیزی را که ظاهراً بین آنها مشترک باشد را مستند قرار دهید یا  در بین قومیتها و نژادهای مختلف این اقدام را انجام می‌دهید خیلی از مدعیان مهدویت نیز از این حربه در میان قومیتهای مختلف استفاده می‌کنند. پس این التقاطی که شما می‌فرمایید درست است. مخاطبان بحثهای مربوط به مهدویت  بر روی چه چیزهایی حساسیت دارند یکی خود زمان ظهور است. مسئله دیگر این است که یاران ویژه امام زمان(عج) چه کسانی هستند افرادی که واله و غرق شده در ولایت امام(ع) هستند چه کسانی هستند و چه قدرتهای ویژه‌ای دارند. با توجه به روایات که آمده به عنوان مثال هر کدام از یاران ویژه امام(ع) قدرت ۴۰ نفر را دارند. به علاوه قدرت شفا و کرامات مربوط به امام(ع) هم هست. حالا یک شخصی وقتی خودش به طور واقعی این صفات را ندارد با آمیزه و مخلوطی از مطالب که افراد مختلف آن را قبول دارند وارد میدان می‌شود. به عنوان نمونه این فرقه در فعالیتهای رسانه‌ای خود می‌گویندافلان شخص یک کودک بیمار بود و بعد یکی از مبلغان جریان احمد بصری او را شفا داد! شما ببینید این که یک فرد بیمار بهبود یابد هزار احتمال و دلیل دارد. خوب شدن یک بیمار فقط مربوط به یک فرد الهی و دینی نیست مثلاً زمانی حضرت عیسی(ع) مرده‌ای را زنده می‌کند یا فردی را به اذن خدا شفا می‌بخشد اما زمانی فردی از طریق مرتاضی و ریاضت در یک بیمار تغییر ایجاد می‌کند و کس دیگری از راه تمرکز، تلقین و موضوعات این چنینی چنین کاری می‌کند. و به فردی روحیه مثبتی به فرد بیمار می‌دهد. شما نمی‌توانید هر تغییر مثبتی در مسائل جسمانی را به حساب این بگذارید که ما به عالم غیب وصل هستیم. اما جریانهای انحرافی این کار را می‌کنند چون عده‌ای به دنبال این هستند که فردی کار عجیب و غریب انجام دهد. یک عده دیگری تفکر عقلانی هستند و به دنبال علوم تجربی هستند که چنین اشخاصی را با تأویلاتی نظیر آنچه در خصوص جهان‌های موازی گفته شد به دام می‌اندازند.یعنی در اینجا دو التقاط صورت گرفته است. یکی این که بخشی از مسائل مورد پذیرش افراد علم گرا را استفاده می‌کنیم التقاط دیگر این است که از این مسئله در تفسیر دینی استفاده می‌کنیم. البته التقاط مرسوم بیشتر همین معنای دوم است یعنی شما آنچه در علوم تجربی وجود دارد را می‌آورید و با آن آیات قرآن و احادیث را تفسیر می‌کنید.

قدس آنلاین: از منظر جناب عالی به عنوان متخصص این مسائل این فرقه و کسی که سالها در این حوزه کار می‌کنید بهترین راه مقابله با فرقه پیروان احمد اسماعیل چیست؟

اسحاقیان: قبل از هر چیزی  ما باید نسخه اصلی و حقیقی را بشناسیم یعنی  ما واقعیت بحث مهدویت و انتظار را ترسیم کنیم. واقعیت منتظر بودن شامل عمل صالح، اخلاق، تمسک به عالمان واجد شرایط در دوره غیبت است. امورکاملاً روشنی که ما وقتی آن امور روشن و مسلم را رها کنیم و به سراغ مسائل متشابه و ابهام برانگیز برویم دچار مشکل می‌شویم من زمانی در پایان نامه‌ای در خصوص زمینه‌های گرایش به جریانهای مدعی مهدویت که در آن با توزیع پرسش‌نامه‌ای در میان اقشار مختلف جامعه نتیجه‌ای که به شکل نموداری به دست آمد این بود که بخشی از  افرادی که به این قبیل جریانها گرایش پیدا می کنند به این دلیل است که در محافل رسمی و مثبت دینی نبودند و از طرفی خلاء معنوی داشته اند در نتیجه می‌روند به سراغ کسانی که یک ادعای خاص و عجیب و غریب معنویت گرایانه دارند. یعنی کارهایی انجام می‌دهند که اینها تاکنون نشنیده‌اند. در حالی که این اشتباه از آنجا نشأت می‌گیرد که فکر می‌کنند یک انسان معنوی و دینی لزوماً باید قدرت خاصی داشته باشد. مثلاً از در و دیوار رد شود یا باطن افراد را ببیند. در حالی که اینها هیچ ملازمه‌ای با هم ندارند. یعنی انسان ممکن است در اوج شکنجه در زندگی این دنیا بمیرد و هیچ کمک خاصی هم به عنوان اعجاز به وی نشود. مثل یکی از افراد رجعت کننده در دوران ظهور امام زمان(عج) که به صیانه مشاطه معروف است. این بانوی بزرگوار که آرایشگر دختر فرعون بوده و دار مقابل فرعون و استکبار زمان خود می‌ایستد و ایمان به خدا را حفظ می‌کند. این شخص یکی از کسانی است که در دوران ظهور رجعت می‌کند. آیا برای این شخص کرامت خاصی به وقوع پیوسته است؟ نه چرا که خوی وی و فرزندانش را در یک مایع مذاب انداختند. یعنی خودش و خانواده‌اش با این وضع فجیع به شهادت رسیده‌اند به دلیل این که می‌خواسته پای حرف حق خود بیاستد. و هیچ علم غیبی هم به او داده نشده است و نه کسی او را نجات داده است یا این که ابراهیم گونه آتشی برای وی بد و سلام شود. وی کاملاً یک زندگی عادی و مبارزه جویانه داشته و در مقابل استکبار دوران خود نیز ایستاده است. اما ما فکر می‌کنیم که برای این که یک فرد مهدوی باشیم لزوماً باید یک دوره‌های ورد خاصی را بگذرانیم یا کارهای عجیب و غریب یاد بگیریم در نتیجه در دام چنین افراد و جریان‌هایی هم می‌افتیم می‌خواهم بگویم ما آن نسخه اصلی را نشناخته‌ایم در نتیجه در این طرف قضیه گیر می‌افتیم. راهکار دوم که باید به دنبال آن باشیم این است که افرادی که اینها را می‌شناسند باید قضیه را تبیین کنند. یک نمونه از جهاد تبیین که مقام معظم رهبری هم آن را مطرح فرمودند همین است. یعنی جریانهای انحرافی در حد نیاز باید تبیین شوند. تا تناقضات و تعارضات درونی اینها مشخص شود. اینها وقتی تبیین شود چه انسان عاقلی به فردی که سخنانش متناقض است گرایش پیدا می‌کند هیچ انسان عاقلی این کار را نمی‌کند.   

انتهای پیام

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.