به گزارش قدس آنلاین، تاریخ زندگی رهبران دینیمذهبی و به عبارت دیگر روحانیت شیعه، مشحون از افتخارات و ویژگیهایی است که نشانگر روشنبینی و شخصیت سازنده آنان در راستای تحقق آرمانهای حیاتبخش و سعادتآفرین اسلام و رسیدن به مقام والای انسان است. همین افراد بودند که با اعتقاد به این رسالت، از دیرباز با اینکه زیر فشار شدید قدرتهای طاغوتی بودند، با همه توان و نیروی عظیم ایمان و اخلاص، طومار حیات ستمگران را درهم پیچیدند و با شکست آنان، صفحات افتخارآمیزی در تاریخ گشودند.
یکی از این چهرهها که با تربیت فرزندانش برای برخاستن بر محور حق و عدالت قدمهای بزرگی برداشت و سخت کوشیدن را به آنها آموخت تا همواره در راستای مبارزه با بیعدالتی لحظهای آرام ننشینند، مرحوم آیتالله سیدجواد حسینیخامنهای است؛ بزرگمردی که به عنوان پدر رهبر معظم انقلاب شناخته میشود. او که در خاندانی اصیل در علم و تقوا و از پدری فقیه به نام آیتالله سیدحسین مجتهدخامنهای و مادری پاکدامن چشم به جهان گشود، چنان پرورش یافت که با گذشت زمانی کوتاه، با مجوز مرحوم آیتالله نائینی و تأیید مرحوم آیتالله عبدالکریم حائری، اجازه روایت و اجتهاد به ایشان دادهشد؛ عالمی که با این درجه از علم در گفتار محتاط بود و بالاتر از عملش، تقوایش بود. با همین دیدگاه، در گفتوگوی پیش رو که همزمان با سیوششمین سالگرد رحلت آیتالله سیدجواد خامنهای منتشر میشود، به گفتوگو با آیتالله محمدهادی عبدخدایی از شاگردان او و عضو کنونی مجلس خبرگان، محمدمهدی عبدخدایی از دوستان و مریدان او و چندتن از همسایگان قدیمیاش پرداختیم که هریک به زوایایی از زندگی شخصی، اجتماعی، سیاسی و اندیشههای او پرد
عالم قانع
مرحوم آیتالله حاجشیخ غلامحسین عبدخدایی معروف به«غلامحسین تبریزی » از علمای شناخته شدهبود؛ که بعد از قیام مردم و روحانیت در تبریز از این شهر به مشهد تبعید شد. بعد از آن در این شهر ماند و وقتی در مشهد شاخهای از فدائیان اسلام تشکیل شد؛ در راس آن غلامحسین تبریزی بود. کسی که در قیام مسجد گوهرشاد نیز حضور داشت. او علاوه بر همسایگی با مرحوم آیتالله سیدجواد خامنهای، از دوستان او بود که رفتوآمد خانوادگی با یکدیگر داشتند. بهواسطه همین، فرزندان مرحوم عبدخدایی خانه آقای خامنهای را خانه دوم خود میدانستند که پس از کشتهشدن مادرشان در جریان کشفحجاب رضاخانی، این رفتوآمدها بیشتر هم شد.
آیتالله محمدهادی عبدخدایی، عضو کنونی مجلس خبرگان، عضو هیئت امناء دانشگاه فردوسی و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با گریزی به همین دوران و رابطه نزدیکی که مرحوم پدرش با آقای خامنهای داشت و رابطه استادشاگردی خودش از ویژگیهای شخصیتی ایشان چنین روایت میکند: «مرحوم آیتالله سیدجواد خامنهای عالمی پارسا و مقاوم بود که توانست دوران سخت رضاخان را با مناعت طبع سپری کند. در آن دوران دینداری جرم بود، چه رسد به روحانی بودن. باوجود این، ایشان با پایداری و تحمل سختیها سنگر روحانیت را خالی نکرد. تحمل وضعیت سخت آن زمان، بهخصوص با کمبودهای اقتصادی، توصیفشدنی نیست، ولی با قناعتی که ایشان داشتند، سپری شد.
در آن وضعیت علاقه ایشان مبنی بر اینکه فرزندانش روحانی شوند و سرباز امام زمان(عج) باشند، واقعا انگیزه میخواست و ایشان این انگیزه را داشت. به همین دلیل پس از رفتن رضاخان و شهریور۱۳۲۰، ایشان از شخصیتهایی بود که فرزندانش را به حوزه علمیه فرستاد. بهطور کلی جو خانه ایشان روحانیپرور بود و سه تن از فرزندان ایشان روحانی هستند.
من هم به واسطه روابط خانوادگی، در نوجوانی حتی جلسات ایشان با نام کمپانی(جلسات بحث فقهی که مرحومان آیتالله سیدجواد خامنهای، آیتالله سیدعلی علمالهدی، آیتالله غلامحسین تبریزی و آیتالله سیدعلیاکبر خوئی مؤسسش بودند) را شرکت میکردم و لذت میبردم. بزرگتر که شدم، با ورودم به حوزه علمیه برای طی سطوح عالی از ایشان تقاضا کردم که به من درس مکاسب هم بدهند. ایشان هم خصوصی این درس را برای من شروع کرد و مدت زیادی از مکاسب را در خدمت ایشان آموختم.
آن زمان در زمستان یک کرسی کوچک در منزل ایشان بود که هرطرف به زور یک نفر مینشست. من و آیتالله که خیلی در حقم لطف داشت، دور همین کرسی مینشستیم و میآموختم. همان زمان سادگی و مناعت طبع ایشان از خانه و زندگیشان نمایان بود. البته جو خانوادگیشان هم ضدطاغوت بود و این نهادینه شده بود. یعنی همه بچهها به این فکر بودند که لعنت بفرستند به پهلوی. به همین دلیل وقتی نذری میکردند، برای حاجتروایی مثلا صدمرتبه لعنت به پهلوی میفرستادند.
البته ایشان زیاد اهل اینکه اینور و آنور برود نبود و روحانیهایی که اهل علم بودند، ایشان را کامل میشناختند و درمجموع خیلی اهل تحمل و صبوری بود. به همین دلیل در ورود فرزندانش برای مبارزه با پهلوی سختیهای زیادی تحمل کرد و خداراشکر که خداوند متعال جبران فرمود. درمجموع باید درخت را از ثمرش شناخت. ثمره این درخت هم بسیار ارزنده است.»
بزرگمرد پارسا
«مرحوم آیتالله سیدجواد خامنهای با مرحوم پدرم همشهری بودند و روابط نزدیکی باهم داشتند.» محمدمهدی عبدخدایی از همرزمان شهید نوابصفوی با همین جمله صحبتهایش را از مرحوم آیتالله سیدجواد خامنهای آغاز میکند و میگوید: آن زمان مرحوم آیتالله یکی از شخصیتهای فاضل و باسواد بود، اما روابط اجتماعیشان کم بود و حالت عابدانه و زاهدانه داشت. که همین صفتها باعث شدهبود کمتر در مجالس عمومی شرکت کند. البته ایشان اهل معرفت بود و دانش گستردهای داشت و صرفنظر از اینکه بهعنوان عالم مطرح بود، بهعنوان دانشمند هم در مباحث علما نامش مطرح میشد و خیلی خوب درس را تفهیم میکرد.
مرحوم آیتالله خامنهای لهجه غلیظ آذری داشت و آن زمان مشهدیها بدون اینکه پرسوجو کنند که فرد موردنظر ترک کجا است، کمتر از افرادی که لهجه ترکی داشتند، استقبال میکردند. این موضوع هم به حمله ازبکها در تاریخ مشهد مربوط میشد. حتی من به خاطر دارم که مرحوم پدرم تعریف میکرد در یکی از نمازجماعتهایش فردی متوجه ترکبودن پدرم شده بود و بدون اینکه از او بپرسد ترک کجاست، تجدید نماز کرده بود. این موضوعها در روابط اجتماعی بیتأثیر نبود.
البته مرحوم آسیدجواد خامنهای مریدان زیادی هم داشت، ولی کلاس عمومی نداشت و کلاسهایش خصوصی بود. خودش عالم بود و در خانوادهای عالم بزرگ شده بود و خیلی هم باقدرت، قانع و صبور بود و با بازاریهای بازار بزرگ ارتباط زیادی داشت .
مردم هم ارادت بسیاری به ایشان داشتند.بخاطر همین نماز جماعت ایشان در مسجد ترک ها که بنده هم چندین بار پشت سر ایشان نماز خواندم؛باشکوه برگزار میشد به طوری که همه کسبه آن منطقه برای اقامه نماز به مسجد میآمدند..
البته آقا پیگیر مسائل فدائیان اسلام هم بود.پس از ۲۸ مرداد ۱۳۲۲ خورشیدی نواب صفوی برای شرکت در کنگره «موتمر اسلامی» به اردن سفر کرد. ما نیز قرار بود در این سفر نواب صفوی را همراهی کنیم، اما دولت به من و آقای خلیل طهماسبی ویزا نداد. من در مشهد ماندم و آقای خلیل طهماسبی نیز به مشهد سفر کرد. من و او در مسجد گوهرشاد علیه شاه صحبت کردیم. آقای طهماسبی پشت سر آیتالله سید حسن قمی نماز میخواند و پس از نماز به ایراد سخنرانی میپرداخت. کلانتری وقت جمعی اراذل اوباش را اجیر کرده بود تا سخنرانی من و طهماسبی را به هم بزنند. ما سخنرانی تندی علیه شاه کردیم پس از آن شهربانی اطلاعیهای علیه طهماسبی منتشر کرد که باید او ظرف ۲۴ ساعت مشهد را ترک کند.همان شب من با پدرم به منزل آمدیم. پدرم گفت ما وعده داریم امشب خانوادگی به منزل آیتالله خامنهای برویم. همه به آن جا رفتیم. ایشان به من گفت: من مایلم خلیل طهماسبی را ببینم. من به ایشان گفتم: امشب طهماسبی دستگیر شد. این نشان از این مساله بود که مرحوم آیتالله خامنهای به نواب صفوی و فدائیان اسلام علاقهمند بوده است.
مردی از تبار امامحسین(ع)
آیتالله سیدجواد حسینیخامنهای که نسبتش به سادات افطسی میرسد، یکم آذر۱۲۷۴ در نجفاشرف به دنیا آمد. پدرش آیتالله سیدحسین مجتهدخامنهای از اهالی تبریز را که برای ادامه تحصیل به نجف رفته بود، در سهسالگی از دست داد و یتیم بزرگ شد. ایشان تحصیلات دینی خود را در شهر تبریز آغاز کرد و نخستینبار در بیستسالگی راهی مشهد شد.
در این شهر زیر نظر استادان بزرگ حوزه درسآموخت. وی در سن سیودوسالگی دوباره راهی نجفاشرف شد و پای درس آیتالله میرزای نائینی و سیدابوالحسن اصفهانی و محمدحسین غروی اصفهانی(کمپانی) و آقاضیاء عراقی نشست و با اجازه اجتهاد به مشهد بازگشت. در راه بازگشت به این شهر، همسرش را از دست داد و در مشهد با واسطهگری شیخعلیاکبر نوقانی، از علمای بزرگ شهر، با خدیجه میردامادی، دختر آیتالله سیدهاشم میردامادینجفآبادی، ازدواج کرد و در کوچه حوض نصرتالملک که امروز به کوچه سید جواد خامنهای در خیابان شهیداندرزگوی۱۰ معروف است، ساکن شد. ایشان به غیر از سهدختر از همسر اول، صاحب چهار پسر به نامهای محمد، علی، هادی و حسن و یک دختر به نام ربابسادات از همسر دومش شد.آیتالله حاجسیدجواد خامنهای که در مشهد بیشتر بهعنوان امامجماعت مسجد ترکها(صدیقیها) مشهور است، پس از ۹۳سال زندگی، در چهاردهم تیر۱۳۶۵ درگذشت. پیکر ایشان در صبح روز پانزدهم تیر۱۳۶۵ با تشییع از مسجد امام حسنمجتبی(ع) در رواق دارالفیض حرم مطهر آرام گرفت.
پرهیز از تظاهر
کوچه آیتالله خامنهای در خیابان شهیداندرزگو نشانی سرراستی دارد که فرعی سومش با خانه و حسینیه مرحوم سیدجواد خامنهای آغاز میشود؛ خانهای که هنوز هم به سبک قدیم حفظ شدهاست. البته چندینبار مراجعه ما بدون بازشدن در همراه شد، اما در حسینیه باز است و جز برپایی نمازجماعت برنامههای متنوع فرهنگی در آن برگزار میشود. در همین کوچهپسکوچهها اگر سر صحبت را با ریشسفیدها بازکنید، خاطره پشت خاطره میآورند از روزهای حیات مرحوم آیتالله حاجسیدجواد خامنهای.
حاجمحمد اعتمادیخواه ۷۷ساله یکی از همین افراد است که سالهای زیادی مغازهاش محل خرید میوه مرحوم آقای خامنهای بود. او با یادی از روزهای گذشته، چنین تعریف میکند: «آقا آن زمان بیشتر در مسجد ترکها که ساختمان جدیدش با نام صدیقیهاست، نماز میخواند. البته چندسالی هم در مسجد محسن پل فردوس نماز اقامه میکرد. یک روز که تاریخ دقیقش یادم نیست، نمازگزارهای مسجد ترکها گوسفند خریدند تا جلو پای آقا قربانی کنند. آقا وقتی رسید و این بساط را دید، برگشت به منزل و گفت نمازخواندن این هایوهوی را نمیخواهد. ایشان که اهالی به نام کربلاییآقا هم صدایش میکردند، از تظاهر بسیار پرهیز میکرد. جلوگیری از قربانیکردن گوسفند هم نشان از همین صفتش دارد. از طرف دیگر، خیلی هم متقی و اهل عبادت بود.»
عالم ساده زیست
محمداسماعیلزاده، کفاش۹۲ ساله این کوچه، از همان ساده زیستی که همه از آن روایت میکنند ، میگوید و تعریف میکند:آقا قانع بود. بارها شده بود که به جای خرید کفش نو گیوههایش را برای تعمیر چندباره پیش میآورد.
منبع: شهرآرانیوز
نظر شما