به گزارش قدس آنلاین، یکی از عواملی که بر کیفیت آثار تالیفی تاثیر میگذارد وضعیت صنعت نشر و نحوه تعاملش با نویسندگان است. در همین راستا با حجتالاسلام مظفر سالاری پژوهشگر و نویسنده کودک و نوجوان و خالق آثاری چون «قصههای من و ننه آغا» به گفتگو نشستیم.
ادبیات کودک و نوجوان را در دهه گذشته چگونه ارزیابی میکنید؟
لجام گسیختگی حوزه ترجمه، نَفَسِ کارهای وطنی کودک و نوجوان را گرفته و کار را سخت کرده است؛ به دلیل اینکه با بهای اندک ترجمه و از تصویرگری، طراحی جلد و موارد دیگر به طور مجانی و بدون اجازه ناشر و نویسنده اثر استفاده میشود؛ چرا که ما عضو حق کپی رایت نیستیم. بسیاری از این آثار بیارزش هستند و از نظر محتوایی گسست فرهنگی ایجاد میکنند. لجام گسیختگی حوزه ترجمه آثار کودک و نوجوان به دلیل این است که سیاستی در خصوصِ ترجمه نداریم و محدودش نمیکنیم. عواملی که بیان شد باعث شده تا آثار ترجمهای با پایینترین قیمت چاپ شود و به همین دلایل تولیدات داخلی نمیتوانند با آنها رقابت کنند. چرا که منِ نویسنده باید یک سال وقت بگذارم تا یک رمان نوجوان خلق کنم و با حق تالیفش یک ماه زندگیام را بگذرانم. خب این سبب شده که بسیاری از نویسندگان کمکار شوند و یا قلم را زمین بگذارند. ترجمه در حال حاضر حرف اول رامیزند؛ این ضعفی است که به طور کلی همچنان شاهدش هستیم.
شما در مصاحبهای گفتهاید که جلسات هیأت نظارت بر کودک و نوجوان حدوداً چهار یا پنج سال است که تعطیل شده. علت این تعطیلی چیست؟
دورهای که سیدعباس صالحی معاون فرهنگی وزیر ارشاد بود، ما دوره بسیار درخشانی داشتیم و کارهای خوبی هم صورت گرفت. منتهی زمانی که ایشان، وزیر و محسن جوادی معاون فرهنگی وزیر شد، بدون اینکه پایان کار به ما اعلام شود، دفعتاً همه چیز تمام شد و دیگر جلسات هیأت نظارت تشکیل نشد. جوادی هیچ اعتقادی به هیأت نظارت نداشت. اسماعیلی وزیر فرهنگ دولت سیزدهم درخواست داشت که گروه هیأت نظارت کودک و نوجوان و بزرگسال بعد از چند سال تعطیلی برگزار شود و هردو جلسه با حضور وزیر و معاون فرهنگی وزیر و رئیس اداره کتاب برگزار شد. به نظر میرسد دوستان جدید، تکلیف ادبیات کودک و نوجوان را بهتر مدیریت خواهند کرد؛ طوری که به نفع ناشر و مخاطب باشد.
سرنوشت آیین نامهای که شورای هیأت نظارت برای کنترل آثار کودک و نوجوان تدوین کرده بود، چه شد؟
از همان سالهای قبل یعنی از دوره احمد مسجدجامعی و سیدعباس صالحی، بیشتر دغدغه تهیه آییننامهای را داشتند که با آن آییننامه تولید ادبیات کودک و نوجوان کنترل شود. گمان من این است این آییننامه متاسفانه هنوز عملیاتی نشده و الان مهمترین اتفاقی که باید بیفتد این است که این آییننامه به زودی کامل و عملیاتی شود. ناشران هم باید ورود پیدا کنند، چرا که بعضی از ناشران بزرگ ارزیابهایی دارند در سطح شورای هیأت نظارت که اگر یک چهارچوب کلی به ناشران داده شود، این ناشران بزرگ میتوانند به طور مستقل کتابها را ارزیابی و چاپ کنند. البته اداره کتاب هم باید بر عملکرد آنها نظارت داشته باشد. هرچقدر از حجم کاری ارشاد کم کنیم، اتفاق خوبی خواهد بود که تکلیف ناشران، مشخص و ترجمه هم کمی مدیریت میشود. اتفاقاً یک سری کارهای روزمره در این خصوص در اداره کتاب صورت میگیرد که هرچقدر سیالتر شود و زودتر کارها مجوز بگیرند، خوب است.
با توجه به آمار خانه کتاب از فروردین سال گذشته تا امروز که نشاندهنده نزدیک شدن تعداد آثار ترجمهای به آثار تالیفی است وضعیت ادبیات کودک و نوجوان را چگونه ارزیابی میکنید؟
البته بسیاری از آثاری که فرم و جذابیتهای بصری دارند در کنار بهترینهای دنیا ترجمه میشوند و طبیعی است که آثار تالیفی نمیتواند در مقابل آنها عرضاندام کند. سیل این کارهای ترجمه ارزان که ناشر روانه بازار میکند، دیگر رغبتی برای همکاری با نویسنده ایرانی نمیگذارد؛ به عنوان مثال، ناشر در حوزه ترجمه پنج میلیون تومان برای ترجمه میدهد و آن اثر هم پرفروش است؛ حال به من نویسنده ۵۰ میلیون خواهد داد؟ معلوم است که دیگر رغبتی نسبت به انجام این کار نخواهد داشت. در این صورت بعضی از نویسندهها مجبور میشوند که ارزان فروشی کنند؛ یعنی مرتباً باید بنویسند و همین باعث پایین آمدن سطح آثار تالیفی میشود.
اگر به همان برترینهای دنیا که ۱۰ درصد آثار ترجمهای را به خود اختصاص میدهد، بسنده کنیم، وضعیت بهتری پیدا خواهیم کرد. ما باید چرخه ترجمه را معکوس کنیم. در حال حاضر فقط واردات داریم و صادرات نداریم. یکی از راه حلهای این مسأله، حضور نویسنده در نمایشگاههای بینالمللی است تا اثر خود را معرفی کند تا ناشری جذب اثرش شود که بتواند عرضه جهانی را داشته باشد؛ این در حالی است که نمایشگاههای بینالمللی که در خارج از کشور برگزار میشود، بیشتر مسئولین فرهنگی شرکت میکنند.
با این سخنان شما، ادبیات حوزه کودک و نوجوان با چه مشکلاتی مواجه است؟
نوشتن هنوز به عنوان یک شغل رسمیت پیدا نکرده است و نمیشود با نوشتن زندگی را تامین کرد. البته تعداد کمی نویسنده داریم که زندگیشان در گرو نوشتن است. همین قضیه، عامل سفارشی نویسی میشود که سطح اثر را به شدت افت میدهد. در خصوص قراردادها باید گفت که مختلف است؛ ولی به طور کلی یک طرفه است. ناشر قالب قرارداد را ارائه میدهد و خیلی اجازه نمیدهد که نویسنده دخالت کند. معمولا یک طرفه و غیرمنصفانه است و درصدی که به نویسنده تعلق میگیرد، عددی زیر ۱۰ درصد است. یادم هست انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و انجمن قلم خیلی در تلاش بودند عرفی را اعلام کنند و به آن عمل شود و آن نرخ، حدود ۲۰ درصد بود. بسیاری صرفاً مینویسند تا ناشر حاضر به چاپ اثرشان شود. ناشر با این سطح، قرارداد میبندد و عدهای هم به ازای چاپ اثرشان به ناشر از لحاظ مالی کمک میکنند. تا زمانی که چرخه توزیع کتاب معیوب باشد همه این اتفاقات طبیعی است. حتما ما در کنار نیازهای فرهنگی که در کتابها پاسخ داده میشود، باید به پیوست اقتصادی هم توجه کنیم؛ متاسفانه به این پیوستهای اقتصادی در کارهای فرهنگی توجه نمیشود، لذا دچار این ایرادات خواهیم شد.
اگر ارشاد بتواند نوشتن را در جایگاه یک شغل اهمیت ببخشد، جلوی ترجمههای لجام گسیخته را بگیرد، کاغذ ارزانتر در اختیار ناشران قرار دهد، آیین نامه عملیاتی شود و در تصمیم گیریها ناشران را سهیم کند، وضع از اینی که هست بهتر خواهد شد. اینطور نباشد که هیأت نظارت در اتاق بستهای تصمیماتی بگیرد که عملیاتی نباشد. ناشران باید در تصمیمگیریها دخالت داشته باشند. البته به طور صحیح تا منافع آنها هم حفظ شود.
انتهای پیام/
نظر شما