در این میان حتی حمایتهای بیدریغ تلویزیونهای لندنی هم به افشار کمکی نکرد، همان شب تلویزیون منوتو این برخورد را «نامناسب» خواند! و البته بیبیسی فارسی هم با دادن آنتن به او و گفتوگو با این بازیگر قصد دلجویی از او را داشت و البته همین موقعیت هم به زیان خانم بازیگر سابق تمام شد و هجمهها علیه او شدت گرفت!
وقتی از هیاهوی پوچ سلبریتیها حرف میزنیم به معنای همین بیریشگی است. در رابطه با این دو نمونه خبرساز شده، قصه جالب این که حتی در سنگر ضدانقلابها هم جایی برایشان نیست اما تا پیش از این چنین رفتار میکردند که آنها بخشی از رهبری افکار عمومی جامعه ایرانی را در دست دارند؛ به همین اندازه پوچ، همین قدر تباه. مهناز افشار بازیگری که پیش از این با پرونده همسرش روبهرو بود و با توییتهای هدفدار اشتباه حتی باعث کشتهشدن یک طلبه شده بود یکی از به ظاهر چهرههایی است که در تجمعات آلمان از جمع ضدانقلابها هم بیرون رانده شده است.
چند سال پیش بود که توییت مهناز افشار درباره یک اکانت فیک باعث شد تا بسیاری او را مسبب قتل طلبه همدانی بدانند. در آن توییت اکانت فیک که به صورت ساختگی با تصویر یکی از روحانیون ساخته شده بود، زنان ایرانی تشویق به صیغهشدن با مردان عراقی شده بودند با این حال همان زمان روحانیای که تصویر او به عنوان پروفایل این اکانت ساختگی استفاده شده بود با انتشار فیلمی این مسأله را کاملا تکذیب و اعلام کرده بود که این اکانت به هیچ وجه ربطی به او ندارد با این حال مهناز افشار طی توییتی این مسأله را برجسته کرده و به آن رنگ واقعیت داده بود! همان روزها هم بود که او از ایران رفت و آرامآرام به شبکههای معاند آن سوی مرزها راه یافت. زرق و برق فرش قرمز زیر پای او در تلویزیونهای آن سوی مرزها چشمش را گرفت و گمان برد مخالفان رفتار او تنها در ایران قرار دارند، فارغ از تمام این حواشی حالا پس از گذشت چند سال از آن واقعه تجمعات چند روز اخیر ضدانقلابها در اروپا را فرصت مناسبی دیده بود تا دوباره بتواند صاحب توهم رهبری این جماعت باشد، اما خب نمیدانست او حتی در میان این جماعت جایی ندارد! جالب اینکه پس از پرونده همسرش در رابطه با شیرخشکهای فاسد او صراحتا از همسرش اعلام برائت کرد و از طریق همین شبکههای اجتماعی اعلام کرد از او جدا شده است، اما پایان پرونده همسرش دوباره با فریب همان هوادارانش اعلام کرد که «طلاقی در کار نبوده» است.
محسن نامجو هم دیگر سلبریتیای بود که البته در دسته روشنفکر خارجنشین این ماجرا قرار داشت. خوانندهای که البته رسواییهای اخلاقیاش حالا بیشتر از موسیقیهای ساختهشده اوست و خب حتی حضور کوتاهش در تجمع ضدانقلابها تاب آورده نشده و مجبور شد با اسکورت پلیس احتمالا روانه خانهاش شود! رویه کار سلبریتیهای وطنفروش همین است. آنقدر پرتکرار و آشنا که میتوان آن را جزو یکی از مولفههای این دسته از سلبریتیها قرار دارد، اینکه در بزنگاههای مهم اجتماعی با کشف حجاب مدتی مرکز توجهها قرار بگیرند اما با افتادن آبها از آسیاب روسیاهی به زغال بماند و بس. تصور اغلب این دسته از سلبریتیها همین است، اینکه با رادیکالترشدن رفتار و گفتار آنها احتمالا میتوانند به عمر نباتی خود در فضای مجازی تداوم ببخشند فارغ از اینکه حتی در میان طرفداران احتمالیشان هم دیگر جایی ندارند. سرنوشت مهناز افشار و محسن نامجو میتواند نمونه آشکاری باشدبرای سایر سلبریتیهای وطنی که در سر سودای سیاسیکاری دارند. آنها باید متوجه باشند که این برخورد با مهناز افشار و محسننامجو در انتظار سایر سلبریتیهای وابسته نیز هست.
منبع: جام جم
نظر شما