به گزارش قدس آنلاین، روی شادی خیابانی بازی ایران و استرالیا زیاد مانور دادهاند، اما آن اولین شادی فوتبالی ما نبود، نمیدانم سنوسالتان به جام ملتهای آسیا ۹۶ قد میدهد یا نه، اما پیشنهاد میکنم دو بازی آن جام را دانلود کنید و از تماشایش لذت ببرید؛ یکی بازی ایران و کرهجنوبی که پوکر دایی اشک مربی کرهای را درآورد و ملت را در قیاسی کمتر از صعود پرافتخار ملبورن به خیابان آورد و دیگری بازی ایران و کویت در ردهبندی، سانتر مرحوم مهرداد میناوند را آقای گل جوری با ضربه سر شیرجهای ته تور فرستاد که اینجا در تهران داریوش ارجمند که آن روزها مالک سریال امامعلی(ع) و سوپراستار تلویزیون بود، گفت خوشا به غیرت دایی! فکر کردم گردنش شکست!
یادش بهخیر، آن زمان تلویزیون بازیهای نیمهشب اروپا را زنده پخش نمیکرد، شبهایی که آرمینیا بیلهفلد و کلن بازی داشتند، صبحش با شوق رادیو را روشن میکردیم تا قبل از رفتن به مدرسه خبردار شویم علی دایی، کریم و خداداد؛ اولین نسل لژیونرهای مدرن ایرانی گل زدهاند یا نه؟ تا ذوق کنیم، تا وقتی به خیابان رفتیم جور دیگری به پرچم افراشته ایران نگاه کنیم.
اینها را گفتم که بنویسم نسل دایی نسل نوستالژیهای ماست، اگر دهههای بعدی دایی را در شمایل یک مربی معمولی میشناسند، او برای ماها اسطوره است. بهنظرم همین حالا هم او بهترین گزینه ریاست فدراسیون فوتبال است، کاش عقلی پیدا شود و بهجای برگزاری انتخابات فدراسیون بین بازنشستههای چند نهاد نظامی و غیرنظامی سراغ دایی برود، که هم کاریزمای لازم را دارد و هم اعتبار بینالمللیاش و حتما دانشش هم از این جماعت خالق ویلموتسگیت کمتر نیست. همه اینها را گفتم که شهادت دهم علی دایی برای من از جنس آن سلبریتی شکم و بیوتی و... نیست.
علی دایی اسطوره است، سلبریتی هم است، بهحکم عقل و آزادی و آزادیبیان میتواند درباره هر موضعی حرف بزند، کمااینکه همه میتوانند. اما همان عقل و اصول آزادیبیان میگوید بهتر است که حرف دقیق و بدون اشکال بزند، نه مثل آنچه درباره ماجرای اردبیل گفته. کاش کمیته حقیقتیابی تشکیل شود که دایی هم عضوش باشد، کاش علیآقا دعوت دانشجویان اردبیلی را قبول کند و به خانه آن خانواده داغدار برود و کاش وقتی فهمید پست اشتباهی گذاشته است بر اشتباهش اصرار نکند و آن را اصلاح کند.
علی دایی احتمالا درمورد این دختر اردبیلی اشتباه کرده است، بدموقعی هم اشتباه کرده است، مثل هوس آن قیچی برگردان جلوی کره در جام ملتهای ۲۰۰۰ در محوطه خودمان، که هزینه گزافی داشت و حکم حذف ایران را صادر کرد، دایی اما برگشت و در جام ملتهای چین و در مقدماتی ۲۰۰۶ در جهنم امانِ اردن جبران کرد و ما را به جام برگرداند.
دایی و داییها متخصص سیاست و فرهنگ و... نیستند، حتما اشتباه میکنند، برخی اشتباهاتشان هم هزینهزاست. میتوان آنها را نقد کرد؛ نقد جدی. خوب است مشاورانی داشته باشند که کمتر اشتباه کنند.
اما بهنظرم نقد فالوور دایی و داییها و سلبریتیها از نقد خود آنها واجبتر و فوریتر و اولویتدارتر است. چرا باید موضع سلبریتیها در سیاست و امور اجتماعی ملاک قضاوت و تصمیم باشد؟ چرا باید حوزه سیاست آنقدر استادیومی شود؟ ذائقه ساندویچیشده ما چرا بهجای شنیدن استدلالها و قضاوت آن به تکخطیهای مشاهیر وابسته شده است؟ دستگاه تحلیلی و قوه ادراکی جامعه چرا به مخدر حاضریخوری عادت کرده است؟ موضع سیاسی علی دایی باید مهمتر باشد یا اساتید دانشگاه؟ موضع غیرتخصصی فلان هنرمند و فوتبالیست باید مهمتر باشد یا اساسا خود فرد؟ حتی میخواهم این ادعا را داشته باشم که خطای ما فالوورهای منفعل بدوننقد نسبت به آنها، سلبریتیها را به تکرار خطا وادار میکند.
حاکمیت و دستگاههای تبلیغی رسمی هم باید سعی کنند بهجای طمع در ظرفیت سیاسی سلبریتیهای خودی، خودی شده یا همسو، از اساس زیر میز این بازی بزنند.
منبع: فرهیختگان
نظر شما