تحولات منطقه

۲۹ دی ۱۴۰۱ - ۰۳:۵۰
کد خبر: ۸۴۳۱۳۶

جایگاه دیپلماسی فرهنگی در دیپلماسی رئالیستی ایران

دکتر هیراد مخیری، کارشناس حوزه قفقاز
زمان مطالعه: ۲ دقیقه

مسلم است بالاترین میزان اشتراکات فرهنگی، تمدنی، باستانی و مذهبی بین ایران با کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز وجود دارد و به دلیل اینکه در قرون مختلف این سرزمین‌ها تحت تسلط ایران بوده‌اند و جزو حوزه مرزی و خاکی ایران محسوب می‌شده‌اند، بسیاری از آیین ایران شهری و فرهنگ‌های مختلف ایرانی که حتی تا امروز در این کشورها زنده است، ریشه ایرانی و ایران باستانی و حتی ایران اسلامی را می‌توان در این کشورها رصد کرد.
البته امروزه مسیر پیش روی دستگاه وزارت خارجه تغییر کرده است و نگاه رئالیستی و واقع‌گرایانه ما نسبت به دیپلماسی‌های چندگانه این بشارت را می‌دهد که ما هم باید در این حوزه انعطاف خود را بیشتر کنیم تا بتوانیم به مقاصد پرسود امنیتی، سیاسی و اقتصادی در دوران تحریم برسیم. این روزنه‌ها می‌تواند نجات دهنده و روزنه‌های تنفسی خارج سرزمینی ما محسوب شود و باید توجه ویژه‌ای به آن‌ها داشته باشیم .
تعلل و ابتر ماندن دیپلماسی فرهنگی در این کشورها یکی از عواملی است که سبب شده نتوانیم از این ظرفیت‌های غنی خود نهایت بهره‌برداری را داشته باشیم و دستاوردهای دیگری نظیر دیپلماسی اقتصادی و به‌خصوص پیشبرد اهداف قدرت نرم در این کشورها دست پیدا کنیم.

علت موفق نبودن ایران در دیپلماسی فرهنگی
در مورد ظرفیت‌های مغفول کشورمان در مقابل جمهوری آذربایجان، باید اذعان داشت ما از ابتدای استقلال این کشورها، با نگاه تک‌بعدی و صرفاً از منظر دیپلماسی مذهبی پیش رفتیم. اشتباه ما آن جا بود که ما فکر می‌کردیم چون آذربایجان بالاترین جمعیت شیعی را دارد، ورود از این منظر می‌تواند دستاوردهای مناسبی برای ما داشته باشد، اما می‌بینیم این اتفاق نیفتاد. به این دلیل که پسمانده‌های تفکر ایدئولوژیکی باقیمانده از دوران شوروی کمونیستی در برخی از رهبران ابتدایی جمهوری آذربایجان وجود داشت که بعدها به چرخش نگاه این‌ها به غرب منجر شد.
ارتباط گیری ایران با سد مقاومی از جانب این رهبران شروع شد و به‌دلیل غلبه نگاه امنیتی و حساسیت بسیار زیاد این مسیر دیپلماسی ، مسدود ماند. در صورتی که کشورهای رقیب ما با استفاده از ابعاد دیگر دیپلماسی فرهنگی مانند زبان، توانستند با اجرای برنامه‌های مختلف از طریق ارتباط‌گیری و استفاده از دیگر ظرفیت‌های مشترک فرهنگی غیرمذهبی بسترسازی مناسب را انجام دهند و ما در این حوزه عقب ماندیم .

ضرورت انتخاب سفیران کارکشته و توانمند
سفیر، نماینده تام الاختیار یک دولت در کشور هدف است و یک سفیر باید نگاه و سواد تخصصی خود را در کشوری که در آن مسئولیت دارد، داشته باشد . سؤال اینجاست که چرا در دستگاه سیاست خارجی ما در سال‌های مختلف، سفیرانی انتخاب شده‎اند که نسبت به تاریخ ، فرهنگ و مباحث مختلف نسبت به اشتراکات فرهنگی و تمدنی اشرافی نداشته‌اند.
شاید جالب باشد بدانید در کشور جمهوری آذربایجان ، سفیر رژیم صهیونیستی - گئورک دیک- از سال‌های دور در مطالعات دانشگاهی خود صرفاً در حوزه قفقاز پژوهی ورود کرده و با این نگاه و آسیب شناسی‌هایی که داشته، توانسته است دستاوردهای زیادی را برای دولت متبوع خود رقم زند و به نوعی توانسته از بین چالش‌های شکل گرفته در حوزه اقوام بین ایران و آذربایجان ، نهایت استفاده و بهره‌برداری را ببرد و در مسیر ارتقای منافع خود برآید و حتی با نگاه به منافع قوم خزران توانسته در راستای اهداف مشترک رژیم صهیونیستی و آذربایجان به صورت جدی با هزینه‌های هوشمندانه گام بردارد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.