تحولات لبنان و فلسطین

حجت‌الاسلام مرتضی جلیلی گفت: سرمایه اجتماعی روحانیت یک مقدار آسیب دیده و نیاز به بازسازی دارد، اما آینده روشن است، چون این اتفاقاتی که می‌افتد، تهدیدهایی است که واقعا فرصت است.

سرمایه اجتماعی روحانیت، فرصت‌ها و چالش‌های فراروی جامعه ما

برخی مدعی‌اند فاصله میان روحانیت که وامدار سنت اسلامی است با نسل جوان که در فضای مدرن زیست می‌کنند به وجود آمده و همین، مرجعیت فرهنگی و سرمایه اجتماعی روحانیت را در جامعه ایران به چالش کشیده است. گرچه افزایش مشکلات معیشتی در سالیان اخیر و همچنین، تبلیغ بعضی رسانه‌ها علیه حوزه‌های علمیه و روحانیت در این زمینه اثرگذار بوده است اما عوامل دیگری هم در این زمینه نقش داشته.

با حجت‌الاسلام مرتضی جلیلی، مسئول نهاد نمایندگی رهبر انقلاب در دانشگاه‌های آزاد اسلامی استان تهران درباره همین چیزها گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

سرمایه اجتماعی روحانیت، فرصت‌ها و چالش‌های فراروی جامعه ما

*از نظر شما مهمترین موانع ارتباط نسل جوان با روحانیت چیست؟

کارکرد اصلی روحانیت این است که مردم را با معارف و گزاره‌های دینی آشنا کند و این مفاهیم را به آنها منتقل کند و سعی کند این آموزه‌ها در زندگی شخصی و اجتماعی آنها نهادینه شود.
بهترین نمونه برای انجام این کار پیامبر (ص) است. کار ویژه پیامبر (ص) این بود که مردم را با معارف دین آشنا کند و اگر بخواهیم مردم را با معارف دین آشنا کنیم، باید سراغ پیامبر (ص) برویم و از او درس بگیریم.
پیامبر (ص) چه کرد که تا این حد محبوبیت پیدا کرد و توانست روی فرهنگ و اخلاق جامعه کار کند؟ ایشان در دوره‌ای و در میان جمعیت و قومی مبعوث شد که از چیزهای ابتدایی تمدن هم دور بودند، در نحوه زندگی، خوراک، مراوده‌ها، علم و تحصیل.. مثلاً گزارش شده است که به تعداد انگشتان دست باسواد نداشتند. این آمارها نشان می‌دهد که مردم آن جامعه از فرهنگ و تمدن دور بودند.

پیامبر (ص) در متن زندگی مردم حضور داشت

پیامبر (ص) میان این قوم مبعوث شد و کار سختی است کسی بخواهد مفاهیم عالی انسانی را برای کسانی تبیین کند که از چیزهای ابتدایی تمدن فاصله زیادی دارند. پیامبر (ص) چه کرد؟
مهمترین ویژگی سیره پیامبر (ص)، این است که با مردم همزیستی کرد و یکی از آنها شد. نه در ویژگی‌های منفی، بلکه به نحوی زندگی می‌کرد که در متن مردم بود. قرآن می‌فرماید ما «رَسولٌ مِن أَنفُسِکُم» را برای شما فرستادیم. پیامبر (ص) با مردم همزیستی کرد و یکی از آنها شد، درد و زبان و مشکل و استعدادشان را می‌فهمید.

آن چیزی که باعث شده گاهی بین روحانیت و نسل جوان فاصله بیفتد همین است که روحانیت در میان جوان‌ها نیست. به همین دلیل است که اینها همدیگر را نمی‌فهمند چون با هم همزیستی ندارند و دغدغه‌ها و ادبیات هم را نمی‌فهمند.

مهم‌ترین کاری که پیامبر (ص) کرد و توانست آنقدر در میان مردم نفوذ کند و پایه گذار تمدن اسلامی شود همین بود. در جریان فتح مکه، می‌گویند مکه بدون خونریزی فتح شد. چرا؟ چون ابوسفیان آمد با پیامبر (ص) صحبت کند ولی صحنه‌ای دید که ترسید و گفت اگر با اینها بجنگیم، حتماً شکست می‌خوریم.
پیامبر (ص) خواست وضو بگیرد، اصحاب از هم سبقت می‌گرفتند که آب وضوی پیامبر (ص) را از باب تبرک بردارند. این نشان می‌داد که ایشان چقدر محبوبیت پیدا کرده است. سرّ این محبوبیت همین بود که پیامبر (ص) به متن زندگی مردم آمد و یکی از آنها شد. آیه قرآن می‌فرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ و لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛ به مرحمت خدا بود که با خلق مهربان شدی و اگر تندخو و سخت‌دل بودی، مردم از گِرد تو متفرق می‌شدند».
در سیره پیامبر (ص) آمده وقتی مردم از دنیا حرف می‌زدند پیامبر (ص) هم از دنیا حرف می‌زد، وقتی مردم از آخرت حرف می‌زدند ایشان هم از آخرت حرف می‌زد و با مردم همراهی می‌کرد.

*روحانیت و نسل جوان همزیستی ندارند.

آن چیزی که باعث شده گاهی بین روحانیت و نسل جوان فاصله بیفتد همین است که روحانیت در میان جوان‌ها نیست. به همین دلیل است که اینها همدیگر را نمی‌فهمند چون با هم همزیستی ندارند و دغدغه‌ها و ادبیات هم را نمی‌فهمند.

* چطور می‌شود این ارتباط را تقویت کرد؟

یکی از سوال‌های نسل جوان این است که کارکرد روحانیت چیست و به چه دردی می‌خورد؟ ریشه این سوال به این برمی‌گردد که اصلاً نمی‌داند دین به چه دردی می‌خورد. مخصوصاً اینکه جوان ما نگاه مادی و دنیایی دارد که البته نگاه درستی است هرچند ناقص باشد. بنابراین این سوال برای نسل جوان وجود دارد که کارکرد دین در همین دنیا چیست. این عدم شناخت، یکی دیگر از موانع ارتباطی است.
بخشی از روحانیت نسل جوان و دغدغه‌اش را نمی‌شناسد، ذهن و فکرش را نمی‌شناسد از آن طرف هم جوانان ما نسبت به نقش روحانیت و کارکرد روحانیت و اینکه ارتباط با روحانیت چه فایده‌ای دارد، آگاهی ندارند.
مهم‌ترین کار این است روحانیت در متن جامعه زندگی کند. الان روحانیت در متن جامعه زندگی نمی‌کند لذا روحانیت را کمتر در عرصه‌های اجتماعی مشاهده می‌کنید.

نسل جدید کمتر شنیده شده است. ما باید بسترسازی کنیم و فضاهای گفت وگو ایجاد کنیم و بیشتر بشنویم تا آنها هم ما را بشنوند.

نکته دوم این است که ما زیاد حرف می‌زنیم و کمتر می‌شنویم. این تلقی جا افتاده است که روحانیت بگوید و دیگران بشنوند. در منبر چه اتفاقی می‌افتد؟ من صحبت می‌کنم و مردم سخنم را می‌شنوند. برای من کمتر اتفاق می‌افتد که شنونده باشم. در کلاس درس هم به عنوان استاد حاضرم و کمتر اتفاق می‌افتد بنشینم و بشنوم. این شنیدن خیلی مهم است. نسل جدید کمتر شنیده شده است. ما باید بسترسازی کنیم و فضاهای گفت‌وگو ایجاد کنیم و بیشتر بشنویم تا آنها هم ما را بشنوند.
سومین نکته این است که باید متواضع باشیم و دیگران این را حس کند. این را در زندگی ائمه (ع) می‌بینیم. پیامبر (ص) در متن زندگی مردم بود، خودش کارهای روزمره‌اش را انجام می‌داد.

این عوامل موجب می‌شود میان نسل جوان و روحانیت ارتباط برقرار شود و در این گفت‌وگو است که مفاهمه اتفاق می‌افتد، گفتارها به هم نزدیک می‌شود و نسل جوان کارکرد دین را می‌فهمد.

* در سال‌های اخیر بعضی‌ها با لباس روحانیت نقش‌هایی بر عهده می‌گیرند که با کارکردهای سنتی آن متفاوت است. مثلاً دو روحانی استندآپ اجرا می‌کردند یا در برخی ورزش‌ها یا موسیقی و آواز فعالیت می‌کنند. این خوب است یا بد است؟

چه اشکالی دارد یک روحانی در حوزه ورزشی فعالیت کند؟ به نظرم در هر جایی که بشود با مردم زیست کرد می‌شود وارد شد، به شرطی که شأن روحانیت حفظ شود.
جذابیت خوب است ولی نه به هر قیمتی
ورود روحانیت به عرصه‌های مختلف اگر مشکل شرعی نداشته باشد، اشکالی ندارد و باید ورود پیدا کرد. البته در فقه مسئله‌ای داریم به نام لباس شهرت، یعنی چیزی که عرف آن را نپذیرد. فرض کنید یک روحانی کفش قرمز بپوشد. خب این را عرف نمی‌پذیرد، حرف درستی هم هست.
حرفم این نیست به هر قیمت جذابیت ایجاد کنیم ولی نباید زیاد هم سخت‌گیری کرد. در کل حضور اجتماعی در عرصه‌های مختلف خوب است و کمک می‌کند این ارتباط نزدیک تر شود.

‌باید به این سمت برویم که ارتباط زیستی خودمان را با نسل جوان بیشتر کنیم، در محیط‌هایی که آنها حضور دارند حضور داشته باشیم، چون اگر آنها ما را ببینند خیلی کمک می‌کند.

* گاهی بی‌احترامی یا حتی سو قصدهایی که به طلبه‌ها می‌شود. به نظر شما روحانیت چگونه با این چالش مواجه خواهد شد؟

این تهدیدها را فرصت می‌دانم. البته این اتفاق‌ها آن‌قدر گسترده نبود و عموم جامعه این کار را نمی‌کند.
به یکی از دوستان ما گفتند دو تا کوچه بالاتر یک طلبه را کتک زدند. دوست ما گفته بود یک شب تا صبح در بنی‌اسرائیل هفتاد پیامبر را سر بریدند، حالا اینکه یک طلبه را کتک بزنند، نشانه دین گریزی همه مردم نیست.
در فضای امروز که در جنگ شناختی و ترکیبی، مردم به شدت از نظر ذهنی و شناختی نسبت به دین و روحانیت بمباران می‌شوند اتفاقات این چنینی طبیعی است و نشان دهنده بغض مردم نسبت به دین و روحانیت نیست، به نظرم سرمایه اجتماعی روحانیت یک مقدار آسیب دیده و نیاز به بازسازی دارد، اما آینده روشن است، چون این اتفاقاتی که می‌افتد، تهدیدهایی است که واقعاً فرصت است.
فضای رو به جلو فضای روشنی است و اتفاقاً بستری می‌شود که می‌تواند ارتباط روحانیت با جوان‌ها را بیشتر کند.
باید به این سمت برویم که ارتباط زیستی خودمان را با نسل جوان بیشتر کنیم، در محیط‌هایی که آنها حضور دارند حضور داشته باشیم، چون اگر آنها ما را ببینند خیلی کمک می‌کند.
ما مثل مردم عادی هستیم و اگر مردم این را ببینند، اتفاق مبارکی رخ خواهد داد و شکاف نسلی بین نسل جدید و روحانیت کم خواهد شد.

مصطفی شاکری
منبع: خبرگزاری مهر

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.