وقتی پای صحبتهای خادمان و یا کارکنان نهاد و مجموعه بزرگ آستان قدس رضوی مینشینی، متوجه میشوی داستان توفیق خدمت در حرم مطهر امام رضا(ع) و یا استخدام در این مجموعه، داستانی از جنس روایتگری یک سرگذشت ساده و اداری یا بیان خاطره از چگونگی استخدام در یک سازمان، مشابه سایر مجموعههای اداری و سازمانی نیست. اینجا پای دل، ارادت، توفیق، اشک و... در کار است. درست مانند سخنان سیدهادی طباطبایی فاطمی، مسئول فعلی بخش آشپزخانه مهمانسرای صحن غدیر حرم مطهر امام رضا(ع) و آشپز سابق این مهمانسرا. وی 54ساله، دارای مدرک کارشناسی مدیریت کسبوکار و 25سال سابقه خدمت در مجموعه مهمانسرای بارگاه مطهر امام هشتم(ع) را داراست. صحبتهایش از جنس نان و نمک و نمکگیر شدن بر سر سفره و خوان با کرامت حضرت ثامنالحجج(ع) و یا به تعبیر او «سلطان رأفت و مهربانیها»ست. بخشهایی از سخنان بیپیرایه وی در گپوگفت صمیمی با خبرنگار روزنامه قدس را در ادامه میخوانید.
همه چیز از آگهی «روزنامه قدس» شروع شد
من متولد سال1348 در مشهد هستم. از زمانی که یادم میآید پدرم یک مغازه جگرفروشی داشت، البته در کنار این شغل، دستی هم بر حرفه آشپزی و طبخ غذا داشت و من هم از دوران نوجوانی و جوانی در کنار پدرم، کمک کارش بودم و به مرور زمان بهاصطلاح، فوت و فن و ریزهکاریهای آشپزی و پخت غذا را یادم گرفتم. البته به غیر از پدرم، یک استاد دیگری هم داشتم به نام مرحوم حاج آقای حسینپور که آشپز شرکت برق خراسان بود. در کنار این مرحوم هم خیلی چیزها درباره آشپزی و طبخ غذا فراگرفتم. خداوند رحمتش کند.
پس از انجام خدمت نظام وظیفه (سربازی) سال 1369 ازدواج کردم و در کنار پدرم کار کردم تا اینکه در سال1373 در مجتمع صنعتی گوشت مشهد واقع در منطقه تپهسلام مشهد، به عنوان آشپز مشغول کار شدم و حدود چهار یا پنج سال در این مجتمع بودم.
موضوع ورود و استخدام من به عنوان آشپز در مجموعه اداره مهمانسرای اماکن متبرکه حرم مطهر امام رضا(ع) به یک آگهی استخدام، چاپ شده در روزنامه قدس سال1377 برمیگردد. اکنون که با شما صحبت میکنم برایم جالب است که پس از 25سال و در سال1402، دوباره سروکار من به روزنامه قدس افتاد. سال1373 من و همسرم در منزل یکی از کارکنان اداره مرکزی آستان قدس رضوی واقع در منطقه کوی طلاب (محله ابوذر و سیلو) مستأجر بودیم و پس از مدتی زندگی در منزل ایشان در سالهای 76 یا 77 بود که با چند خانه فاصله تا منزل ایشان، به یکی از منازل دیگر در همان محله نقل مکان کردیم.
یک روز پس از بازگشت از محل کار (مجتمع صنعتی گوشت مشهد) همسرم به من گفت: دوست داری برای حرم امام رضا(ع) آشپزی کنی؟ در جواب پاسخ دادم: بله چه افتخاری بالاتر از اینکه برای امام رضا(ع) کار کنم. سپس آگهی چاپ شده در روزنامه قدس را نشانم داد. اگر اشتباه نکنم در یکی از شمارههای روزنامه قدس در آبان ماه سال1377 [دقیقاً آگهی مندرج در صفحه دوم روزنامه قدس مورخ روز شنبه 23 آبان ماه سال1377] یک آگهی سیاه وسفید چاپ شده بود، مبنی براینکه آستان قدس رضوی، تعداد 10 آشپز با شرایط عمومی بیان شده در متن آگهی را استخدام میکند.
پس از مطالعه آگهی روزنامه، خوشبختانه متوجه شدم همه شرایط آن را دارم. با راهنمایی همسرم مدارک خواسته شده را تهیه و از طریق پست، آنها را به نشانی اعلام شده در متن آگهی و مربوط به اداره مرکزی آستان قدس رضوی واقع در چهارراه شهدا مشهد ارسال کردم، ولی دل توی دلم نبود. روزها و شبها با خودم فکر میکردم میشود من هم جزو یکی از این 10 نفر باشم و توفیق خدمت در دستگاه امام هشتم(ع) نصیبم شود؟ میشود من هم نوکر آقا امام رضا(ع) شوم؟ روزها گذشت تا اینکه از طرف اداره آستان قدس با من تماس گرفتند و برای شرکت در آزمون و مصاحبه و گزینش و سایر مراحل اداری، دعوت شدم. یادش بخیر چه شور و هیجان و اشتیاقی داشتم. داشتم به آرزویم یعنی کار کردن و نوکری برای امام رضا(ع) نزدیک میشدم. پس از شرکت در آزمون کتبی باید در آزمون عملی هم حضور پیدا میکردم. ابتدا به زیارت حرم منور امام هشتم(ع) رفتم و سپس در محل ساختمان قدیمی مهمانسرای حرم مطهر (واقع در بست شیخ حرعاملی) حضور پیدا کردم. خدابیامرز مرحوم استاد حاج علی نجاران، سرآشپز آنموقع (یعنی سالهای77 و78) مهمانسرای حرم امام رضا(ع) قرار بود از من و دیگران امتحان عملی بگیرد. یادم هست از من درباره «نحوه دانهگیری برنج در آبجوش» و «روش سیخ کبابگیری» (یعنی نحوه صحیح گوشت کباب را به سیخ کردن) و... امتحان گرفت. همان روز هم به اصرار مرحوم حاج علی نجاران، من و دیگر شرکتکنندگان، ناهار را در مهمانسرای حرم مطهر خوردیم و سپس از ایشان خداحافظی کردیم و رفتیم. پس از این مراحل یادم هست از خردادماه 1378 در چند نوبت مراحل تحویل مدارک و تهیه موارد مربوط به آزمایشهای پزشکی، عدم سوءپیشینه، مراحل گزینش و تحقیقات محلی و... به طول انجامید تا اینکه به لطف خداوند متعال و عنایات امام رئوف آقا امام رضا(ع) در یکی از روزهای مردادماه 1378 از اداره کارگزینی آستان قدس رضوی خبر قبولی در آزمون را دریافت کردم و گفتند به عنوان آشپز مهمانسرای امام هشتم(ع) پذیرفته شدهام. به لطف خداوند و عنایات حضرت رضا(ع) از آن روز تاکنون به مدت 25سال توفیق خدمت در دستگاه مقدس آقا امام هشتم(ع) و کار کردن در مهمانسرای حرم مطهر نصیبم شده است. از سال 1378 تا 1393 یعنی به مدت 15سال به عنوان آشپز در آشپزخانه مهمانسرای شیخ حرعاملی حرم مطهر رضوی خدمت کردم. سپس دو سال (تا سال1395) به عنوان سرآشپز و مسئول این آشپزخانه خدمت کردم تا اینکه در سال1395 با نظر و صلاحدید مسئولان محترم حرم مطهر، برای راهاندازی بخش آشپزخانه ساختمان مهمانسرای جدید واقع در صحن غدیر حرم مطهر امام رضا(ع) به این مهمانسرا منتقل شدم و از آن زمان تاکنون به عنوان مسئول بخش آشپزخانه این مهمانسرا مشغول خدمت هستم.
زیارت و خدمت با طعم «نان و نمک، ارادت و اشک» و دیگر هیچ...
کار ما از 6 صبح با زیارت امام رضا(ع) آغاز میشود. من و همکارانم معتقدیم پس از لطف خداوند متعال، تا امام رضا(ع) اجازه ندهند هیچ کس نمیتواند در حرم مطهر خدمت کند. هر روز صبح پس از زیارت حرم مطهر و خواندن صلوات خاصه حضرت رضا(ع) و داشتن وضو، با یاد و نام خدا و توسل به امام هشتم(ع) کارمان را آغاز میکنیم. ساعات کاری ما متفاوت است. بعضی روزها از 6صبح تا ساعت14 و بعضی روزها تا ساعت22 در مهمانسرای حرم مطهر مشغول خدمت هستیم. در تمام این ساعات فکر ما این است هم خدمت کنیم و هم زیارت؛ البته درست است که زیارت در روضه منوره و جلو، بالاسر یا پایین پای ضریح مطهرحضرت رضا(ع) لذت خاصی دارد اما زیارت ما هم از داخل بخش آشپزخانه مهمانسرای صحن غدیر و با ندای «رضا یا رضا(ع)...» است؛ به نظرم زیارت خاصی است. درست است که تمام روز سروکارمان با برنج و نان و نمک است اما همین ندا که با اشک و ارادت به آقا همراه است برکت این نان و نمک است و ما انگار با آنچه در سفره زائر مینشیند، آقا را زیارت میکنیم. به نظر ما آشپزها، اینگونه زیارت کردن طعم خاص خودش را دارد.
من و همکارانم لابهلای تهیه و طبخ و پختوپز همین مواد غذایی، از یاد امام هشتم(ع) نیز غافل نیستم. زمانی که پیاز داغها را طلایی برمیداریم، هنگام تختهکاری مرغ و گوشت، هنگامی که حواسمان جمع است تا برنج سیر دم باشد، هنگام میکس (مخلوط کردن) ماهی کباب و... و در همه لحظات کاریمان، با توسل به حضرت رضا(ع) و یاد و نام ایشان و زمزمه «رضاجان، رضاجان(ع)...» اوقاتمان در این مهمانسرا سپری میشود. آخر همه کاره و رئیس و فرمانده و ارباب و کارفرمای همه ما، وجود مقدس امام هشتم(ع) هستند. ما هیچ کارهایم. همه چیز به دست مبارک خود مولا امام رضا(ع) است و لاغیر. من و همکارانم به فعالیت روزانه خودمان به دید زیارت و خدمت مینگریم؛ زیارتی که به طعم نان و نمک، ارادت و عشق و اشک است و دیگر هیچ.
راز طعم و لذت «غذای حضرتی» در چیست؟
خوش طعم و لذیذ بودن غذا موضوعی است که برای هر فردی که در حرفه آشپزی فعالیت میکند، مهم است. فرقی هم نمیکند این فرد در منزل برای خودش یا در یک رستوران و مجلس مهمانی و.... غذا طبخ کند. مهم این است غذا خوشمزه و لذیذ باشد و میهمانان از خوردن آن و طعم و بو و رنگ و مزه آن رضایت داشته باشند. هر آشپزی میداند برای طبخ یک غذای لذیذ علاوه بر مهارت و هنر آشپزی، استفاده از موادغذایی مناسب و با کیفیت و روش طبخ آنان و... هم مهم است. اما در مهمانسرای حرم مطهر حضرت سلطان رأفت و مهربانی، داستان فرق میکند. سالهای متمادی است که من و همکارانم یعنی سرآشپزها، آشپزها، کمک آشپزها و... توفیق خدمت در مهمانسرای حرم مطهر امام هشتم(ع) را داریم و بارها و بارها انواع غذاهای مختلف را برای میهمانان و زائران بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) طبخ کردهایم. خیلی از افراد به دفعات متعدد از من و همکارانم میپرسند راز خوشمزگی و لذیذ بودن غذاهای مهمانسرای حضرتی در چیست؟ این پرسشی است که بارها و بارها برای خود ما هم مطرح بوده و حالا میدانیم اصل و ریشه این مطلب و پاسخ به این پرسش نه در مهارت آشپزی و نه در کیفیت موادغذایی که در جای دیگر نهفته است که همان نگاه پرمهر و محبت امام رئوف است. این عنایت و یاری ایشان است که تبرک و برکت غذای مهمانسرا و رضایت خاطر میهمانان و زائران را فراهم میکند. همهکاره خود حضرت رضا(ع) بوده و همه چیز دست مبارک ایشان است و بقیه موارد، فرع مسئله است. ما وسیله هستیم و وسیلهساز، حجت خدا، رضای آلمحمد(ع) است و بس.... ما کسی نیستیم، ملائکه الهی سفرهدار این آستان مبارک هستند.
هیچ وقت کارمان برایمان «عادی» نشده است
خدا بیامرزد بزرگترها و پیشکسوتها را؛ از روز اول که در مهمانسرای حرم مطهر استخدام شدم، بزرگترها و قدیمیترهای مهمانسرا به من و دیگران نصیحت میکردند «...همیشه خود را در محضر مولا امام رضا(ع) بدانید و خدایی نکرده کار کردن در حرم مطهر برایتان عادی و تکراری نشود...». من ندیدم کسی از همکارانم بیوضو وارد مهمانسرا شده و کارش را آغاز کند. شاید موضوع کار ما یعنی آشپزی و طبخ غذا، موضوعی تکراری در هر وعده غذایی باشد اما خدمت و عشق به بارگاه مطهر امام هشتم(ع) و خدمت به زائران و میهمانان حرم، موضوعی تکراری و عادی نیست. من معتقدم هر غذایی با غذای مشابه خود هنگام طبخ در مهمانسرا فرق میکند، یعنی ما به چشم خدمت و زیارت به کارمان مینگریم. خدا آن روز را نیاورد که کارمان برایمان عادی شود. عادی تلقی کردن خدمت در حرم مطهر، آفت خدمت است. بارها شده هنگام طبخ غذا در مهمانسرای حضرتی، وقتی به یاد حضرت رضا(ع) میافتم اشک بر گونههایم جاری میشود. اشک «شوق» و اشک «خوف». اشک شوق برای اینکه خداوند متعال به واسطه حضرت رضا(ع) توفیق خدمت در این قطعه از بهشت را به ما عنایت کرده و اشک خوف برای اینکه همیشه با خودم فکر میکنم آیا وظیفهام را درست انجام دادهام؟ آیا امام هشتم(ع) به عنوان امام معصوم و حجت خدا و صاحب این دستگاه، از ما به عنوان نوکر و خدمتگزار این بارگاه مطهر، راضی و خشنود هستند؟ کار ما ظاهرش آشپزی ولی باطنش، زیارت و خدمت است.
همسرم در پخت «آبگوشت» از من ماهرتر است
معمولاً مردم و بهویژه دوست و آشنا از من و همکارانم این پرسش را هم دارند که در منزل آشپزی ما بهتر است یا همسرانمان؟ من به نوبه خودم همسرم را به عنوان یک کدبانوی منزل قبول دارم و همیشه از دستپختش بدون تعارف لذت بردهام. البته در میهمانیهایی که داریم و مجالس ویژه و بسته به نوع غذا و تعداد میهمانان، معمولاً خودم آشپزی میکنم، ولی راستش را بخواهید آبگوشتهایی که همسرم میپزد از دستپخت من بهتر است و فرزندانم و بهخصوص پسر بزرگترم و همسرش عاشق دستپختهای مادرشان هستند و انصافاً هم آبگوشت لذیذی میپزد. خودم هم در منزل آشپزی میکنم اما خوردن دستپخت عیال انسان، لذت دیگری دارد. در بین غذاها هم عاشق خورشت سیب آلو هستم. وقتی سیب آلو در سفره باشد، سراغ غذای دیگری نمیروم.
«نمکگیر» سفره حضرت سلطان مهربانیها هستیم
من و سایر همکارانم که در مهمانسرای حرم مطهر خدمت میکنیم، برای میهمانان و زائران این بارگاه قدسی غذا میپزیم. ما آشپز این دستگاه هستیم. همه افراد حاصل دسترنج من و همکارانم را تناول میکنند، اما حقیقت این است ما خودمان نمکگیر سفره کرامت حضرت شمسالشموس، امام رضا(ع) هستیم. همیشه شعرهای زیبایی را زیرلب با خودمان زمزمه میکنیم از قبیل:«...بی امتحان مرا به غلامی قبول کن، رسوا شود دل من گر امتحان دهد...» و یا «.... ز آستان رضایم خدا جدا نکند، من و جدایی از این آستان، خدا نکند...». از خدا خواستهام همیشه به ما کمک کند تا با اخلاص و برای رضایت خودش در این دستگاه با عنایت حضرت رضا(ع) خدمت کنیم. راستش را بخواهید یک آرزوی قلبی هم دارم، البته شاید تعجبآور باشد و بعضیها هم آن را قبول نداشته باشند ولی بههرحال حرف دل من است و آن اینکه «... دوست دارم در بهشت هم برای خود امام هشتم(ع) آشپزی و غذا طبخ کنم، آشپزی در بهشت برین، رؤیای همیشگی من است که امیدوارم در سرای آخرت، نصیبم شود».
نظر شما