تحولات منطقه

فصل دوم سریال «زخم کاری» پرهیاهو به شبکه نمایش خانگی بازگشت. سریالی که نخستین قسمت فصل دوم خود را پس از دو سال وقفه، جمعه هفته گذشته منتشر کرد.

زمان مطالعه: ۴ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، این سریال یک روز پیش از انتشار با حضور بازیگران و عوامل، اکران سینمایی داشت و در میان بازیگران اصلی، جواد عزتی که در پایان فصل اول ظاهراً کشته شده بود حضور داشت و این یعنی قهرمان کشته شده فصل قبلی، در فصل جدید زنده شده است!

احتمالاً محمدحسین مهدویان (کارگردان اثر) که در فصل قبلی فکری برای سری‌سازی سریالش نکرده بود، قهرمانش را به کشتن می‌دهد اما پس از دو سال و با استقبال مردم از سریال‌های شبکه نمایش خانگی تصمیم می‌گیرد به جای اینکه یک سریال جدید بسازد، یک طبقه دیگر روی بنای قبلی‌اش بسازد اما یک طبقه خلاف روی ساختمانی که اسکلتش با برنامه دیگری پایه‌ریزی شده، استوار نیست. مهدویان که در فصل پیش، قهرمانش را به کام مرگ کشانده بود تصور نمی‌کرد شخصیت‌های فرعی قصه مانند میثم یا ناصر نمی‌توانند همچون مالک (با بازی جواد عزتی) گیشه را بدست بیاورند؛ چرا که آسمان جهان تصویر، بدون ستاره نمی‌درخشد.

زخم کاری


تغییراتی که راضی‌کننده نیست
باگ‌های لوکیشن، زمان‌بندی و طراحی لباس و صحنه در قسمت اول «زخم کاری» مورد انتقاد مخاطبان قرار گرفته بود. عده‌ای به سکانس پایانی قسمت اول و موبایل مالک ایراد گرفتند که در فصل قبلی «ورتو» بوده و حالا «آیفون» شده است یا در پایان فصل قبل، اتفاقات در زمستان رخ داده و دو هفته پس از ناپدید شدن مالک، تابستان شده است.
زمان در قسمت اول فصل دوم «زخم کاری» گم شده است و بدون اینکه کارگردان به مخاطب اطلاعاتی از گذشت زمان بدهد، شاهد پرش زمانی هستیم. اینکه سمیرا چطور با سوگ از دست دادن دخترش و احتمال کشته شدن همسرش کنار آمده است. او که در پایان فصل قبل به مرز جنون رسیده بود با چند جلسه تراپی به وضعیت باثباتی رسیده که در برابر ماتم مادر مائده در غم از دست دادن دخترش، قطره‌ای اشک نمی‌ریزد یا تغییری در چهره‌اش نمایان نمی‌شود؟!
درباره بازی‌ها هم واکنش‌های متفاوتی وجود داشت؛ بسیاری از اضافه شدن شخصیت «طلوعی» با بازی کامبیز دیرباز انتقاد داشتند. گریمی که قرار بود او را ۲۰ سال پیرتر نشان دهد چندان راضی‌کننده نبود در حالی که کارگردان می‌توانست از بازیگر دیگری نزدیک به ویژگی‌های شخصیتی «طلوعی» بهره ببرد. 

 سری‌سازی به هر قیمتی
سابقه سری‌سازی در سریال‌های ایرانی درخشان نیست. فصل‌های دوم و سوم سریال‌ها معمولاً خوب از آب درنمی‌آیند و گاهی خاطرات خوش فصل اول را هم از یادها می‌برند. به  نظر می‌رسد مهدویان در زمان ساخت سریال «زخم کاری» برنامه‌ای برای ساخت فصل دوم آن نداشته که در پایان فصل اول، قهرمان اصلی‌اش را به قتلگاه می‌برد. حذف قهرمان اصلی در فصل اول با بازی چشم‌گیری که جواد عزتی در نقش مالک داشت می‌توانست به شکست فصل دوم بینجامد اما ناگهان فیلمساز تصمیم می‌گیرد قهرمانش را برای فصل دوم زنده کند! اتفاقی که در دیگر سریال‌های شبکه نمایش خانگی هم باب شده است و منطق روایی اثر را مخدوش می‌کند. 
در قسمت اخیر سریال «قهوه ترک» مخاطبان با زنده بودن دو شخصیت اصلی که گویا در آب غرق شده بودند، غافلگیر شدند. «ترانه» که به گفته شهاب (دانیال) کشته شده بود ناگهان در خانه اورهان پیدا می‌شود و شهاب که توسط قاچاقچیان انسان در آب‌های آزاد رها شده بود توسط دو ماهیگیر نجات پیدا می‌کند! مخاطب تصویری از لحظات نجات این دو نمی‌بیند و فیلمساز به سکانس‌هایی از نجات یافتن آن‌ها بسنده می‌کند. نکته قابل توجه درباره کشته شدن این شخصیت‌ها چه در «زخم کاری» و چه «قهوه ترک» قتل این افراد توسط باندهای مافیایی است و نه قاتلان آماتور و قتل‌های تصادفی.
نامیرا بودن شخصیت‌های سریال‌های ایرانی به چند اثر هم ختم نمی‌شود، یکی از عجیب‌ترین قصه‌های نجات از مرگ را هومن سیدی در سریال «قورباغه» نشان داد که رامین (صابر ابر) با اینکه چند تیر در بدنش خالی شده بود ولی زنده ماند و بدون اینکه برای احیا به بیمارستان منتقل شود با خوددرمانی سرپا شد! البته فصل اول هم با سکانسی از احتمال مرگ رامین به پایان رسید و مخاطبان تاکنون شانس آورده‌اند که هومن سیدی تصمیمی برای ساخت فصل دوم «قورباغه» نگرفته است وگرنه باید شاهد زنده شدن دوباره رامین می‌بودیم! 

 منطق؛ قربانی غافل‌گیری
«جذابیت» و «غافل‌گیری» در سریال‌سازی مهم است اما ماجراها باید در سیری منطقی اتفاق بیفتد یا اتفاق‌ها در جهان خودبسنده فیلمساز آن قدر مستدل رخ بدهند که واقع‌نما جلوه کنند. بسترسازی و ایجاد موقعیت‌هایی که به چفت و بست منطقی اثر کمک کنند، اهمیت زیادی دارند ولی بالا بردن درجه ماجراجویی و جنایت‌های پی‌درپی در سریال‌های ایرانی سبب شده گیشه برای فیلمسازان اهمیت بیشتری یابد. فیلمساز برای نگه داشتن بازیگران چهره و گره‌های عجیب در قصه به شکل محدود می‌تواند از عناصر «تصادف» یا «اتفاق» در مسیر منطقی اثر استفاده کند اما اگر بیشتر اتفاق‌های اصلی قصه، تصادفی باشند جز اینکه منطق ماجرا را مخدوش کند و مخاطب را ناراضی نگه دارد، نتیجه دیگری ندارد.
نامیرا بودن قهرمان‌های سریال‌های شبکه نمایش خانگی و جان سالم به در بردن آن‌ها از موقعیت‌هایی که منطق عقلانی ندارد جز اینکه وصله «اتفاقات بالیوودی» را به سریال‌های جنایی و ماجراجویانه بزند و مخاطب را از تماشای آن‌ها دلسرد کند، آورده دیگری برای صنعت سریال‌سازی ندارد. گاهی نباید همه چیز را قربانی گیشه و فروش بیشتر کرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.