این مسأله در ادبیات کودک و نوجوان ما نیز جایگاهی ویژه دارد. تا کنون آثاری نیز با همین موضوعات در این حوزه خلق شده است. از جمله: رمان چارلی، نوشتهی شاهین رهنما و داستان بلند طبقهی هفتم غربی، اثری زیبا و تأثیرگذار از جمشید خانیان. طبقهی هفتم غربی، داستان پسری نوجوان به نام امیرعلی است که به خاطر کمک به معیشت خانواده، کارهای مختلفی را تجربه میکند. آخرین کار او مسئولیت نگهداری از پیرمردی است که در طبقهی هفتم غربی مجتمعی مسکونی سکونت دارد. امیرعلی در این مسئولیت که تنها یک روز به طول میانجامد، ارتباطی صمیمانه با پیرمرد برقرار میکند و تلاش میکند دنیای ساکت، خاکستری و بدون هیجان پیرمرد را زیباتر کند. پیرمرد را به دوچرخهسواری میبرد و او را در شیطنتهای کودکانه خود سهیم میکند. پیرمرد نیز که گویا منتظر چنین روزی بوده، با امیرعلی همراه میشود تا ضمن لذت بردن از آخرین فرصتهای زندگیاش، درسهایی نیز به پسر نوجوان بیاموزد. روز دوم، وقتی امیرعلی دوباره به مجتمع مسکونی میرود تا از پیرمرد مراقبت کند، متوجه میشود پیرمرد از دنیا رفته است. پسر شغل تازهاش را از دست میدهد اما خوشحال است که با یک روز بودن در کنار پیرمرد، تجربههای فراوان کسب کرده است. ضمن این که کمک کرده پیرمرد دوباره حتی برای ساعاتی اندک، زندگی کند و از زنده بودنش لذت ببرد.
نویسنده در این اثر، تلاش دارد، ضمن بیان ارزشهای انسانی، درسهایی نیز به مخاطب نوجوان بیاموزد. از بیان مسأله مرگ که آن را به شکلی زیبا با الهام از طبیعت بیان میکند «امیر علی گفت: «بابام میگفت درختی که عمر خودشو کرده باشه، دیگه هیچجوری نمیشه ازش نگهداری کرد. اون موقعاس که با ارهبرقی میبُرَنِش. جاشو میدن به یه نهال جوونتر» (خانیان،1387: 76)، تا آشنایی با تفاوتهای فردی، اجتماعی و فرهنگی و تلاش برای سازگاری با این تفاوتها در جامعه. تلاشی که به رشد و بالندگی و ارتباط سازنده با دیگران میانجامد.
امیرعلی بعد از وقت گذراندن با پیرمرد و بالا رفتن از 140 پلهی آپارتمان که به شکلی، نوعی طی طریق است، بزرگتر و آگاهتر میشود. «پله، نمایی از روح ناآرام و بیثبات نوجوانی است که برای شناخت خویشتن و جهان میکوشد...» (علیشاهرودی، 1389: 42).
تعلقات دنیوی و حقوق ناچیزی که باعث میشده امیرعلی به خاطرش تن به کار بدهد، حالا برایش بیارزشاند. تا حدی که حاضر نمیشود حقوق یک روز کارش را دریافت کند و با کولهباری از غم و تجربه مجتمع را ترک میکند. «امیر علی از در زد بیرون. پشت در کف دستش را بو کرد. بوی درخت بلوطی را میداد که با اره بریده باشندنش» (خانیان، 1387: 79)
این اثر کوتاه و خواندنی میتواند به خوبی چگونگی رفتار با دیگران و تعامل با اقشار مختلف را به مخاطب نوجوان بیاموزد. یکی از این قشرها، سالمنداناند که نیاز فراوانی به توجه و حمایت دیگران دارند. سالمندانی که به تعبیر نویسندهی کتاب، هر کدام یک درخت بلوط سالخوردهاند.
نظر شما