از دلایل قطع همکاری خود با ارکستر ملی و همکاری مجدد بگویید؟
سالها با ارکستر ملی همکاری نداشتم. این به معنای جبهه گیری و خصومت نیست ولی قدری دلخوری و انتقاد ضمیمه این عدم همکاری بود. بخاطر اینکه همان سالی که اعلام کردم همکاری نمیکنم، در ضمیمه این متنی که نوشتم بیان کردم که اگر اکنون بخواهم از تجربه ۲ دهه همکاری خود با ارکستر ملی بگویم چرا هیج سندی در آرشیو این مجموعه وجود ندارد؛ به جز خاطره ای که بگویم که سال فلان با ارکستر ملی اجرا کردم و چه اجرای خوبی بود؛ وقتی یک محصولی میخواهید به جامعه ارائه دهید باید یک چیز مشهود و ملموسی باشد. اینکه ۸۰۰-۷۰۰ نفر در سالنی حضور داشته باشند و لذت ببرند به خودی خود در کار فرهنگی و هنرین هایت اعلی است ولی آن تاثیر چطور می تواند ماندگار باشد؛ چرا نباید یک ویدئو یا صدایی آرشیو نشده است.
ارکستر ملی همانطور که خودتان هم در آن فعالیت کردهاید نقاط اوج و قوت زیاد داشته. نقاط ضعفش بیشتر چیست؟
ارکستر ملی، بنیاد رودکی از زمانیکه تاسیس شد یک ساختاری دارد که شاکله خوبی داشته است و در این سالها مفید هم بوده است اما یکسری نواقصی هم دارد. مهم ترین نقیصه به نظر من، ضعف آرشیو رپرتوآر است. اگر شما فردا تصمیم بگیرید طی یک جدول زمانی هفته ای یک اجرا یا ماهی یک اجرا به صورت منظم با قطعات متفاوت داشته باشید، باید دنبال رپرتوآر بگردید. چه کسی تنظیم کند، شعر را چه کسی بگوید، چه کسی نت نویسی کند. در حالیکه یک ارکستر خوب اصولاً یک نهاد هنری کامل است که در عرصه ارکستر و موسیقی فعالیت می کند. اولین شرط این است که دست او پر باشد و بضاعت داشته باشد. یعنی پشتوانه داشته باشد و دست شما باز باشد.
لیست بلندبالایی را باز کنید و بگویید این ها قطعات ماست و بتوانید انتخاب کنید که برای مثال این ارکستر برای سازهای زهی و بادی و چوبی تهیه شده است و بلافاصله یک کسی که مسئول این ارکستر است بتواند یک اصلاحی روی تنظیم انجام دهد و در کمترین زمان ممکن پارت همه نوازندهها را خروجی بگیرد و به اندازه یک تغییرات و ویرایشی که یک آدم متخصص انجام می دهد یک پرینتی بگیرد و فردا صبح جلوی این نوازنده نتها آماده باشد و جلوی خواننده نت و شعر آماده باشد. این ساختار یک ارکستر صحیح اینگونه است.
مسئولان جدید بنیاد رودکی و دفتر موسیقی موضعشان نسبت به ارکستر ملی چیست؟
در واقع ارکستر ملی ما آرشیو ندارد، حتی همین اجرای ارکستر ملی که قرار بود در جشنواره اجرا کند و بنده این افتخار را داشتم در خدمت ارکستر باشم با اینکه استاد بزرگوار جناب رحیمیان عزیز و جناب الله یاری به عنوان مدیر بنیاد و جناب آقای سمیعی که از بنده برای این فستیوال دعوت کردند، همه بسیار تلاش کردند اما دست همه بسیار خالی بود.
یعنی یک چیزی را تحویل گرفتند، یک نهاد دارای ارکستر را تحویل گرفتند که این ارکستر و نهاد بضاعت اندکی داشت. در آن آرشیو زونکنها و فایلها و کارتابلها برای ۵۰-۴۰ سال پیش است و بسیار قدیمی است و به روزرسانی نشده است و نیاز به بازنگری اساسی و اصولی دارد. یعنی مثل یک بنای فرسوده ای که باید بازسازی شود ولی باید اصولی بازسازی شود و حتی به نظر من میتوان گفت بکوبیم و بسازیم. از منظر حقوقی قراردادها، اساسنامه ها می تواند بازنگری شود تا آرشیو، تا مسائل فنی مربوط به ارکستر، تا نوازنده ها و رهبر ارکستر که در درجه خوبی از بهترین نوازنده ها هستند.
آقای رحیمیان جزو تراز اول موزیسینها و نوازندههای کشور هستند ولی زیرساختها، ریلگذاریها نیاز به کار دارد. مهم تر از همه اینکه بنیاد رودکی، نهادهای فرهنگی کشورتا امروز به عنوان یک بازیگر موثر در عرصه فرهنگ و ذائقهسازی برای جامعه ورود نداشتند. خود وزارت ارشاد که علیالقاعده کار آن جهت دهی به خط و مشی فرهنگی جامعه است و باید برای ذائقه جامعه در بحث فیلم و هنرهای تجسمی و شنیداری و موسیقی طراحی کند، هیچگاه در زمینه ذائقه سازی و پر کردن سبد شنیداری جامعه در سالهای اخیر نقشی نداشته است.
سازوکار اجرایی وزارت ارشاد ما در حوزه موسیقی صرفاً یک اتاق و مجموعهای به نام دفتر موسیقی است، حتی معاونت هم نیست و این دفتر عملاً کاری که برعهده دارد ممیزی است. یکسری جشنواره اجرا می کند و خیلی خوب است و الان هم خوب و پرفروغ شروع کردند اما ساختار و سازوکاری که برای این نظر گرفته شده، نقشی که برای آن در نظر گرفته شده بازی در سکوت است که فلان شعر شما اشکال دارد.
ما قرار است چه کار کنیم؟ قرار است خط مشی فرهنگی و شنیداری جامعه به کجا برود؟ مملکتی که خود موسیقی و ادبیات غنی دارد، فرهنگ غنی دارد، کجا استانداردسازی می کنیم و کجا برنامه ای داریم که اگر این نباشد پس به جای این چه باشد؟ جای خالی چنین نهادی احساس می شود و امید است بنیاد رودکی، ارشاد و همه نهادهای فرهنگی به این عرصه ورود معنادار داشته باشند.
نظر شما