به گزارش قدس خراسان، حوالی ساعت ۹ صبح جمعهای در میانه زمستان ۱۴۰۲ است و هنوز مزایده فروش سنگهای معدن فیروزه شروع نشده. ما که برای حضور در این مزایده بیدعوت رفتهایم مثل تافته جدابافتهای هستیم که در جمع شرکتکنندگان در برنامه مزایده سنگهای فیروزه معدن نیشابور به چشم میآییم، رابطمان که شب قبل قرار بود امروز هماهنگی و راهنماییمان کند جواب تلفنهایمان را نمیدهد و انگار کسی از حضورمان دل خوشی ندارد.
هر چند که حضور در مزایده برای عموم آزاد است و از مشهد و نیشابور و شهرهای دیگر برای خرید و شرکت در مزایده حضور دارند اما مدارکمان به عنوان خبرنگار و عکاس مورد بررسی و تأیید قرار میگیرد تا بتوانیم از برنامه مزایده عکس و فیلم تهیه کنیم.
در محوطه جلو معدن تا چشم میچرخانی جمعهای چندنفره میبینی که نیمنگاهی هم به محوطه حراج فیروزه دارند و منتظرند. در بعضی جمعها حسابی حرف گل انداخته، یکی برای رفقایش از تکنیکی که حین کار برای سوار کردن فیروزه روی رکاب استفاده میکند میگوید و یکی دیگر از گرانی فیروزه، خرابی بازار و برگشت خوردن انگشترهایی که به مشتری عرب در بازار فروخته لب به شکایت باز کرده و سر تکان میدهد.
عرصه سرنوشتساز یک بازار
محوطهای که در آن حراج فیروزه انجام میشود تقریباً زمینی حدود ۱۰ در ۴ متر به چشم میآید که با ایرانیت مسقف و اطراف آن نردهکشی شده است. یک طول این فضا محدود به چند دهانه مغازه کنار هم و هماندازه محوطه است که داخل آن چند مرد ریشسفید و پشت خمیده روی صندلیهای پلاستیکی سفیدرنگ و زیر لامپهای روشن زردرنگ ۲۰۰ قدیمی در حال گپ و گفتاند.
با صدای حرکت چرخ دستی حامل کیسههای فیروزه از داخل معدن به سمت محوطه حراج، جمعیت حاضر به سمت این محوطه حرکت میکنند و دور تا دور آن و پشت نردههایی که تا شانههایشان میرسد در سه طرف حلقه میزنند.
کارگران پس از تخلیه کیسههای سفید رنگ حامل سنگهای تراش نخورده فیروزه، کیسهها را در ویترینها یعنی فضاهایی در عرض زمین که با خطهای سفیدرنگ مرز میان آنها مشخص شده، میچینند. تعداد فضاهای خطکشی شده ۹ ویترین است، در هر نوبت در هر ویترین سه نوع فیروزه شکوفه، درجه دو و درجه یک قرار میگیرد و به فروش میرسد و شخص برنده در مزایده هر ویترین، سه نوع فیروزه یاد شده را پس از تصفیه نقدی و پرداخت هزینهها میبرد و قرار است امروز ۶ دوره مزایده برگزار شود.
مردی که مجری حراج است در محوطه حراج و پشت میکروفن پس از نام و یاد خدا و ذکر صلواتی قوانین مزایده را یادآور میشود. او میگوید: «همراه داشتن کارت ملی اجباری است و پس از فروخته شدن بار تصفیه نقدی انجام خواهد شد، پیش از شروع هر دور مزایده خریداران در حدود ۱۰دقیقه مجازند وارد محوطه حراج شوند و کیفیت بار هر ویترین را بررسی کنند!».
فیروزههای شکوفه حدود یک چهارم، فیروزههای درجه یک حدود یک سوم و فیروزههای درجه دو حدود یک دوم یک کیسه ۲۵ کیلویی را اشغال کردهاندکه همزمان با صحبتهای مجری مزایده سنگها در همان جای مشخص شده و مرتب در هر ویترین ریخته میشود و از دور این چیدمان مثل یک جدول ۹ در ۳ دیده میشود.
آبیهایی که گران تمام میشود
پس از اتمام اعلام قوانین مزایده، درِ محوطه مزایده باز و خریداران وارد محوطه میشوند تا برای تنها ۱۰دقیقه ویترینهایی را بررسی کنند که قرار است بهایی در حدود دهها یا چند صد میلیون بپردازند.
لحظه عجیبی است، آدم یاد تصویب برجام که سرنوشت یک ملت با آن گره خورده بود در مدت زمان ۲۰ دقیقه میافتد. پس از آن خیلی از نمایندگان مجلس گفتند سرمان به خاطر کوتاه بودن زمان تصویب کلاه رفته، حالا هم آدم نمیفهمد بررسی ۱۰دقیقهای تکه سنگهایی که رگهای فیروزه را در دل خود دارند و تازه از دل معدن خارج شدهاند و قرار است برای آن قیمت بالایی پرداخته شود به حد لازم کفایت است؟ شاید هم چشم خریداران عقابی است یا شاید هم رسم دیگری مثل خرید و فروش اطلاعات هر بار ویترین وجود دارد؟ یعنی هر کس طبق اطلاع قبلی میداند چه باری را و به چه قیمتی بخرد که دقایق آسوده و آرام و بیهیچ شتابی در رفتار آدمها برای شناسایی میگذرد.
دهانخوانی؛ شیوه انجام مزایده
پس از اتمام ۱۰دقیقه سرنوشتساز، مجری مزایده با اعلام قیمت پایه ویترین شماره یک مزایده را شروع میکند. برخلاف همه مزایدههای مرسوم که قیمتها از طرف خریداران در پاکت و به صورت محرمانه اعلام میشود اعلام قیمت در مزایده فیروزههای معدن فیروزه به شکل دهانخوانی است.
یعنی یک رقم پایه اعلام میشود و تا حد توان جیب خریدار یا گاهی تا کم کردن روی طرف مقابل بالا میرود. معمولاً کسانی که دو دو تا چهارتایشان بهتر کار میکند قیمت را تا جایی بالا میبرند که به ارزش بار بخورد و امان از لحظهای که این دهانخوانی به این سمت حرکت کند که فقط شخص بخواهد صاحب بار شود و ارزش ذاتی آن مهم نباشد، آن وقت فقط باید گفت بیچاره آن کسی است که بعد بخواهد از این بار سهمی داشته باشد، ناخواسته شریک قیمت تمام شدهای میشود که از همان ابتدا گرانتر از بازار است.
مثلاً جریان مزایده ویترین شماره ۵ این گونه پیش رفت... قیمت پایه ویترین شماره ۵ حدود ۱۲۶ میلیون اعلام شد و پس از این اعلام قیمت توسط مجری یکی فریاد زد ۱۵۰... طرف مقابل با نگاهی به اعلامکننده اول ۱۶۰میلیون را اعلام کرد... چند ثانیهای نکشید که مردی قیمت ۱۶۵ میلیون تومان را وسط گذاشت. مجری با طمأنینه و قدمزنان در محوطه پشت همان میکروفن خود اعلام کرد: «۱۶۵ میلیون یک... ۱۶۵ میلیون دو... و...» و هنوز به سه نرسیده یکی از طرف دیگر محوطه قیمت ۱۷۰ میلیون را فریاد زد. کمکم ۱۷۵ میلیون و ۱۸۰میلیون تومان هم ورد زبان مجری در اعلام قیمت شد و لحظات نفسگیرتر و اعلام اعداد ملاحظهدارتر... شمارش مجری که برای نهایی شدن قیمت آغاز شد صدایی اعلام کرد: «یک بالاتر» یعنی یک میلیون بیشتر... و باز هم یک بیشتر و یک بیشتر... و در نهایت ویترین شماره پنجی که در ۱۰دقیقه ارزیابی ۱۲۶ میلیون تومان قیمتگذاری میشد به ۱۸۳ میلیون تومان فروخته شد!
با فروخته شدن ویترین دوباره شکوفهها و سنگهای تراش نخورده درجه دو و یک به کیسههای خود بازگشتند و صاحب بار هم به دنبال پرداخت پول بار... پس از تمام شدن مزایده هر ویترین، مزایده ویترینهای دیگر ادامه پیدا میکند و باز روز از نو و روزی از نو... .
لحظات مزایده شاید برای تماشاچی جریان جذاب و هیجانانگیز باشد اما برای کسانی که روز و روزگارشان با خرید و فروش و تراش فیروزه گره خورده گرانی هر بار یعنی صرف هزینه بیشتر برای بدست آوردن فیروزهای که در نهایت قرار است پس از فراوری و تراش راهی بازار شود و به دست مشتری برسد.
قیمت تمام شدهای که اگر بالا باشد در این حجم از تورم برای مشتری جذابیت ندارد و در نهایت ممکن است روی دست تراشنده و سازنده بماند.
بعضیها در بازار میگویند فیروزهای که به دستشان میرسد حاصل چند بار تفکیک شدن است و سنگی که داخل مزایده به فروش میرسد باقیمانده جداسازی سنگهای فیروزه برای بانک مرکزی، سهم سهامداران، پشتوانه معدن و بقیه موارد است که معلوم نیست کیفیت آنها چگونه است و آیا فیروزهای که راهی بازار میشود با فیروزههای تفکیک شده در یک ردیف قرار میگیرد یا نه؟
این نقل قول هم وجود دارد کسی که نخستین بار فیروزهها را سُرند میکند میداند در داخل هر کیسه چه فیروزهای وجود دارد و بخشی از قیمتگذاریها به این گلوگاه مرتبط میداند و به این اشاره میشود حتی رنگ کیسهها نشان میدهد چه فیروزهای در آن است.
معادن و تونلهایشان هزارتوی پیچیدگیاند که اگر در آن چراغی یا نشانهای نباشد جز سرگردانی حاصلی ندارد، شاید پیچیدگی در کار با فیروزه یعنی از قیمتگذاری آن گرفته تا خرید و فروش آن که از دل همین هزارتو بیرون میآید.
خبرنگار: طاهره فجر داودلی
نظر شما