انتخابات

چه کسی می‌تواند به قطعیت بگوید کدام شکست خوب و کدام شکست بد است خصوصا در مسائل مهم تر زندگی! سوال دیگر اینکه چطور می‌شود نگرشمان به مسائل را به ریل درست آن برگردانیم؟

شکست گاهی مقدمه‌ پیروزی نیست / چطور شکست نخوریم؟

ما در عصر کمال و ترقی زندگی می‌کنیم، دوره‌ای که شکست مولفه‌ مثبت و محترمی است .نسل ما شاهد پرفروش شدن کتاب‌های موفقیت و ظهور صنعت غیر رسمی به نام توسعه فردی است، تجارتی که تاجران آن مربیانی هستند که تلاش می‌کنند تمام توجه ما را به مزایای غلبه بر چالش‌ها و لزوم عبور از شکست‌ معطوف کنند. شکست یک عقبگرد برای بازآفرینی انسان و عرصه‌ای برای یادگیری و رشد او به‌حساب می‌آید و نباید به‌عنوان یک مانع رنج‌آور به آن نگاه کرد. اگر فقط یکی از کتاب‌هایی که پنج سال اخیر در زمینه رشد فردی نوشته شده است خوانده باشید، قطعا درک خواهید کرد که موفقیت بدون شکست ممکن نیست. اما مساله این است که تعادل نگاه ما به مسائل بیرونی با طبیعی و ساده دانستن شکست بهم خورده است، درست است که برخی شکست ‌ها مثل عدم موفقیت یک کودک در مدرسه یا ورزشکاری که بهترین عملکرد خود را در یک روز تمرینی نداشته، در نهایت می تواند به رشد آنها کمک کند اما همانطور که جاناتان میچل فیلسوف بحث می‌کند ساده انگاری مقوله‌ی شکست گاهی باعث غفلت از یک نکته کلیدی می‌شود و آن نکته این است که «بعضی وقت‌ها شکست اساس وجود انسان را تخریب می‌کند» . بنابراین چه کسی می‌تواند به قطعیت بگوید کدام شکست خوب و کدام شکست بد است خصوصا در مسائل مهم تر زندگی! سوال دیگر اینکه چطور می‌شود نگرشمان به مسائل را به ریل درست آن برگردانیم؟

شکست، سازندگی یا بازدارندگی؟

تجارت توسعه فردی، بر نتیجه هزاران تحقیق علمی استوار است، تحقیقاتی که ثابت می‌کنند انسان بعد از عبور از شکست قوی‌تر از قبل ظاهر می‌شود، چرا که مهارت‌های فردی فقط در جریان تکرار پروسه‌ی تمرین-شکست تمرین- شکست رشد می‌کنند. فلاسفه و روانشناسان هر دو معتقد هستند؛ در زندگی هر انسانی نقاط عطفی وجود دارد و این نقاط عطف در مواجه با شکست خود را نشان می‌دهند، شکست در تصمیم‌های شغلی، ازدواج غلط یا هر انتخاب اشتباه دیگری میتواند انتخاب های بعدی شما را دقیق‌تر، منطقی‌تر و هوشمندانه‌تر کند یا سطح سرسختی و بردباری شما را افزایش دهد و حتی مسیر زندگی شما را برای همیشه تغییر دهد. اما مطلب وقتی روشن می‌شود که این سوال را از خودمان بپرسیم تفاوت شکست سازنده و شکست مبنایی( بازدارنده) در چه چیزی است؟ میچل جاناتان ادامه می‌دهد؛ بخش زیادی از درک امروز ما از شکست از طریق "روایت موفقیت" بدست می‌آید و روایت موفقیت، روایت امید و خوش‌بینی است و راوی آن به گذشته و آنچه در گذشته حل و فصل شده است توجه دارد، درست مثل وقتی یک نویسنده موفق در شبکه‌ مجازی ‌اینطور می‌نویسد؛ "اگر ده‌ها بار شکست نمی‌خوردم، کتابم پر فروش نمی‌شد". اما نکته این است که روایت موفقیت به این شکل یک نوع "سوء گیری بقا" در خود دارد و سوء گیری بقا نوعی خطای منطقی  است که در آن تمرکز صرفا روی دستاوردها است و به چیزهایی که در یک پروسه از دست رفته اعتنایی نمی‌شود. در این نوع روایت از پیروزی توجه خود را به آنچه خروجی مثبت مسیر تلقی می‌شود معطوف می‌کنیم و اگر نگاهی هم به شکست کردیم فقط برای این است که بگوییم این تجربه ناخوشایند را از سر گذرانده‌ایم، درواقع سوءگیری بقا فقط به کسانی که از شکست جان سالم به در برده‌اند توجه دارد. اما بعضی شکست‌ها اساس وجود انسان را متزلزل می‌کند، میچل جاناتان ‌این نوع از شکست را  "شکست‌های بنیادی " می‌نامد و معتقد است این نوع موانع می‌توانند قدرت حرکت را شاید برای همیشه از فرد بگیرند، اینجا دیگر خبری از جریان امید و پیروزی نیست، هرچه که هست انبوهی متراکم از  احساسات تلخ و گزنده است که نه تنها نوید رهایی به فرد نمی‌دهد بلکه اعتمادبنفس و عزت نفس او را نیز به‌فنا می‌دهد، باید قبول کرد برخی شکست ها ویران گر هستند، ولی اثر آنها در روایت امروز ما از پیروزی جایی ندارد.  سیمون دوبوار فیلسوف فرانسوی در کتاب خود، "اصول اخلاق ابهام" می نویسد؛ انسان قادر است با اراده و توان خود از تمام ناملایمات سبقت گرفته و با پشتکار فردی به آنها غلبه کند، اما در نگاه همین فیلسوف هستی گرا هم میتوان مواردی را به‌عنوان استثنا پیدا کرد، مثلا وقتی تمام انرژی شما از دست رفته یا تمام توان شما صرف بقا بعد از شکست می شود، چطور می توانید به رشد فکر کنید؟ حقیقت این است که گاهی وقت‌ها فقط باید دوام آورد.

 تسلیم روانشناسی زرد نشوید و مسیر منتهی شده به شکست را بررسی کنید

تمام آنچه گفته شد برای دلسرد کردن یا ایجاد حس یاس در شما نیست، قطعا نوع روایت امروز ما از موفقیت باید تثبیت شود اما واقع بینی را نباید نادیده گرفت. باید قبول کرد شکست لزوما به یک پیشرفت آنی متصل نیست یا هر رنجی نمیتواند به رشد، خصوصا رشد قابل اندازه‌گیری بیرونی ختم شود، گاهی فقط باید از روزهای بعد از بحران عبور کرد.

جلوگیری از تبدیل شدن شکست به یک تخریب بنیادی

مهارت‌ پیشگیری را آموزش دهید:

تفاوت بین شکست مولد(سازنده) و غیرمولد(بازدارنده) در محیط کار تا حد زیادی تحت تاثیر بازخوردی است که دریافت می‌کنید. بازخورد حرفه‌ای در شرایط نامساعد می‌تواند در افزایش انعطاف‌پذیری کارکنان تاثیر چشم‌گیری داشته باشد. در مقاله‌ای که با عنوان "اهمیت بازخورد حرفه‌ای-دوستانه" توسط بیکرایت‌آل در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است، اشاره شده است؛ به‌جای ارائه بازخورد یک طرفه‌ کارمند-کارفرما، بهتر است آن بازخورد در قالب یک گفتگو به بحث گذاشته شود و جهت بحث را به‌جای تمرکز روی آنچه از دست رفته است(چه‌چیزی) به چرا از دست رفته(چرایی) هدایت کرد و درنهایت حاصل گفتگو را به‌عنوان مهارت پیشگیری از ناکارآمدی‌های مشابه در محیط کار آموزش داد.

از اطلاعات آماری کمک بگیرید:

  یکی از استرس‌زا و مخرب‌ترین شکست‌هایی که ممکن است در زندگی حرفه‌ای کسی رخ دهد، اخراج شدن یا کاهش محسوس دریافتی او است. این نوع شکست می‌تواند نوعی ناکامی عمیق باشد که در نهایت به یک شکست اساسی ختم شود. بطور کلی شکست در شرایطی که عزت نفس فرد را درگیر کند یا سطح اضطراب او  را افزایش دهد، پتانسیل زیادی برای ایجاد یک شکست بازدارنده یا بنیادی در انسان دارد. توصیه می‌شود در این شرایط یک نگاهی به جامعه آماری از افرادی که مشکل شما را دارند داشته باشید، مثلا آمار نشان می‌دهد بخش زیادی از جامعه حداقل یک بار قربانی سیاست‌های تعدیل نیرو شده‌اند و تحقیقات دانشگاه نورث سوربن نشان داده بخشی از مردم آثار مثبت آن‌ را در دراز مدت دیده‌اند. کمک گرفتن از این آمار در جهت کاهش اضطراب شما و کاهش شانس درگیر شدن در لایه‌های عمیق تر ناکامی موثر خواهد بود.

شکست خود را وزن کنید:

تفاوت قابل توجهی بین وزن شکست مبنایی و شکست سازنده وجود دارد، شکست‌های مبنایی بزرگ، غیرقابل پیش‌بینی و چند لایه تر از آن هستند که بتوان آنها را ندید یا حتی ساده دید، مثلا در اخراج شدن مردی که با وجود داشتن چند فرزند خردسال  تازه شروع به پرداخت قسط‌های بانکی کرده است با اخراج شدن پسر مجردی که هنوز می‌تواند روی کمک مالی پدر خود حساب کند تفاوت زیادی وجود دارد. شکست‌هایی که عوامل محیطی نیز آن‌ آثار آن‌ را تقویت می‌کند، حرکت سریعتری به سمت یک ناکارآمدی بازدارنده و مبنایی خواهند داشت. در این شرایط در بهترین حالت سعی بر بازآفرینی دوباره مسیر و در بدترین حالت سعی بر کمک گرفتن از دیگران داشته باشید.

منبع: وبسایت Big think

ترجمه: لیلا شرفی