انتخابات

۱۶ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۵۳
کد خبر: 991723

و زندگی همین است... فرصت کشف و فرصت دوست داشتن... خوش‌به‌حال بچه‌ها که پر از حس اکتشاف‌اند و هنوز وقت زیادی برای دوست داشتن دارند.

سکینه تاجی/ پرسید: «مامان تو دوست داری من نجار بشم یا دکتر؟» قبل از اینکه بخواهم جواب بدهم، ذهنم ناخودآگاه او را با همین جسم کوچک و نحیف یک بار در روپوش سفید پزشکی و یک بار هم با لباس کار نجاری تصور کرد و قربان‌صدقه هر دو شکلش رفت! خودم اما گفتم: «هر کاری که خودت دوست داری چون مهم خودتی برای من فرقی نمی‌کنه». دوباره با اصرار پرسید و من جواب دادم: «شاید من دوست داشته باشم که تو معلم، عکاس، نویسنده کتاب کودک یا تعمیرکار لوازم برقی بشی... اما گفتم که... واقعاً فقط علاقه خودت مهمه!» 
همچنان اصرار داشت فقط باید از بین آن دو گزینه که اول گفته یکی را انتخاب کنم. من ولی انتخاب نکردم. حتی وقتی که محض گول زدنم با وسوسه گفت: «اگه دکتر سرماخوردگی بچه‌ها بشم چی؟» حس کردم دارد امتحانم می‌کند. شاید می‌خواهد ببیند  مثل بیشتر پدرمادرها دوست دارم دکتر و مهندس بشود یا به سلیقه و استعدادش احترام خواهم گذاشت.می‌دانستم  تازگی‌ها واله و شیدای کار با چوب شده و عشقش بریدن و اره کردن و سرهم کردن تکه‌های چوب است، اما حتی نخواستم با تأیید همین به خواسته‌اش جهت بدهم یا ارزش‌گذاری خاصی کنم. در طول همین کلاس اولی که گذراند با هر قضیه‌ای در درس علوم و با هر قصه‌ای برای درس فارسی و ریاضی علاقه‌هایش هی پشت هم عوض شد و یادم آمد پارسال همین موقع‌ها عاشق کشتی بود و لباس کشتی از تنش درنمی‌آمد و می‌خواست حسن یزدانی باشد و سال قبل‌ترش فقط ژیمناستیک دوست داشت و نقاشی! ساخت روبات و موشک و آشپزی هم از علایق تقریباً همیشگی‌اش بود! یک‌بار بعد از فکر کردن‌های زیاد گفت دوست دارد روباتی بسازد که داخلش برقی اما بیرونش چوبی باشد و بعد او را با خودش ببرد فضا تا آنجا کنارش باشد، برایش لقمه بگیرد، فیلم پخش کند، هر اطلاعاتی که لازم داشت زود برایش آماده کند و فضاپیمایش را تمیز کند و آخر شب هم گردنش را ماساژ بدهد و قصه بگوید تا خوابش ببرد! 
هربار که با کلافگی مخصوص خودش می‌پرسد: «پس من قراره چکاره شم؟ آخه من همه چی دوست دارم...» دست می‌گذارم روی همین قضیه همه‌چی دوست داشتنش! و می‌گویم هیچ عیبی ندارد آدم چند تا علاقه‌مندی داشته باشد و برمی‌گردم به همان رؤیای روبات چوبی و فضاپیما و اضافه می‌کنم که: «تو با ساخت یک روبات چوبی، هم مهندسی می‌کنی، هم نجاری! علاوه بر اینکه فضانورد هم شده‌ای و توی فضاپیمای خودت حتماً ورزش و آشپزی هم می‌کنی! می‌گویم هنوز وقت داری تا همه دوست‌داشتنی‌های زندگی را کشف و تجربه کنی، و در آخر ببینی واقعاً دوستش داری یا نه...».
و زندگی همین است... فرصت کشف و فرصت دوست داشتن... خوش‌به‌حال بچه‌ها که پر از حس اکتشاف‌اند و هنوز وقت زیادی برای دوست داشتن دارند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.