انتخابات

۱۹ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۶
کد خبر: 992382

این را حتماً زیاد شنیده‌اید که عینکی‌ها گاهی پیش می‌آید عینکشان روی چشمشان باشد اما دنبال آن بگردند! این یک واقعیت است که غیرعینکی‌ها چندان قادر به درکش نیستند.

سکینه تاجی/  این را حتماً زیاد شنیده‌اید که عینکی‌ها گاهی پیش می‌آید عینکشان روی چشمشان باشد اما دنبال آن بگردند! این یک واقعیت است که غیرعینکی‌ها چندان قادر به درکش نیستند. در ادامه قرار است از تجربیاتی شخصی راجع به عینک بگویم که احتمالاً با خواندنش به نقش و نفوذ بی‌حد عینک در زندگی عینکی‌ها پی خواهید برد. 
چند وقت پیش که وسط جنگل بکر و سرسبزی ایستاده بودم شروع کردم به گرفتن عکس‌های سلفی از خودم. چندین عکس گرفتم و بعد که به عکس‌ها نگاه کردم به نظرم چیزی در عکس‌ها کم بود که نمی‌فهمیدم چیست! هی به عکس‌ها نگاه می‌کردم و هی بیشتر پی می‌بردم که اصلاً در این عکس‌ها شبیه خود واقعی‌ام نیستم! اما باز متوجه نمی‌شدم چرا؟ برای آنکه جزئیات عکس را بهتر ببینم عینکم را که قبل از گرفتن عکس‌ها گذاشته بودم روی سرم پایین آوردم و روی چشمم جابه‌جا کردم. بازهم متوجه نشدم و تصمیم گرفتم دوباره عکس بگیرم. این بار که به عکس‌ها نگاه کردم دیدم خودمم! یعنی متوجه شدم که وقتی عینک بزنم بیشتر خودمم و انگار عینک برای من تبدیل به عنصری هویتی شده است.  چند شب پیش هم در حالی که مشغول مطالعه کتاب الکترونیک بودم، خوابم برد. با یک دست گوشی را گرفته بودم و دست دیگرم زیر سرم بود. نمی‌دانم چند دقیقه از خوابیدنم گذشته بود که لحظه‌ای بیدار شدم و به عادت همیشه خواستم عینک را از چشمم بردارم که متوجه شدم هر دو دستم خواب رفته و اصلاً نمی‌توانم تکانشان دهم. انگار هیچ اراده‌ای روی حرکات دستم نداشتم. صحنه تراژدیکی‌ شد، چراکه حسم شبیه آدمی بود که دست‌هایش را از دست داده اما مغزش هنوز خاطره دست‌ها را فراموش نکرده. حالا این به کنار، من در آن تاریکی و بی‌دستی نمی‌توانستم بفهمم که اصلاً عینک روی چشمم هست یا نه؟ یعنی هر کاری کردم تا از استخوان بالای بینی‌ام و از پوست کناره کاسه چشم‌هایم و از غضروف نرم پشت گوش‌هایم سیگنالی مبنی بر وجود عینک روی آن‌ها دریافت کنم، نتوانستم. آنجا بود که فهمیدم وجود عینک نه‌تنها برای شخص خودم بسیار عادی شده که حالا حتی اعضای بدنم هم طوری با آن خو گرفته‌اند که آن را عضوی سنگین و زائد روی خود حس نمی‌کنند! این‌ها را گفتم تا کمتر بخندید به فرد عینکی بیچاره‌ای که روز روشن روی پاهای خودش راه می‌رود و با دست‌هایش کاغذ و کتاب و وسایل را جابه‌جا می‌کند تا عینکی که روی چشم‌هایش هست را پیدا کند!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.