: سلام علی آقا، سلام باباجان، سلام پسر گلم، چند کلمهای میخواستم با تو حرف بزنم، ببخشید که باباجان در سن کودکی رهایت کردم و رفتم، اگر ما نمیرفتیم به حرم حضرت زینب (س) جسارت میشد یا خدایی ناکرده همان خرابه های شام برای حرم حضرت رقیه (س) اتفاق می افتاد....علی جان! بابا ، پاک بودن در این جامعه، بسیار سختتر از زمانهای قبل است و هر چه به ظهور امام زمان (عج) نزدیکتر میشویم فتنهها بیشتر میشود و شیطان قویتر میشود.... اسمت را گذاشتم علی تا مولا و پیشوایت، الگویت علی (ع) شود....من همیشه به یادت هستم، همیشه بالای سرت هستم، اگر انشاالله شهید شدم همیشه پا به پایت در زندگی دنبالت میآیم و نمیگذارم کمبود سایه پدرت را احساس کنی، اگر هم شهید نشدم میآیم و پیشت خودم باهات هستم تا بزرگ شوی....من از تو و مادرت دل کندم تا بتوانم نوکری حضرت زینب را به دست آورم آرزو دارم تا خدا در این سفر به من نگاه کند، خیلی دوستتون دارم مواظب خودتون باشید و سعی کنی طوری زندگی کنی که خدا عاشقت باشد اگر خدا عاشقت شود ، خوب تو را میتواند خریداری کند.
نظر شما