زمامداران حکومت، در دوران امامت امام سجاد(ع) به‌طور آشکار مقدسات دینی و اصول اسلامی را زیر پا می‌گذاشتند.

راهبردهای امام سجاد(ع) در احیای اسلام ناب محمدی

عصری که آفتاب کربلا در خون تپید و پیکر خونین امام حسین‏(ع) و فرزندان و برادران و یارانش، بر پهنه دشت تفتیده کربلا افتاد، امامت از سیدالشهدا(ع) به امام سجاد(ع) منتقل شد. امامی که آن زمان حدود ۲۳سال سن داشت و به اذن الهی دچار بیماری و همین بیماری مانع به شهادت رسیدنش شد. علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب(ع) در دوره‌ای به امامت رسید که یزید، خلیفه بی‌خرد و ناپخته اموی به قدرت رسیده بود و از هیچ جنایتی علیه خاندان پیامبر(ص) فروگذار نمی‌کرد. او در فاجعه‏ آمیزترین دوران حیات شیعه، امامت امت را به عهده گرفت و ۳۵سال جامعه را به بهترین شکل هدایت کرد.

ظلم بیش از حد خلفای اموی و مروانی و گسترش تحرکات نظامی در قیام‌‏ها و شورش‏ های گوناگون، از عناصر اصلی در بازشناسی دوران امامت امام سجاد(ع) است که در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام دکتر ابوالفضل هادی‌منش، پژوهشگر تاریخ اسلام به بررسی آن‌ و مبارزات امام(ع) در قبال هر یک از این موارد پرداختیم. با ما همراه باشید.

راهبردهای امام سجاد(ع) در احیای اسلام ناب محمدی

عملکرد خلفا و برخوردهای سیاسی امام(ع)

دکتر هادی‌منش با بیان اینکه امام سجاد(ع) بیش از هر کس دیگری ظلم و جور زمانه علیه خاندان اهل‏بیت(ع) را چشید، می‌گوید: امام سجاد(ع) پس از شهادت پدر بزرگوارش به‏ سوی کوفه برده شد. امام ابتدا در کربلا در مجلس عبیدالله بن زیاد تهدید به قتل شد اما بدون هیچ واهمه ‏ای از مرگ، براساس آنچه در مقتل‌الحسین(ع) آمده، با صراحت فرمود: آیا مرا به قتل تهدید می کنی؟ آیا نمی‌دانی کشته ‏شدن برای ما امری عادی و شهادت برای ما کرامت و برتری است؟ پس از آن، ایشان قافله‏ سالاری کاروان اسرای کربلا را برعهده گرفت و به‏ سوی شام، شهر معاویه، گام برداشت و تمام مصیبت‏ های این مسیر و گرداندن در میان شهرها و توهین و کینه مردم به خود را تحمل فرمود.

وی در ادامه بیان می‌کند: زمامداران حکومت، در دوران امامت امام سجاد(ع) به‌طور آشکار مقدسات دینی و اصول اسلامی را زیر پا می‌گذاشتند. سیدالساجدین(ع) در دوران امامت خود در سال‌های ۶۱ تا ۶۴ قمری با یزید بن معاویه، چند ماه از سال۶۴ قمری با معاویه بن یزید و ۹ ماه از سال ۶۵ با مروان بن حکم هم‌عصر بود. بیشترین دوران امامت آن حضرت مصادف بود با دوران خلافت عبدالملک بن مروان که ۲۱سال طول کشید و پس از آن نیز سال‌های ۸۶ تا ۹۶ با ولید بن عبدالملک هم‌عصر بود.

امام سجاد(ع) و دفاع از ولایت در زمان خلفای ستمگر

این کارشناس تاریخ اسلام در مورد این زمامداران سفاک توضیح می‌دهد: یزید از سال‌ ۶۱ تا ۶۴، سه سال خلافت کرد و در هر یک از این سال‌ها فاجعه‌ای بزرگ به بار آورد. در سال اول خلافتش، امام حسین‏(ع) را به شهادت رساند و فاجعه‏ عاشورا را رقم زد، در سال دوم خلافتش واقعه‏ حره، کشتار مردم مظلوم مدینه را به راه انداخت و در سال سوم خلافت خود، کعبه را به منجنیق بست و به آتش کشید. او پس از واقعه‏ عاشورا، اسیران کربلا را به حضور خود فراخواند تا از یک‏سو قدرت خود را به رخ بازماندگان بکشد و از سوی دیگر از جامعه و شورشیان حکومت زهرچشم بگیرد.

پس از هلاکت یزید، عبدالله بن زبیر به خلافت رسید. او ظاهری فریبنده داشت و بسیار مکار بود و کینه بنی ‏هاشم را به دل داشت. امام سجاد(ع) به ‏خوبی شخصیت نیرنگ ‏باز و فریبکار او را می‏‌شناخت. پس از او فرزند یزید، معاویه بن یزید به خلافت رسید. او برخلاف پدرش یزید و جدش معاویه، هیچ میلی به حکومت نداشت. او روز اول خلافتش بر منبر نشست و سکوتی طولانی کرد. پس از حمد و ثنای الهی و سلام و درود بر پیامبر(ص) گفت: «ای مردم! من تمایلی برای حکومت بر شما ندارم و خوب می‏‌دانم شما از صمیم قلب، ما را دوست ندارید. هم شما ما را آزموده‏ اید و هم ما شما را می‏‌شناسیم. بدانید جدم معاویه با علی بن ابی‏طالب‏(ع) برای دستیابی به قدرت و حکومت جنگید؛ با اینکه می‏ دانست علی‏(ع) از همه شایسته‏ تر است». او ۴۰‏روز بعد درگذشت. برخی می‏ گویند مسموم شد، برخی می‏ گویند بیمار بود و برخی هم نوشته‏ اند خفه ‏اش کردند.

حجت‌الاسلام هادی‌منش ادامه می‌دهد: با مرگ زودهنگام معاویه بن یزید، پرونده خلافت امویان بسته شد و مروان بن حکم به خلافت رسید. او اگرچه زیاد فرصت پیدا نکرد بر اریکه  خلافت تکیه بزند اما به ‏خوبی توانست پایه ‏های سلطنت فرزندان خود را محکم کند. عبدالملک بن مروان پس از پدر به قدرت رسید.  او شخصیت دوگانه‏ ای داشت. تا پیش از دستیابی به حکومت، از فقهای مدینه و همواره در مسجد بود و قرآن می‏ خواند. آمده است پس از مرگ پدرش مروان، هنگامی که خلافت به او رسید، سرگرم خواندن قرآن بود، اما با شنیدن این خبر، قرآن را بست و گفت: «اینک بین من و تو جدایی افتاد و دیگر با تو کاری ندارم». او به‌راستی از قرآن جدا شد و بر اثر غرور قدرت، چنان دستخوش مسخ شخصیت شد که مورخان از کارنامه سیاه حکومت او به تلخی یاد می‌کنند. ولید بن عبدالملک که مانند پدرش بسیار خشن، بی‌رحم و ظالم بود پس از او خلیفه شد. روزگار او را از سیاه‏ترین روزهای تاریخ دانسته ‏اند. امام سجاد(ع) آنچنان با این خلیفه فاسد و حکمران ظالم برخورد کرد که به دست همین خلیفه به شهادت رسید.

قیام‌های پس از عاشورا و مواضع امام سجاد(ع)

مدیر مطالعات و برنامه‌ریزی پژوهشی معاونت پژوهش حوزه‌های علمیه کشور به قیام‌هایی که در دوران امامت امام سجاد(ع) اتفاق افتاد، اشاره کرده و می‌افزاید: ظلم‏ وجور حکومت اموی و مروانی، کارد را به استخوان شیعه رسانده بود. گاه کاسه‏ صبر لبریز شده و عَلمی برای مبارزه و قیام برداشته می‏ شد. عاشورا، نقطه عزیمت قیام‏ های شیعی بود و در مصیبت حضرت حسین‏(ع)، آتشی در قلب شیعه زبانه کشید که تا سال‏ ها پس از آن فروکش نکرد. هر از چند گاهی، شراره‏ های قیامی برای خون‌خواهی آن خون‏ های پاک که بر خاک ‏های تفتیده‏ کربلا جاری شد، شعله ‏ور می ‏شد. یکی از وحشتناک‌ترین جنایت امویان پس از فاجعه کربلا، قیام حرّه، قیام مردم مدینه دربرابر ظلم ‏وجور بنی ‏امیه در سال ۶۲ یا۶۳ ق بود که از شهادت امام حسین‏(ع) و یاران باوفایش در کربلا سرچشمه گرفت. امام سجاد(ع) از ابتدا با این قیام موافق نبود. سازماندهی نشدن درست نظامی و نداشتن تجربه‏ کافی انقلابیون مدینه، در همان آغاز خبر از شکست قیامشان می ‏داد. آنان بدون بررسی همه‏ جوانب، دست به قیام زدند و توان سرکوب دشمن را در نظر نگرفتند. امام از ابتدا می ‏دانست این قیام با شکست مواجه و داغی دیگر بر داغ‏ های دل شیعه افزوده می ‏شود. انقلابیون نیز از امام نظرخواهی نکردند و در یک حالت هیجانی قرار گرفتند و بر یزید شوریدند. آن حضرت در جریان واقعه حره همراه خانواده خود از شهر خارج شد و ۴۰۰نفر از مردم مدینه را در میان خانه و خاندانش پناه داد و تا زمان بازگشت سپاه و خروج آن از مدینه پذیرای آن‌ها بود. خط مشی حضرت سجاد(ع) پس از عاشورا سبب شد جاسوسان و گزارشگران اموی که تعدادشان در مدینه بی‌شمار بود و روابط و مسائل زندگی حضرت را زیرنظر گرفته بودند، نتوانند کوچک‌ترین حرکتی از ایشان برخلاف حکومت یزید گزارش دهند و به همین دلیل حضرت و پیروان ایشان از این وقایع در امان ماندند و اهل بیت(ع) که در جریان کربلا به‌شدت مورد آزار قرار گرفته بودند، در واقعه حره مصون ماندند.

حجت‌الاسلام هادی‌منش به قیام‌های دیگر اشاره و تصریح می‌کند: از دیگر قیام‌هایی که با انگیزه خون‌خواهی شهیدان کربلا و با شعار «یا لَثَارَاتِ الحُسَین‏(ع)» در سال‌های ۶۴ و ۶۵ قمری شکل گرفت، قیام توابین بود. در این قیام جایی به ثبت نرسیده آنان نزد امام سجاد(ع) آمده باشند و کسب تکلیف کرده باشند. چه کسی از ایشان به‏ عنوان فرزند امام حسین‏(ع) و میراثدار ایشان و بالاتر از این، جانشین خدا روی زمین، سزاوارتر به خون‏خواهی بود؟ اگرچه امام(ع) هم به‏ دنبال خون‏خواهی شهیدان کربلا بود اما توابین باید به محضر ایشان می ‏رسیدند و از امام خود، اجازه بر خروج می‏ گرفتند، اما چنین نکردند. آن‏ها در دعوت ‏های خود برای نبرد به مردم می ‏گفتند: ما شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) و خون‏خواهی اهل‏بیتش و جنگ با دشمنان ایشان فرامی ‏خوانیم. اگر کشته شدیم آنچه خدا در آخرت برای پاکان مهیا کرده، بهتر است و اگر پیروز شدیم، رهبری جامعه را به اهل‏بیت(ع) بازمی ‏گردانیم اما برای این کار اجازه‌ای دریافت نشد. یکی دیگر از قیام‌هایی که به خون‌خواهی و انتقام از قاتلان امام حسین(ع) و شهدای کربلا صورت گرفت قیام مختار است. مختار نخستین کسی بود که دعوت فرستاده‏ امام، مسلم بن عقیل‏(ع) را پذیرفت و به او در خانه‏ خود پناه داد و با او همراه شد. امام سجاد(ع) قیام او را تأیید فرمود اما به دلیل تنگنای شدید سیاسی و تحت‏ نظر بودن، نمی ‏توانست در قیام او شرکت کند، زیرا وظیفه ‏ای بالاتر مبنی بر هدایت و حمایت کلیت جامعه بر عهده ایشان بود. رابطه‏ مستقیم امام(ع) با قیام، بهترین بهانه برای از بین بردن ایشان و سرگردانی دوباره امت می ‏شد. امام سجاد(ع) به‏ خوبی نقش ‏ها، جایگاه ‏ها و امور را تقسیم کرد و به بهترین شیوه، به ‏گونه‌ا‏ی غیرمستقیم قیام را رهبری فرمود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.