به مناسبت ماه محرم، گفتوگویی با علیاکبر توحیدیان، پژوهشگر قرآنی و دکترای علوم قرآن و حدیث انجام داده است که در این گفتوگو نخست به تعریف هنر و بررسی آن از دیدگاه دین و قرآن پرداخته میشود و سپس اوج هنر در قرآن، تأثیر هنر بر خود هنرمند و مردم و تجلی هنر در قرآن مورد بررسی قرار میگیرد. در شماره بعدی به هنر تلاوت همراه با هنر شهادت در مکتب عاشورا پرداخته خواهد شد.
نگاه دینی و قرآنی نسبت به هنر را تبیین کنید.
هنر در عرصه ارزشهای متعالی انسانی بسته به نوع تمدن، فرهنگ، نژاد، زبان، اعتقاد، ایمان و سنتهای اجتماعی حاکم، معنایی خاص در ارتباط با همین عوامل مؤثر به خود میگیرد. از یک دریچه به باور عدهای، در چارچوب هفتگانه بودن محدود و محصور میشود و از زوایای دیگر به محدودههای دیگر ختم میگردد؛ ولی در بینشی ماورایی به آسمانها نیز راه مییابد که بر همین اساس، «لقاء و معراج» نیز هنری عالی والاتر از هنر راستین تلقی میشود.
شکی نیست که عمق هر هنری با زیبایی آن نسبت مستقیم دارد، به گونهای که هرچه زیبایی و جمال عمیقتر باشد، از زیادت عمق هنر و آفرینش حکایت میکند. برای مثال ژرفای هنر گلهایی که بر چهره قالیچهای خودنمایی میکند، به ضخامتی تا آن روی قالی است که به ریشههای زیر و ناهموار گل میرسد و ژرفای هنر کواکبی که بر صفحه آسمان نشسته، به ضخامتی است که آسمان را وارونه کنیم.
درباره ارتباط هنر با زیبایی بیشتر توضیح دهید.
خلاقیتهایی که حاصل کوشش برای آفرینش زیباییها، خواه از جانب انسان، خواه از جانب مور و زنبور و خواه از جانب خالق انسان و جهان باشد، معنای حقیقی هنر است. از این دیدگاه، آفرینش خود انسان بالاترین هنرهاست، به گونهای که هنرآفرین در کتاب هنر خود بر خود، آفرینها گفته است: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ؛ آفرین بر قدرت کامل خدای که بهترین آفرینندگان است.» (مؤمنون، ۱۴)
در میدان تعریف هنر که در واقع تجلی زیبایی است، زیبایی واژهای با مفهوم متغیر میشود و سلیقهها، عقیدهها، فرهنگها، بینشها، گزینشها و گرایشها هر یک به رنگ شیشه عینک خود، پدیدهای را زشت یا زیبا میبیند؛ ولی آنچه مسلم است، در هر جای جهان هستی که تجلی وحدت ارزشها در کثرت آنها همراه شگفتی انسان و نوازش روح جداشده از پروردگارش (فَإِذَا سَوَّیۡتُهُ وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِینَ؛ حجر، ۲۹ و ص، ۷۲) به ضمیمه تأیید فطرت الهیاش، احساسات بکر و ناآلوده بشری را تحریک کند، پای هنرمندی در کار بوده و حتماً هنری آفریده که چنان تحرکاتی به وقوع پیوسته است.
برعکس نیز هر جایی پرخاش، آشوب، اعتراض و بینظمی حکایت از نشئگی به نشئگی دیگری کند، بیهنری، رکود، سقوط، منفیگرایی و ضدارزشطلبی حاکمیت میکند. بنابراین هنرنمایی یعنی نماد زیبایی و زیبایی یعنی آنچه با طبیعت، خلقت و فطرت پاک و الهی انسان موافق باشد: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا...؛ پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده.» (روم، ۳٠)
اهداف و انتظاراتی که از هنر داریم، چیست؟ نگاه دینی و معرفتی در این راستا چگونه است؟
در راستای همین تعریف که از هنر بیان کردیم، هدف برای هنر و هنرمند معلوم میشود و دیگر تعابیر همچون هنر برای هنر، هنر برای علم، هنر برای هنرمند، هنر برای ادامه زندگی، هنر و دهها برای دیگر بیمعنی خواهد شد. در این نگرش هنرمندانه و ادیبانه از هنر است که پای دین و عرفان به میان میآید و هدف از هنر، رسانیدن انسان به بالاترین هنرمند عالم یعنی خداوند است: «فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ» (قمر، ۵۵) که در قاموس دین از این هنر به واژه «قرب» یاد میشود.
در این مقوله است که حد اعلای هنر، منسوب به انسان عادی نمیشود، بلکه به اذن خدا از آن پیامبران، ائمه و اولیای الهی میگردد که آن را در لسان دین، «اعجاز و کرامت» مینامیم؛ بنابراین قرآن که معجزه خالده باقیه و معراج که خاص نبی مکرم اسلام(ص) است، بر تارک قلل هنرها میدرخشند و تقلیدبردار نبوده و نیستند: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَیٰ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هَٰذَا الْقُرْآنِ لَا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ...؛ بگو که اگر جن و انس متفق شوند که مانند این قرآن کتابی بیاورند، هرگز نتوانند مثل آن آورند.» (اسراء، ۸۸)، ولی میتوانند الگو و اسوهای برای سیر تکاملی انسان باشند: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ...؛ قطعاً برای شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقی نیکوست.» (احزاب، ۲۱)، «إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ...؛ بیتردید این قرآن به استوارترین آیین هدایت می کند.» (اسراء، ۹)
این همان فلسفه ارسال رسل و انزال کتب در اعتقادات اسلامی است که موجبات تکامل انسان و پیشروی جامعه به سوی قسط، عدالت و قانون را فراهم میآورد و در مسلک هنری عرفا به سیر و سلوک عارف عاشق دلسوخته یاد میشود: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...؛ همانا ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و ترازوی تشخیص حق از باطل نازل کردیم تا مردم به عدالت برخیزند.» (حدید، ۲۵)
اینجاست که برای انسان هنرمند به جز نبوغ، الهام و نفس ملهمه نیز ریشه هنرها میشود: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا؛ سپس پلیدکاری و پرهیزکاریاش را به آن الهام کرد» (شمس، ۸) و وحی نیز بهمثابه واسطهای از توحید یعنی مطلق هنر و هنر مطلق به هنر بیتقلید یعنی نبوت، مختص پیامبران میشود که هرگز تقلیدبردار نیست: «انَّا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ کَمَا أَوْحَیْنَا إِلَیٰ نُوحٍ وَالنَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ...؛ ما به تو وحی کردیم، چنانکه به نوح و پیغمبران بعد از او» (نساء، ۱۶۳) و «إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی؛ آنچه میگوید، چیزی جز وحی که بر او نازل شده، نیست.» (نجم، ۴)
آیا میتوان این نگاه را به غیر انسانها، برای مثال به حیوانات هم تعمیم داد که اغلب براساس غریزه عمل میکنند؟
بله، اتفاقاً نکته جالب اینجاست که وحی با مفهومی دیگر برای هنرمندان غیرانسان، ابزار ساختار پدیده هنری است: «وَ أَوْحَیٰ رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا...؛ و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که برای خود خانههایی برگیر.» (نحل، ۶۸) البته جزئیات هنری مربوط به مورچه، عنکبوت و جن هم در قرآن قابل توجه است.
برگردیم به ساحت انسان؛ به نظر شما اوج هنر در کدام پدیده در قرآن مطرح شده است؟
اوج هنر یعنی تلفیق قرآن، وحی و رسالت را در ماجرای معراج پیامبر(ص) میبینیم. در سوره مبارکه نجم، آیات ۱ تا ۱۸، این ماجرا با زیباترین و هنرمندانهترین تعابیر آمده و نیز در ابتدای سوره مبارکه اسراء هم به آن اشاره شده است. اگر اجازه بدهید بحث معراج را در گفتوگوی دیگری به شکل مفصلتری بیان کنیم.
با این نگاه معرفتی برخاسته از قرآن، تأثیر هنر بر خود هنرمند و مردم را چگونه ارزیابی میکنید؟
به تحقیق وقتی پایههای هنر را در آیینه اندیشه هنرمندان و هنرشناسان مینگریم، در نهایت با دوری مضمر به یک پایه برمیگردد که همان اصل انکارناپذیر زیبایی است و اگر از آزادی، سادگی، اصالت متن، تاریخ، ایهام، ایما، ایمان، تماشا، تفکر، تنویر، کشف، ظهور و اظهار سخن رانده میشود، در نگاهی موشکافانه و دقیق و با جمعبندی کلی، همه پایهها، مراحل و تصورات ذهنی و عینیشان، نهایتاً در «جمال و زیبایی» میگنجد.
اولین تأثیر هنر بر خود هنرمند است و این بهترین معیار برای هنر بودن یا نبودن، یعنی هنر انسانپسند و فطرتخواه در یک پدیده محسوب میشود. از سویی همین میتواند منشئی برای غرور و خودبرتربینی انسان نیز باشد و این ضدارزش اخلاقی، فاجعهآفرین همه صحنههای حیات بشری شود؛ چراکه انسان بدون توجه به منشأ و مبدأ هنر به دام غرور خویش میافتد و همینجاست که خود را به تنهایی خلاق و هنرمند میداند، در حالی که آدمی اعتباراً مرهون منشأ هنر مطلق و مطلق هنر یعنی خلقت خالق و خالق خلقت است: «یَـٰٓأَیُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ ٱلۡکَرِیمِ؛ ای انسان! چه چیزی تو را به پروردگار بزرگوارت مغرور کرده است؟» (انفطار، ۶) در همین راستا، ارتباط جمال با خلقت یعنی زیبایی با هنر مشخص میشود: «خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّ تَعَٰلَیٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ؛ آسمانها و زمین را بحق آفرید؛ او برتر است از اینکه همتایی برای او قرار میدهند.» (نحل، ۳)
تجلی هنر الهی در قرآن را بیشتر در چه موردی میبینید؟
به نکته مهمی اشاره کردید. تجلی هنر حضرت حق(جل و اعلی) در مقام «قول و بیان» است که فقط در کتاب مبین، یعنی قرآن کریم وجود دارد و با قرائت آن محقق میشود.
به اعتقاد هنرشناسان، آزادترین، اصیلترین، پربهاترین و پراثرترین هنرها موسیقی و ادبیات محسوب میشود و به وضوح آشکار است که تلاوت قرآن کریم در قله این سلسله جبال پر عظمت ایستاده است. اکنون افسوس میخوریم که چرا ما به دامنه کوه آمدهایم و به دنبال تصرف قله، آن هم در اوج معنویت، عرفان و قرب نیستیم. از دیدگاه هنرشناسان و محققان هنر، «صوت انسان» ریشه همه هنرهاست و حتی در میان انسانهای نخستین، اصوات نامفهوم و مبهم به کمک حرکات بدنی، وسیله انتقال مطلب بوده است.
بنابر تحقیقی تاریخی، حداقل میتوان گفت که هنرهای کلامی همزمان با هنرهای حرکات بدنی ظهور کرده است و این واقعیت، تأثیر صوت بر روحیات انسان را اثبات میکند. ویژگی مقامات موسیقی که لبریز از صداهای دلپذیر است، این است که هر دستگاه یا هر آواز، حالتی از احساسات انسانی را نشان میدهد که با خَلق و خُلق انسانی موافقت کامل دارد و با خصائص اخلاقی و خصائل روحی شخصیت او همراهی میکند.
تغییر حالتها از شکوه و شادی به حقارت و غم، حماسه و شجاعت به فکر و بهت، امید و آرزو به یأس و انزوا و برعکس و همچنین اوجگیری آدمی با براق دعا و نیایش و دیگر حالات، تأییدکننده این سخن است.
به راستی این سخن رسول خدا(ص) که میفرماید: «إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ؛ قرآن ظاهرش زیبا و باطنش عمیق و ناپیداست» نشاندهنده هنر معجزهآسای فصاحت و بلاغت قرآن است.
پایان متشاکل آیاتی چون سوره فاتحه و یا اواخر متقارب آیاتی نظیر سوره بروج، شمس و تکویر، حکایت از ظاهر زیبایی دارد که رسول خدا(ص) میفرماید. یکی از دانشمندان فرانسوی به نام «پل کازانووا» که استاد ادبیات عرب در دانشگاه قاهره است، میگوید: «هیچ چیز عجیبتر از زبان قرآن نیست که با بیان رسا و طنین دلانگیز و گوشنوازش مردم صدر اسلام را که بسیار علاقهمند به فصاحت بودند، مجذوب و شیفته و وادار به تحسین میکرد. وسعت سیلابها، طنطنه آهنگ، سجع و قافیه عجیبش بیشتر اوقات بسیاری از مخالفان و مشرکین را منقلب میکرد.» آنجا که میخواهند اعجاز قرآن را بهمثابه معجزه باقیه حضرت ختمی مرتبت(ص) به اثبات برسانند، یکی از ادله قوی همین سلامت، سلاست، حلاوت، فصاحت و بلاغت و جمال کلام حضرت حق است.
در قسمت بعدی به اهمیت موضوع تلاوت از دیدگاه خود قرآن و همچنین ارزش قرائت و تلاوت این کتاب آسمانی در مکتب عاشورا خواهیم پرداخت و احادیث و روایات منسوب به امام حسین(ع) را که در این زمینه بیان شده است، ضمیمه خواهیم کرد.
زهراسادات محمدی
نظر شما