اولین سؤالی که پیش روی کمیسیون بررسی ناکامیهای ۷ اکتبر خواهد بود این است: سیاست دولت «اسرائیل» در سالهای پیش از فروپاشی چه بود؟
دولتهای اسرائیل مدام و عمداً از ارائه برنامهای الزامآور پرهیز میکنند، زیرا دغدغه آنها صلح نیست، بلکه اشغال ابدی، شهرکسازی و الحاق سرزمینها است، و این مطمئنترین راه برای رسیدن به لاهه، شورای امنیت سازمان ملل و مخالفان آمریکایی است؛ برایناساس رهبران اسرائیلی ترجیح میدهند میانهروها را تضعیف و افراطگرایان را تقویت کنند تا بهانهای برای جلوگیری از حلوفصل ماجرا بتراشند.
۹ سال پیش، در تابستان ۲۰۱۵، «آیزنکوت» رئیس وقت ستاد ارتش، سند بیسابقهای به نام «استراتژی ارتش اسرائیل» منتشر کرد که در مقدمه آن نوشته بود: «در مورداستفاده از زور، استراتژی مبتنی بر اصولی تغییرناپذیر است: بازدارندگی، هشدار، دفاع، قاطعیت و پیروزی».
در دوران حکومت نتانیاهو، ارتش اسرائیل یک راننده بدون نشانی بود؛ یک سوارکار بدون سر. در جریان جنگ علیه حزبالله و حماس، دولت اسرائیل و ارتش آن در هر پنج اصل ذکر شده توسط آیزنکوت شکست خوردند و «اسرائیل» شاهد فروپاشی کامل سیاستها بود؛ نه بازدارندگی داشتند، نه هشداردهنده بودند، نه توان دفاع داشتند، نه قاطعیت و پیروز هم نشدند.
آیزنکوت در یکی از بندهای سندش اعلام کرده بود که سلاحهای منحنیزن حزبالله تهدید اصلی است و «ارتش» در مقابل تهاجم حزبالله به «الجلیل» و احتمال ربوده شدن سربازان و غیرنظامیان آماده است؛ اما در این باره بهاندازه آن چه در ۷ اکتبر رخ داد، صحبت نشده بود؛ بنابراین، نبرد پیشگیرانهای که به برکت نتانیاهو آغاز شده بود منتفی شد!
نتانیاهو موردی افراطی از یک نخستوزیر خودمحور و خودخواه است که به دستورات اداری مناسب بیاعتنایی میکند و سابقه نداشته است که تعداد زیادی از مردم بهخاطر یک شخص رنج بکشند و «اسرائیل» و ارتش آن بهسوی ۷ اکتبر مرگبار و طاقتفرسا کشانده شود.
نظر شما