تریلری آماده بود. بار سفیدی به اندازه 30 تن داخل آن قرار داشت. این بار قرار بود به عنوان پیشکش به آستان طبیبی فرستاده شود که دوای هر دردی را میدانست، هر بیماری را شفا میداد و هیچکس از در خانهاش دست خالی برنمیگشت.
آن روز هم نوبت پدربزرگی بود که نذری به درگاهش بفرستد تا شفای نوهاش را از او بگیرد.
از قدیم گفتهاند نان و نمک برکت سفره است. حالا اگر این نان و نمک در سفره کریمانهای چون خوان با برکت شمسالشموس(ع) باشد که ارزشش دوچندان میشود. بسیار کسانی هستند که دوست دارند قدر لقمهای هم که شده در این سفره سهیم شوند تا شاید به برکت نذری که میکنند، حاجتشان برآورده شود.
امروز سراغ یکی از همین ارادتمندان رفتیم که شفای بیمارش را با نذر به درگاه علی بن موسیالرضا(ع) گرفته است.
حاج حسن مرد مسنی است ساکن پایتخت. اصالتاً مشهدی است اما سالهاست کولهبار زندگی را جمع کرده و به تهران رفته است. همان موقع که جوانی بیستساله بوده است. او میگوید: «بیش از ۵۰ سال است که در تهران زندگی میکنم. اما اصالت ما مشهدی است و هنوز هم در خیابان کاشانی مشهد خانه داریم. هر موقع دلمان هوای زیارت میکند، میآییم و برمیگردیم».
حاج حسن که روزهای قدیم مشهد و زیارتهای مردم آن زمان را دیده، میگوید: «عقیدههای مردم قدیم مثل حالا نبود. اگر انسان از ته دل چیزی بخواهد، خدا و امام رضا(ع) حاجتش را میدهند. ما نوهای داشتیم که بیمار بود و از آقا شفایش را میخواستیم. یک وقتهایی انگار یک چیزهایی به دل آدم میآید. فکر نذر نمک هم همینطور به دلم آمد. در حرم دیده بودم خیلیها درخواست میکنند نبات یا نمک تبرکی بگیرند. ما هم مقداری نمک نذر کردیم هم برای پخت غذای حضرت(ع) استفاده شود و هم موارد دیگر».
یک بار سفید راهی مشهد شد
داستان نذر خانواده معنوی هم مانند خیلی از نذرهایی که برای این حرم و بارگاه میشود، به نیت شفای بیمارشان بوده است. پسر جوانی که نوه حاج حسن است و حالا چند سالی میشود که شفایش را از آقا گرفته است.
خانواده معنوی تا به حال نذرهای زیادی کردهاند، به قول خودشان هرجا رفتهاند، نمکی هم ریختهاند. در حرمهای ائمه(ع) در قم، کربلا، شاهچراغ و حتی مکه نذرهای مختلفی داشتهاند اما این یکی با بقیه فرق میکرده، چون این بار نیتشان متفاوت بوده است.
قصه این نذر از جایی شروع میشود که شبی را میهمان منزل یک دوست میشوند. دوستی به نام حاج علی اکبر حیدری که در گرمسار هم معدن نمک و هم کارخانه نمک دارد. در همان میهمانی تصمیم میگیرند یک ماشین نمک نذر آقا علی بن موسیالرضا(ع) کنند.
این میشود که حدود ۳۰ تن نمک را بار تریلری و راهی مشهد میکنند. حاج حسن میگوید: «نذرمان به اندازه ۲۹ تن و ۸۰۰ کیلو بود که نصف آن نمک سنگ و نصف دیگرش را به صورت پودر نمک فرستادیم. انشاءالله چند وقت دیگر یک ماشین نمک دیگر هم میفرستیم».
۳۶ سال آشپزی برای زائران خانه خدا
شغل حاج حسن آشپزی و سروکارش با پختوپز است. اما طبخ غذا را فقط در آشپزخانه خودش انجام نداده است. او بارها به عنوان آشپز کاروان به سفر حج رفته و برای زائران خانه خدا آشپزی کرده است.
حاج حسن در این هفتاد و چند سالی که از خدا عمر گرفته، ۳۶ بار به زیارت مکه و مدینه مشرف شده است. او میگوید: «هیچ وقت برای هیچ کدام از سفرها به کسی نگفتهام مرا با خود ببر و اگر کسی هم من را برای مکه رفتن دعوت میکرد، هیچوقت نه نگفتم. اگر برای آشپزی کاروان نه بگویم خدا من را بازخواست خواهد کرد که چرا این هنر را به تو دادم و تو در برابر زائر من نه گفتی».
دستپختش را خیلیها چشیدهاند، اما همه پسندیدهاند. آنقدر تعریفی است که یکبار در همین سفرهای زیارتی حتی به او پیشنهاد دادهاند به خارج از کشور هم برود، اما او نپذیرفته است، چون این آب و خاک را با هیچچیز عوض نمیکند؛ «جوابم همیشه همین بوده است. من گفتم خاکم و امام رضایم را به دنیا نمیدهم».
خیرات در حاشیه شهر
درست است حاج حسن برای زندگی از مشهد رفته اما هنوز هم در شهر زادگاهش املاکی دارد. یکی از آنها باغیاست در اطراف مشهد. وسعت باغش هم مانند دلش بزرگ است. خیلی چیزها آنجا میکارد و برداشت میکند، اما ریالی از آن را نمیفروشد. از پیاز و سبزی گرفته تا میوههای رنگارنگ. فصل برداشت که میشود، همه را میچیند، جعبه جعبه کرده، بار ماشین میکند و بسم الله. میچرخد دور این شهر و تمام برکات نازل شده در این باغ را میبخشد به سفره خالی نیازمندان حاشیه شهر مشهد. یکی از همین روزهایی که برای توزیع محصولات باغش در حاشیه شهر بوده، پیرزنی را دیده که موقع دریافت جعبهها گریه میکرده است. علت را از او پرسیده و پیرزن گفته است: «خدا هرچی میخواهد به صاحب این باغ بدهد». اینجاست که حاج حسن هم خودش به گریه میافتد و جملهای را میگوید که چندین بار در همین گفتوگوی کوتاه تکرار کرده است: «الحمدلله خدا همه چیز به ما داده است. هرچه از امام رضا(ع) خواستیم هیچ وقت نه نگفته است».
او دستش همیشه به کار خیر میرود بهخصوص حاشیه شهر. حاج حسن در منطقه قُرقی مشهد، مسجدی را از خود به یادگار گذاشته است. مسجدی که برای ساخت آن ریالی از کسی کمک نگرفته و به قول خودش تنهایی آن را ساخته است؛ «حدودا هشت یا ده سال پیش بود که کار مسجد تمام شد. گفتم هرچقدر طول بکشد اشکال ندارد، میخواهم آن را خودم بسازم».
او بالاخره این کار را به سرانجام میرساند. اولین عاشورا که از راه میرسد، ۲۴ دیگ برنج و قیمه نذری را بار میگذارد و خودش پای دیگ میایستد؛ «نذری آن سال را خودم پختم تا با آن از عزاداران حسینی پذیرایی کنم. از آن موقع هر سال در مسجدی که ساختم در روز عاشورا خرج میدهم. خدا را شاکرم که این توان و نیرو را به من داده است».
نظر شما