جایی درتاریکی، داستان جیمی، پسری سیاه پوست ساکن محلهای فقیرنشین را روایت میکند.
امروزه با وجود تلاشهای فراوان و قوانین مصوب علیه نژادپرستی، هنوز رفتار و گفتار تبعیضآمیز زیادی را چه از جانب حکومتها و چه از جانب شهروندان عادی در گوشه و کنار جهان شاهد هستیم. گاه این اعمال و گفتار تا آنجا پیش میروند که باعث نقض فاحش حقوق اولیۀ انسانی میشوند. درحالیکه در تعریف حقوق بشر، بر تساوری و برابری همۀ افراد فارغ از جنسیت، نژاد، طبقه، دین، مذهب و باورهای ثابت تاکید میشود. با این همه تلاش برای رسیدن به برابری همواره به اشکال مختلف ادامه داشته و دارد.
«جیمی و ماماجین در طبقهی چهارم آن ساختمان هفت طبقه زندگی میکردند. آسانسور خراب بود و صاحبخانه پلههای طبقهی پنجم را با الوار پوشانده بود... مدیر ساختمان ماهی یک بار پلیس خبر میکرد تا بیایند و آدمهای ناجور را بگیرند، ولی باز سر و کلهی آنها پیدا میشد» (ص14). جیمی فرصت نداشته هرگز پدرش را ببیند. پدر در جریان سرقتی به مجازاتی غیرعادلانه محکوم شده و سالهای زیادی از عمرش را در زندان سپری کرده است؛ حکمی ناعادلانه که بدون شک رنگ پوست و نژاد پدر در آن بیتاثیر نبوده است. پدر که از این بیعدالتی و بیماری لاعلاجی که در زندان به آن مبتلا شده، رنج میبرد، از زندان میگریزد تا پسرش را ببیند و قبل از مرگ بیگناهیاش را به او ثابت کند. داستان در نهایت با مرگ غمانگیز پدر پایان مییابد بدون این که تغییری حاصل شود.
نویسنده در جریان داستان تلاش دارد فضای اجتماعی حاکم بر جامعۀ آمریکا و نگاهها، رفتارها و گفتارهای تبعیضآمیز نسبت به سیاهپوستان را به نمایش بگذارد و به ریشهیابی علل فقر و عقبماندگی فرهنگی و اجتماعی این گروه از جامعۀ آمریکا بپردازد.
او مخاطب را متوجه این مسأله میکند که هنوز دنیا با برابری و تساوی حقوقی فاصله زیادی دارد و موفقیت در این مسیر کار مداوم و تلاشهای زیادی را میطلبد. گذشته از این، نویسنده تلاش میکند اثرات منفی محکومیت و زندانی شدن والدین را بر زندگی فردی و اجتماعی کودکان و نوجوانان به خوبی بیان کند. تأثیراتی که سدی بزرگ بر سر راه روابط فرزندان و والدین ایجاد میکنند. «(پدر)-«خیلی خواستم بدانم نظرت دربارهی من چیست. نظر من دربارهی پدرم این بود که کاری برای من نکرد، ولی دستهکم دوستش داشتم. میدانم در مورد من اینطور فکر نمیکنی. حتی من را نمیشناسی.» (جیمی)- «بله، فقط میدانم دوستت ندارم» (ص60).
نظر شما