در این نوشتار کوتاه با نگاهی به رخدادها و حوادث دوران امام حسن مجتبی(ع) به برخی از شبهات و ابهامات در باره این امام مظلوم که با تحمل سختی ها و فشارها مجبور شدند با تن دادن به صلح و نرمش قهرمانانه، دین اسلام و معارف قرآن و مکتب اهل بیت(ع) را حفظ نمایند.
حوادث دوران امامت
حضرت امام حسن مجتبی(ع)، در شام گاه بیست و یکم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجرت که حضرت مولی الموحدین، امام علی بن ابی طالب(ع) به دست عبد الرحمن بن ملجم مرادی (لعنه الله) به شهادت رسید، مسئولیت هدایت و امامت مسلمانان را عهده دار شد و بالای منبر مسجد جامع شهر، پس از تعریف و ستایس مقام پدر بزرگوارش و حقانیت اهل بیت پیامبر(ص) به خلافت، مردم کوفه گروه گروه با وی بیعت نمودند. (1)
مردم کوفه که در بحران روحی عجیبی قرار گرفته بودند در اثر اختلاف، فریب نقشه معاویه ستمگر و غاصب را خورده و به مرور از پشتیبانی و حمایت امام حسن(ع) درست برداشتند و گرفتار همان شکست و ذلّت نخستین، عدم حمایت از امام علی(ع) و ذلت و خواری ناشی از غلبه سپاه شام بر بصره و عراق) گردیدند. امام مجتبی(ع) که با علم امامت، شناخت خود از مردم کوفه و رفتار آنان با پدر بزرگوارش، مردم کوفه را آزموده بود برای اتمام حجت حاضر شد بیعت مشروط مردم را بپذیرد تا این که اگر در آینده نزدیک صلح و تعهدنامه مشروط با معاویه را امضا نمایند، کسی دیگر به ایشان اعتراض نکند.
از لحاظ دینی و علمی برای امام مجتبی(ع) و شیعیان، معاویه و دستگاه نالایق او، عنصر فاسدی بودند که می بایست از صحنه حاکمیت بر جامعه اسلامی کنار روند و این چیزی بود که امیر المومنین(ع) نیز در هنگام به دست گرفتن خلافت اسلامی خود آن را در رأس برنامه های خویش قرار داده بود و اساساً چنین حرکتی موافق با سیره و روش حاکمان واقعی می باشد که حاضر نیستند برای لحظه ای حاکمیت ستمگران را پذیرا باشند، لذا همه چیز برای جنگ و مبارزه امام(ع) با حکومت شام آماده بود ولی متأسفانه باطن جامعه از انحراف رنج می برد و قادر به تصمیم گیری قطعی نبود. مردم با همان سرعتی که با امام علیّ(ع) بیعت کرده بودند، در جهت مقابل آماده بیعت با معاویه شدند. لذا وقتی که امام حسن(ع) از مردم می خواهد به میدان بیایند، در خانه های خود خزیده و حاضر به پشتیبانی امام(ع) نشدند و به غیر از عدیّ بن حاتم و گروهی از قبیله« طیّ» و دیگر قبایل عازم لشکرگاه شدند و تعداد آن ها به ۱۲ هزار نفر بیشتر نمی رسید!. (2)
امام مجتبی(ع) سپاه خود را به فرماندهی «عُبیدالله بن عبّاس» به سوی سپاه ۶۰ هزار نفری معاویه گسیل داشت و خود در مدائن اقامت فرمود تا به جمع آوری نیرو بپردازد.
دوری فرماندهی کل لشگر، از سپاه باعث شد، شایعاتی که از طرف جاسوسان و عوامل معاویه پخش می شد مؤثر افتد و سخنانی مانند اینکه «حسن بن علیّ (ع) قصد صلح دارد!» نیروهای حضرت را دل سرد نماید تا اینکه اخذ رشوه و فریب دنیا خوردن به فرماندهی سپاه حضرت سرایت کرد! (3) بازار شایعات داغ بود…، سادگی مردم مسلمان و فریب شیطان خوردن و غافل از توطئه و دسیسه معاویه بودن و… همه و همه، باعث شد تا امام مجتبی(ع) پیشنهاد صلح از طرف معاویه را بپذیرد. (4)
خُدعه و نیرنگ معاویه (صلح تحمیلی)
پیرامون مسئله صلح امام حسن(ع) با معاویه سخن بسیار است و بزرگان و علمای اسلامی در این باره، مقالات وکتب ارزش مندی تألیف نموده اند. (5)
بسیاری از مورخان و سیره نویسان به نفع سیاست اموی قلم زده و حقایق تاریخی را تحریف نموده و یا دست به جعل واقعیات تاریخی زده اند. در بررسی چگونگی و روند صلح امام حسن(ع) به نظر می آید، ابتدا متن و موارد قرارداد صلح را بررسی نماییم تا در ادامه به نتایج و سرنوشت صلح اشاره نمائیم.
«بلاذری» و «ابن اعثم» که دو تن از مورّخین قدیمی هستند، متن قرارداد صلح را با اندکی اختلاف به این شرح نوشته اند: «هذا ما صالح علیه الحسن بن علیّ بن ابی طالب[ع]، معاویة بن ابی سفیان، صالحه علی ان یسلّم الیه الأمر[ولایة المسلمین] علی ان یعمل [فیهم] بکتاب الله وسنّة نبیّه [رسوله وسیرة الخلفاء الصالحین]، و علی انّه لیس لمعاویة ان یعهد لأحدٍ من بعده[عهداً و أن یکون الأمر بشوری] علی أن الناس آمنون حیث کانوا [من ارض الله] علی انفسهم واموالهم و ذراریهم… و علی أن لا یبغی للحسن بن علی [ع] [عائله- غائلة سوء- سراً و لا علانیةً] و علی أن یخلف احداً من اصحابه[اهل بیت رسول الله(ص)] ...». (6) یعنی؛ این عهدنامه ای است که حسن بن علیّ [ع] و معاویة بن ابی سفیان بر آن توافق کرده اند: ولایت امر مسلمین از طرف حسن بن علیّ به او واگذار می شود به شرط آن که او به کتاب خدا و سنت رسول الله(ص) و سیره خلفای صالح عمل نماید. معاویه نباید کسی را به عنوان جانشین خود به خلافت تعیین کند و باید خلیفه پس از وی به نظر و رأی مردم(مومنین) تعیین شود. مردم در هر نقطه ای از کشور باشند در امنیت کامل بسر ببرند. هم چنین اصحاب و مردم [شیعیان امیرالمومنین(ع)] از نظر جان و مال و فرزندان در امان خواهند بود. معاویه تعهد می کند که به طور آشکار و پنهان توطئه ای علیه حسن بن علیّ(ع) و برادرش نچیند.
اگر چه بعضی از مورّخین شرایط مالی را نیز در موارد قرارداد آورده اند ولی درست نیست. چون امام(ع) شخصاً آن را تکذیب فرموده است و در روایت آمده که شرط مالی به منظور اداره خانواده شهدای جَمَل و صِفّین بوده است. (7)
در مورد تعیین امام حسن(ع) به عنوان خلیفه بعد از معاویه، نیز اخبار تاریخی زیادی وجود دارد ولی مسأله علاوه بر این که در متن قرارداد ذکر شده(منابع قدیمی) نیامده بود، بعید نیست منشا آن پیام کتبی معاویه به امام مجتبی(ع) باشد که ضمن تعهداتی گفته بود، حاضر است، خلافت را پس از خود، به ایشان واگذار نماید.
بدیهی است منظور امام حسن(ع) از تعیین خلیفه بعدی با شورای مؤمنین باشد این نیست که امام(ع) شورای تعیین عُمر بن الخطاب(خلیفه دوم) را تایید فرموده، بلکه منظور مقبولیت عمومی رهبر و حاکم از طرف مردم می باشد و این مسأله با اعتقاد شیعه منافات ندارد، زیرا شیعه معتقد است که هر امام و حاکمی(بر حق و عادل) می بایست برای اداره امور حکومت خود از طرف عموم مسلمانان مورد قبول قرار گیرد تا بسط ید پیدا نموده بتواند وظایف ولایت امر و اداره جامعه را انجام دهد. هدف حضرت، از ذکر این مسأله(تعیین جانشین با شورای مومنین) از یک طرف، خط بطلان کشیدن به مورثی کردن خلافت و امامت مسلمین از طرف معاویه بوده و از طرف دیگر امام(ع) می خواست چهره منافقانه معاویه را با طرح این مسأله بر مردم روشن فرمایند. چنان چه بعداً روشن شد که معاویه به هیچ کدام از این موارد جامعه عمل نپوشانید و بلکه با کمال وقاحت، حتی به ساده ترین مواد صلح نامه که خود او آن ها را امضا کرده بود پشت پا زد!. او(معاویه) در مقابل چشمان مردم کوفه، ضمن سخنانی اظهار داشت: تعهداتی که با حسن بن علیّ(ع) بر عهده گرفته بودم صرفاً کسب حاکمیت و قدرت طلبی خودم بود و هیچ گونه اعتباری ندارد!. (8)
افشای خیانت معاویه از زبان امام (ع)
امام حسن(ع) در سخنانی که در مسجد بزرگ کوفه در مقابل مردم(با حضور معاویه) ایراد فرمودند، خیانت و چهره ریاکارانه و منافقانه او را افشا فرمودند:«انما الخلیفة من سارٍ بکتاب الله و سنّه نبیّه[ص] و لیس الخلیفة من سار بالجور…». (9) یعنی؛ (ای مردم) خلیفه کسی است که مطابق کتاب و سنت پیامبر خدا(ص) عمل نماید، خلیفه آن نیست که با مردم رفتاری ستم کارانه داشته باشد، این چنین شخصی، پادشاهی است که سلطنتی به دست آورده و مدت کوتاهی از آن بهره برداری می کند، سپس لذت های آن از بین رفته و زحمت هایش بر جای می ماند.
در روایت دیگری، امام حسن مجتبی(ع) ضمن اشاره به اینکه خود و برادرش، امام حسین(ع) لایق و سزاوار امامت و خلافت در روی زمین هستند، با کنایه معاویه را پادشاهی ستم کار و غاصب معرفی می فرماید: «انّ الله قد هداکم باوّلنا محمّد(ص) و انّ معاویة نازعنی حقّاً هو لی فترکته لصلاح الاُمة و حِقن دماءها». (10) یعنی؛ خداوند شما مردم را به وسیله جدّ ما محمّد(ص) هدایت فرمود. معاویه برای تصاحب حقّی که از آن من بود با من منازعه کرد، من هم به ناچار آن را به خاطر مصالح امّت و برای جلوگیری از خون ریزی بی نتیجه رها کردم.
از سوی دیگر در روایتی از پیامبر مکرّم(ص) نقل شده که فرموده باشند:«انّ ابنی هذا [الحسن بن علیّ] سیّد و لعلّ[عسی] الله ان یصلح[یبقیه] به بین فئتین عظیمتین من المسلمین». (11) یعنی؛ همانا فرزندم حسن بن علیّ [ع] آقا و سرور است. خداوند به وسیله او در میان دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح برقرار خواهد کرد.
در نتیجه، حضرت امام حسن مجتبی(ع) سومین امام مظلوم شیعیان، پس از هفت ماه و هفت روز خلافت مجبور شد رهسپار مدینه جدّش شود و به خاطر مصلحت اسلام و کمی یاران با وفا(در حقیقت نداشتن یاران مقاوم و با بصیرت) از جنگ با معاویه(رهبر لشگر قاسطین و شامیان دنیا طلب و گمراه) کشید و در نهایت با توطئه مرموزانه معاویه (لع) در سال ۴۹ هجری یا به قولی در سال ۵۰ هجری به دست جَعده(همسر خیانت کار و بی وفای حضرت) دختر اًشعت بن قیس، مسموم و به شهادت رسیدند. (12)
البته بسیاری از کج اندیشان و طرف داران تفکرات بنی امیّه و غربی ها مانند ابن خلدون، لامنس مسیحی(lammens)، حسن ابراهیم حسن، تلاش کرده اند با تحریف چگونگی شهادت امام مجتبی(ع) بنی امیّه را تبرئه کنند که قطعاً این گونه زحمت ها غیر از رسوائی بیشتر مخالفان مکتب نورانی اهل بیت(ع) سودی برای آنان نداشته و نخواهد داشت. (۱3)
ارجاعات:
1- مفید، الإرشاد… ص۱۷۰.
2- یعقوبی، تاریخ الیعقوبی ج ۲ ص ۲۱۴؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق(ترجمة الامام الحسن [علیه السلام]) ص ۱۷۶.
3- مفید، الإرشاد… ص ۱۷۰
4- یعقوبی، تاریخ الیعقوبی ج ۲ ص ۲۱۵.
5- شاید به توان گفت بهترین کتاب تألیف شده در این زمینه، کتاب ارزش مند «صلح الحسن(ع)» تألیف مرحوم شیخ راضی آل یاسین می باشد که توسط حضرت آیت الله العظمی خامنه ای«مُد ظلّه» ترجمه و انتشارات آسیا و دفتر نشر فرهنگ اسلامی مکرر آن را منتشر کرده اند. هم چنین استاد علاّمه سیّد جعفر مرتضی عاملی، کتابی به نام «الحیاة السیاسیة للإمام الحسن(ع)» تألیف فرموده اند که توسط آقای دکتر محمد سپهری به فارسی ترجمه و توسط دفتر انتشارات اسلامی منتشر شده است.
6- ابن اعثم، الفتوح ج ۴ ص ۱۵۸ الی ۱۶۰؛ بلاذری، انساب الأشراف ج ۲ ص ۴۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب… ج ۴ ص ۳۳؛ امین عاملی، اهل البیت(ع) من کتاب: اعیان الشیعة… ج ۴ ص ۵۰.
7- مجلسی، بحار الأنوار ج ۴۴ ص ۳۰.
8- بلاذری، انساب الأشراف ج ۲ ص ۴۸؛ ابن اعثم، الفتوح ج۴ ص ۱۶۳.
9- ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین ص ۷۴؛ مفید، الإرشاد… ص ۱۸۶، ابن ابی الحدید، شرح النهج… ج ۱۶، ص ۴۹.
۱0- جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع) ج۱ ص ۱۰۳.
۱1- سبط ابن الجوزی،تذکرة الخواص(محقَّق) ج ۲ ص ۱۱.
۱2- مسعودی، مروج الذهب… ج ۲ ص ۴۲۷؛ مفید، الإرشاد… ص ۱۷۴؛ ابن شهرآشوب، مناقب ج ۴ ص ۴۲.
۱3- ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون ج ۲ ص ۱۸۷؛ حسن ابراهیم، تاریخ الإسلام السیاسی ج۱ ص ۳۹۸؛ زمانی، حقائق پنهان؛ پژوهشی در زندگانی امام حسن مجتبی(ع) ص ۲۹۱.
نظر شما