بیست و دوم مردادماه روز جهانی چپ دستهاست، چپ دستهایی که اگر واکاوی کنیم از بتهوون تا باخ و هلن کلر، شکسپیر مارک تواین، گونترگراس و حتی استیو جابز را دربرمی‌گیرند.

در سینمای ایران نیز هرچند در آثار مختلف بعضا کاراکترهای چپ‌دست را متاثر از چپ‌دستی هنرپیشه ها شاهد بودیم ولی یک درام پرماجرا با عنوان «کمدی انسانی» را داریم ساخته محمدهادی کریمی که زیربنای خود را بر زندگی یک انسان چپ‌دست در جامعه‌ای متناقض قرار داده است.

البته این فقط لایه رویی فیلم «کمدی انسانی» است چون محمدهادی کریمی مؤلف اثر، تلاش زیادی کرده که در بطن داستان به نقدی همه جانبه نسبت به ساختارهایی بپردازد که همه را یک‌شکل و یک‌نوع و متاثر از فرآیندی می‌خواهند که اخیرا به آن گلوبایسم می‌گویند.

قهرمان یا ضدقهرمان کمدی انسانی که با زیرکی، نامی برایش انتخاب نشده تا جهان‌شمول باشد، پسرک چپ دستی است که از مدرسه بابت چپ دستی مواخذه می‌شود تا به سمت مهار کردن دست چپ و ماهر شدن در دست راست برود ولی ازقضا هرچه بیشتر رشد می‌کند و جلو میرود، بیشتر متوجه این قضیه می‌شود که جامعه او را فقط یک مقلد می‌خواهد و مشکل، نه کارکرد دستان که کارکرد اندیشه است.

محمدهادی کریمی که پیش از کمدی انسانی در آثاری مثل «غیرمنتظره» و «امشب شب مهتابه» به درون‌ زندگی روان-نژادانه مشاهیر و به تعبیر امروزی سلبریتی ها رخنه کرده و دردهای آنها را در کنتراست با ظاهر جذابشان، ارائه داده بود و در «برف روی شیروانی داغ» از افزایش بسامد بی محابای جریانات اپورتونیست حول نسل روشنفکر ایرانی پرده برداشته بود در «کمدی انسانی» چنان داستانی پیچیده را ساده و با بیان شیوا بیان کرد که در رونمایی های ابتدایی فیلم در جشنواره فجر، ابتدا مخاطبان عام بودند که لحن قصه گو و در عین حال سیر پیچیده داستان را تحسین کردند و به تدریج مخاطبان خاص و منتقدان و کارشناسان سینما بودند که حرف های غایی فیلم را ستودند.

یادمان نمی‌رود که در انبوه فیلم‌های پرداد و فریادی که خنگی روایت خود را با قرار دادن صحنه های زدوخورد بی ریشه، کاور کرده و سروصدایی مقطعی حین جشنواره ایجاد کردند،ناگهان منتقدان حاضر در یکی دو برنامه سینمایی تلویزیون بودند که متوجه کُنه فیلم «کمدی انسانی» شدند و اینجا بود که رفتارشناسی های کاراکتر بی‌نام چپ‌دست فیلم، شروع شد.

در سالهای بعد و با یافتن مفاهیم سیاسی-اجتماعی فیلم، این اثر جزو محصولات مخاطب‌پسند شبکه خانگی و درعین حال شبکه های ماهواره ای قرار گرفت که بدشان نمی آمد خط و خطوط فکری خویش را به فیلم ضمیمه کنند با این حال پایان بندی "کمدی انسانی" و آن طرح مساله ازلی بازگشت به خویش، باعث می‌شد مخاطب بی‌توجه به همه انضمامات، فیلم را بپسندد و از آن خوشش آید.

یادم می آید که در یکی از جلسات نقد و بررسی دانشگاهی وقتی به عنوان مدرس، فیلم‌ «کمدی انسانی» را برای نسل دهه هشتادی آنالیز کردم، آنچه در برخورد مخاطب دیدم، نوعی شیفتگی برای بیشتر دانستن مفاهیم بود و اینکه چرا سینما و تلویزیون و شبکه خانگی ایران از چنین تجربیاتی بیشتر استفاده نمی‌کنند و بستری نمی‌سازند برای تولید آثاری روبه جلو و دیریاب با قدرت ماندگاری بالا که بیرق سینمای اندیشمند ایرانی را بالا ببرند.

واقعیت همین است که مخاطب ولو مخاطب عام بسیار زیاد از آثاری که درون‌کاوی را بر می‌گزینند، خوشش می‌آید و اگر می‌بینیم نام محمدهادی کریمی خالق کمدی انسانی به عنوان مؤلف ده ها فیلمنامه در ژانرهای مختلف و گاه متضاد می‌آید ناشی از همین علاقمندی سینماگران ایرانی برای کار با نویسنده ای است که هویت شناسی آدمی-را بی رنگ و بوی تبعیض- خوب فراگرفته.

چپ‌دست‌ها در دل تاریخ هرچند هزاران جفا دیدند ولی کمدی انسانی جفای بزرگتر را نشان می‌دهد که جفا بر آدمیانی است که راه متفاوت یعنی توجه به چرایی و چیستی اتفاقات را پروپاگاندا می‌کند.

زن و مرد، سفید و سیاه، چپ دست و راست دست، وقتی به مشکل می‌خورند که حرف و اندیشه خود را مطرح می‌کنند و از نفاق دوری می‌کنند و کمدی انسانی با ظرافت رستگاری نهایی چنین افرادی را به درامی بشری بدل می‌کند. امید که همچنان صنعت هنرهای نمایشی ایران چنین آثاری را سرلوحه نماید در جهت افزایش هرچه بیشتر مخاطبان فرازمانی آثار.

خبرنگار: مریم نصیری

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.