تحولات لبنان و فلسطین

شادی مختاری، از چالش های پیش رویش برای بازی در این فیلم می گوید و تاکید می کند: پس از بازی کردن نقش ریما متوجه شدم بازیگری یعنی چه. ریما برای من اتفاق عجیب و جذابی بود؛ سطح بازیگری و نگاهم به بازیگری را ارتقا داد.

 ناگفته‌های شادی مختاری، بازیگر «قلب رقه» / چالش بزرگ من یادگیری زبان عربی در کوتاه مدت بود

به گزارش قدس آنلاین، بیش از۱۰ روز است که فیلم سینمایی «قلب رقه» نخستین ساخته سینمایی خیرالله تقیانی‌پور در سینماهای سراسر کشور اکران خود را آغاز کرده است. تا امروز این فیلم از یک میلیارد و ۷۵۰ میلیون تومان فروش و ۳۱ هزار مخاطب عبور کرده و در نخستین هفته اکران خود به پرفروش‌ترین فیلم سینمایی غیرکمدی گیشه تبدیل شده است.


«قلب رقه» یک اکشن جاسوسی و روایتگر یک داستان عاشقانه در دل التهاب‌های جنگ میان مدافعان حرم و نیروهای نظامی کشور سوریه با داعش در سال ۲۰۱۶ است. 
داستان این فیلم که نخستین بار در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر به نمایش گذاشته شد، در قلب شهر رقه یعنی پایتخت داعش می‌گذرد. در این فیلم شهرام حقیقت‌دوست، شادی مختاری، عبدالرضا نصاری، فرهاد قائمیان، هدایت هاشمی، محمدرضا شریفی‌نیا و... ایفای نقش می‌کنند. نقش اول زن «قلب رقه» بازیگر نوظهوری است که شخصیت‌پردازی متفاوت، آموزش فوری زبان عربی، حضور در یک کشور دیگر و بازیگری با چشم به واسطه داشتن برقع را از چالش‌های این نقش می‌داند.
در ادامه با شادی مختاری، بازیگر نقش اول فیلم سینمایی قلب رقه به گفت‌وگو پرداختیم.

این فیلم چه زمانی به شما پیشنهاد شد و چرا ایفای نقش در «قلب ‌رقه» را پذیرفتید؟
حدود دو هفته از اتمام فیلم سینمایی «پرونده باز است» و همکاری با مرحوم کیومرث پوراحمد گذشته بود که از دفتر آقای پروینی با من تماس گرفتند و فیلم‌نامه را توضیح دادند. آن زمان به دلایلی تمایلی به بازی در فیلم سینمایی نداشتم و می‌خواستم کمی استراحت کنم. بیشتر که فکر کردم، به همکارانم در تیم تولید «قلب رقه» گفتم مگر چند مرتبه این فرصت پیش می‌آید که بتوانم نقش یک زن غیرایرانی را در خاک کشوری دیگر و با مختصات ژانر این فیلم تجربه کنم؟ به همین دلیل با وجود تمام خستگی‌ها، بازی در این فیلم سینمایی که تعداد روزهای زیادی هم در کشور جنگ‌زده سوریه قرار بود فیلم‌برداری شود را پذیرفتم.

 شما در این فیلم با لهجه سوری و عربی صحبت می کردید. از قبل تسلط داشتید؟
ارتباط من با زبان عربی پیش از همکاری با تیم تولید قلب رقه در حد واحدهای درسی زبان عربی در دوران دبیرستان و یا شنیدن قطعه‌ها و موسیقی‌های عربی بود؛ چالش بزرگ من در این پروژه یادگیری زبان عربی در یک بازه زمانی کوتاه بود آن هم با این حساسیت که زبان عربی سوریه یا لهجه سوری و شامی با شنیده‌ها و آموزه‌های عربی معیار تفاوت داشت. در واقع سخت‌ترین لهجه عربی، سوری است و این چالش من را سخت‌تر می‌کرد. البته تا جایی که اطلاع داشتم قرار بر این بود که یک بازیگر غیرایرانی نقش شخصیت من را در قلب رقه بازی کند و این مسئله سبب شد حساسیت و دقت من برای ایفای نقش و یادگیری زبان عربی بالاتر برود تا بتوانم انتظارات کارگردان را به خوبی برآورده کنم.

فرایند یادگیری زبان عربی چطور طی شد؟
عبدالرضا نصاری، بازیگر نقش ابوعصام که بازیگر مقابل من هم بود، در کنار بازیگری، مربی زبان عربی فیلم هم بود و تسلط کامل روی زبان عربی و لهجه سوری داشت؛ زمانی که من آموختن زبان عربی را به صورت فشرده آغاز کردم، در یک بازه زمانی سی‌روزه با هیچ کس ارتباط برقرار نکردم و اگر ارتباطی هم شکل گرفت با زبان عربی بود. شاید برایتان جالب باشد در این بازه زمانی من حتی با پدر و مادرم هم گفت‌وگو نکردم. در این زمان روی دیدن مستندهای سوری درباره شهر رقه، بافت فرهنگی آن و مستندهایی که درباره داعش ساخته شده‌اند، تمرکز کردم و در عموم وقت‌ها یا تلاوت قرآن را گوش می‌کردم که در دسترس‌ترین منبع زبان عربی برای من بود یا قطعه‌هایی از خواننده‌های سوری می‌شنیدم که لهجه‌ سوری در ذهن من نهادینه شود. 

چه چالش‌هایی برای پردازش شخصیت «ریما» داشتید؟
تا امروز شخصیت ریما میان تجربه‌های بازیگری من، جذاب‌ترین کاراکتر بوده است. معتقدم پس از بازی کردن نقش ریما متوجه شدم بازیگری یعنی چه. ریما برای من اتفاق عجیب و جذابی بود؛ سطح بازیگری و نگاهم به بازیگری را ارتقا داد. بازیگردانی و همراهی خیرالله تقیانی‌پور به عنوان کارگردان هم که سال‌ها تجربه کارگردانی تئاتر را در کارنامه دارد، خیلی به من کمک کرد. من با شخصیت ریما هیچ نقطه مشترکی نداشتم و در این فیلم باید خودم را به شخصیت ریما خیلی نزدیک می‌کردم تا بتوانم به جای او حرکت کنم، نفس بکشم، صحبت کنم و تصمیم بگیرم. جدا از چالش شخصیت‌پردازی، آموزش زبان عربی و حضور در یک کشور دیگر، چالش بزرگ‌تری که من را درگیر خود می‌کرد، پوشش ریما در فیلم بود. ریما در عموم سکانس‌ها یک برقع روی صورت خود داشت و من مجبور بودم تمام احساسات خودم را صرفاً با دو تا چشم به مخاطب انتقال دهم و بیان این احساسات واقعاً سخت است. من در این مسیر بسیار آموختم. از دیگر سختی‌های من حضور بازیگران عرب‌زبان در صحنه بود؛ من به هیچ وجه نمی‌توانستم در مقابل بازیگران عرب‌زبان به غلط دیالوگ‌های عربی خودم را اجرا کنم و بار آن را به دوش دوبله در پس‌تولید بیندازم، برای ارتباط درست حسی در صحنه مجبور به آموزش زبان عربی و در حداقل‌ترین حالت ممکن، تسلط کامل روی دیالوگ‌های فیلم‌نامه داشتم.

برای نزدیک شدن به شخصیت فیلم چقدر به مستندات و وقایع این کشور مراجعه کردید؟
خیلی زیاد. طوری که کار هر روزم دیدن مستندات حتی بدون زیرنویس بود و مدام به خواندن اخبار داعش مشغول بودم. از طرفی در واقعیت زندگی خودم، هیچ وقت توان مواجهه با اخبار و ویدئوهای داعش را به آن شکل نداشتم اما برای ارتباط بیشتر با فیلم‌نامه، مرتب درباره داعش و تاریخچه سوریه تحقیق کردم؛ به طور مثال کتاب آخرین دختر، مستند کلاه سفیدها، مستند زنانی با گوشواره‌های باروتی و… از جمله آثاری بودند که در این مدت تجزیه و تحلیل کردم که دید جامع‌تری نسبت به وقایع فیلم‌نامه بدست بیاورم. از طرفی، زمانی که در سوریه بودیم، ارتباط، برخورد و چگونگی زیست سوری‌ها پس از جنگ برایم خیلی تأثیرگذار بود. به نظرم بعضی اوقات برای اینکه یکسری از احساسات درک شود حتی نیازی نیست با طرف مقابل صحبت کنیم؛ چراکه بعضی اوقات زبان مانع درک بسیاری از احساسات است.
 
کار با تیم قلب رقه و کارگردان اثر چطور بود؟
گروه فیلم قلب رقه بیش از یک کار به ساخت این فیلم توجه می‌کردند و تولید این اثر برایشان بسیار ارزشمند بود. ‌طوری که من به عنوان تک‌بازیگر زن در آن موقعیت جغرافیایی خاص احساس می‌کردم این گروه مانند خانواده‌ام هستند، به همین ‌خاطر کار کردن با آن‌ها برایم خیلی راحت، بی‌استرس و لذتبخش بود. آقای تقیانی‌پور، کارگردان فیلم تک‌تک پلان‌ها برایش مهم بود و از هیچ موقعیتی بیهوده گذر نمی‌کرد. از طرفی تیم بازیگری کار نیز همگی بسیار همراه بودند و قطعاً همراهی آن‌ها در خروجی کارم بسیار تأثیرگذار بود.

 در طول پروژه برای حضور در این فیلم سینمایی آن هم در کشور جنگ‌زده سوریه پشیمان نشدید؟
تقریباً ۱۵-۱۰ روز نخست حضور در کشور سوریه اخبار مدام رژیم صهیونیستی را نشان می‌داد که سوریه را بمباران می‌کند. من هرگز از اینکه با این تیم وارد سوریه شدم، پشیمان نشدم و برایم مهم بود حتماً به این کشور برویم زیرا فضا خیلی در ایفای شخصیت اهمیت دارد. شب‌های اول در سوریه خیلی ترسیده بودم اما هرگز پشیمان نبودم. من تنها بازیگر زن این فیلم در سوریه بودم اما تک‌تک عوامل و بازیگران آن قدر با من همراه بودند که من مانند خانواده کنارشان بودم. قطعاً بدون همدلی دوام آوردن در آن شرایط خیلی سخت می‌شد.

همکاری با شهرام حقیقت‌دوست چطور بود؟
زمانی که به من گفتند شهرام حقیقت‌دوست نقش مقابل من است، هم خوشحال شدم که با یک بازیگر حرفه‌ای قرار است کار کنم و هم ترسیدم که البته این ترس نقطه قوت من شد تا بتوانم بازی قابل توجهی در مقابل او ان��ام دهم. تا الان بزرگ‌ترین فرصت حرفه‌ای من همکاری با شهرام حقیقت‌دوست بوده است. او هیچ وقت به من این حس را منتقل نکرد که ۳۰ سال تجربه بیشتر از من دارد اتفاقاً کاملاً دلسوزانه در تمام لحظه‌ها کنار من بود و دائماً به من در مسیر تولید کمک می‌کرد. حقیقت‌دوست همان قدر که حساسیت در نوع بازی خودش داشت، در نوع بازی من نیز حساسیت به خرج می‌داد و من را با جریان بازی خودش، بدون اینکه به من استرس وارد شود، همراه می‌کرد و نگذاشت در مقابلش احساس کمبود کنم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.