تحولات لبنان و فلسطین

شاید برای شما یا یکی از اعضای خانواده‌تان هم اتفاق افتاده باشد که لوازم، مدارک شخصی و... مربوط به خود را در حین یا پس از زیارت در رواق‌ها، صحن‌ها، بست‌ها و... بارگاه امام رضا(ع) گم کرده باشید.

ماجرای هدیه خاص امام رضا(ع) برای یک زوج جوان چیست؟

زیارت بارگاه مطهر امام هشتم(ع) سرشار از خاطرات شیرین است، اما در این میان گاهی اوقات برخی اتفاقات و حوادث موجب بروز نگرانی‌ و دلواپسی‌ در میان زائران و خانواده آنان می‌شود که ممکن است به عنوان یک خاطره به یادماندنی از یک سفر زیارتی در ذهن آنان برای همیشه باقی بماند. شاید برای شما یا یکی از اعضای خانواده‌تان هم اتفاق افتاده باشد که لوازم، مدارک شخصی و... مربوط به خود را در حین یا پس از زیارت در رواق‌ها، صحن‌ها، بست‌ها و... بارگاه امام رضا(ع) گم کرده باشید. اگر پس از جست‌وجو و کنکاش نتوانید گمشده خود را پیدا کنید، حتماً توسط خدام و کارکنان حرم مطهر امام رضا(ع) به دفتر نگهداری اشیای پیدا شده در بارگاه مطهر حضرت ثامن‌الحجج(ع) راهنمایی می‌شوید. به همین بهانه سراغ محل کنونی این دفتر واقع در صحن پیامبراعظم(ص) حرم مطهر امام رضا(ع)، پشت ایستگاه خودروهای زائربر ورودی باب‌الجواد(ع)، اتاق شماره ۲۰۳ رفتیم و پس از انجام هماهنگی‌های مربوط، با برخی از  کارکنان این دفتر درباره خاطرات به یاد ماندنی که از دل امانات و اشیای پیدا شده حرم منور امام هشتم(ع) در ذهنشان به یادگار مانده گفت‌وگو کردیم. در ادامه، بخش‌هایی از گپ و گفت دوستانه خبرنگار روزنامه قدس با یکی از کارکنان  این دفتر که خالی از لطف هم نیست را دنبال کنید.

محمد حسن‌زاده
محمد حسن‌زاده

هدیه‌ای خاص از امام رضا(ع)

«محمد حسن‌زاده» چهل‌وهشت ساله، متصدی امانات نقدی و اشیای ارزشمند در اداره امانات و اشیای پیدا شده حرم مطهر رضوی است. او ۲۶ سال سابقه خدمت در این اداره را دارد. وی خاطره خود را این‌گونه برایمان بیان می‌کند: در دی و بهمن ۱۳۷۹ شمسی عملیات عمرانی مربوط به طرح تعویض ضریح قبلی (ضریح چهارم) و نصب ضریح کنونی (ضریح پنجم) مضجع شریف امام رضا(ع) در حال اجرا بود. به همین دلیل دور تا دور روضه منوره حرم مطهر رضوی که ضریح مقدس حضرت رضا(ع) در آن قرار دارد، با تخته‌های فیبر سبز رنگ پوشانده شده بود و به‌جز برخی مقامات و مسئولان مربوط در اجرای این طرح، بقیه افراد یعنی زائران و مجاوران و حتی کارکنان حرم مطهر و آستان قدس رضوی هم برای زیارت فقط می‌توانستند تا قسمت پشت این تخته‌های سبز رنگ مشرف شوند. البته واضح است همه عاشقان بارگاه مطهر امام هشتم(ع) دلتنگ دیدن روضه منوره و منتظر بازگشایی هر چه زودتر این مکان و زیارت ضریح مقدس حضرت رضا(ع) بودند. از طرف دیگر، پس از برداشته شدن شبکه‌های ضریح مطهر قبلی و نمایان شدن سنگ مقدس مضجع شریف حضرت رضا(ع)، به لطف الهی و عنایات امام هشتم(ع) و همکاری برخی از مدیران و مسئولان اجرای طرح تعویض ضریح مقدس حضرت رضا(ع)، مقداری از غبار متبرک داخل ضریح مطهر که ر روی سنگ مضجع مقدس امام هشتم(ع) قرار گرفته بود، نصیب من شد و من هم این غبار متبرک و هدیه بسیار ارزشمند را در داخل کمد شخصی خودم در محل کارم (دفتر امانات وسایل ورودی باب‌الرضا(ع) حرم مطهر رضوی) نگهداری می‌کردم.

در یکی از همین روزها یک روز پشت پنجره دفتر محل کارم نشسته بودم که ساعت حدود ۱۱ صبح، یک زائر جوان اهل تهران رسید و قبض دریافت وسایل و امانات خود را تحویل من داد و من هم پس از تطبیق مشخصات قبض و انجام سایر مراحل مربوط، وسایل این زائر  را تحویلش دادم، اما نمی‌دانم چه شد  یک ندای درونی یا یک حس قلبی به من این‌گونه القا کرد که مقداری از این غبار متبرک ویژه سنگ مضجع مقدس امام رضا(ع) را به این زائر جوان اهدا کنم. برای همین از او تقاضا کردم کمی صبر کند. سپس رفتم از داخل کمد شخصی‌ام مقداری از این غبار متبرک که درون قطعه پلاستیک کوچک مخصوصی قرار داشت  برایش آوردم و در دستش قرار دادم. او از من پرسید این چیست؟ من هم بدون اینکه فکر یا مکثی کنم بلافاصله در جوابش  گفتم: این یک هدیه خاص از سوی امام رضا(ع) برای شماست. به محض گفتن این جمله، ناگهان دیدم این مرد جوان تهرانی به گریه افتاد. من در آن لحظه خودم مات و مبهوت مانده بودم و واقعاً تعجب کرده بودم که چه اتفاقی افتاده است. این زائر هم با صدای بلند گریه می‌کرد و همین امر سبب شده بود جمعیت زیادی از زائران در پشت پنجره دفتر تحویل امانات باب‌الرضا(ع) جمع شده و جویای موضوع و اتفاق افتاده شوند. در همین میان دیدم یک بانوی جوان با چادر سفید، سراسیمه به سمت این مرد جوان آمد و جویای حال و وضعیت او شد و  متحیر از من پرسید چه اتفاقی افتاده است؟ من هم به این خانم جوان که بعداً فهمیدم همسر این زائر جوان تهرانی است، ماجرا را تعریف کردم.

مرد جوان با دیدن همسرش دستش را باز کرد و بسته غبار متبرک را به او نشان داد و همسرش هم با دیدن بسته مانند او به گریه افتاد و شرایط عجیب‌تر از قبل شد. راستش را بخواهید خیلی نگران بودم که نکند من اهانت یا بی‌احترامی به این زوج جوان  کرده‌ام، این موضوع آن‌قدر سر و صدا به پا کرد که یکی از همکارانم حتی با حالت عتاب و خطاب به من اعتراض کرد مگر به این زوج جوان چه گفتی که این‌قدر ناراحت شده و گریه می‌کنند؟ من هم ماجرا را برایش تعریف کردم. به‌هرحال پس از دقایقی، جمعیت پشت پنجره دفتر کارمان توسط مأموران بخش انتظامات حریم حرم مطهر پراکنده و این زوج جوان به داخل دفتر کارمان راهنمایی شدند و پس از اینکه توانستند بر حال و روحیه خود مسلط شوند، مرد جوان تهرانی علت گریه‌های خود و همسرش را این‌گونه تعریف کرد: «... من و همسرم تازه ازدواج کرده‌ایم و برای سفر ماه عسل به مشهد مقدس و زیارت حرم مطهر امام رضا(ع) آمده‌ایم. همسر من در روز نخست سفر و هنگام رفتن داخل صحن حرم مطهر امام رضا(ع) از ایشان درخواست یک هدیه خاص و ویژه  به عنوان هدیه ازدوجمان کرد، ضمناً به حضرت رضا(ع) گفت این هدیه حتماً خاص و ویژه باشد تا  او علاوه بر استفاده در این دنیا، بتواند در کفنمان برای سفر آخرت هم قرار دهد. راستش را بخواهید من صحبت‌های همسرم را خیلی جدی نگرفتم و تازه او را مسخره  هم می‌کردم. روزهای دوم، سوم، چهارم و... سفر پشت سر هم گذشت و من در هر مرتبه تشرف به زیارت امام رضا(ع) به همسرم زخم زبان می‌زدم که امروز هم گذشت ولی خبری از این هدیه خاص و ویژه امام رضا(ع) برایمان نشد. همسرم نیز همیشه می‌گفت خدا بزرگ است و امام رضا(ع) خیلی رئوف هستند و ان‌شاءالله لطف و عنایت امام هشتم(ع) شامل حالمان می‌شود. اما وقتی به همسرم نگاه می‌کردم، خوب متوجه می‌شدم همسرم از این حرف‌ها و زخم زبان‌های من ناراحت شده و به فکر فرو می‌رود.

به‌هرحال روزها گذشت تا اینکه روز آخر سفرمان فرا رسید و ما پس از تسویه حساب با هتل محل اقامتمان، صبح امروز برای زیارت خداحافظی و وداع به حرم مطهر امام هشتم(ع) مشرف شدیم و چمدان و وسایل دیگرمان را هم به دفتر امانات زائران در ورودی باب‌الرضا(ع) تحویل دادیم و پس از دریافت رسید مربوط، برای انجام زیارت وداع به داخل حرم مطهر امام رضا(ع) مشرف شدیم. پس از زیارت و راز و نیاز به اتفاق همسرم از حرم خارج شدیم. جلو ورودی باب‌الرضا(ع) همسرم به من گفت تا  تو می‌روی و چمدان‌ها را تحویل می‌گیری، من هم سلام پایانی را به امام رضا(ع) می‌دهم. تا آمد حرکت کند و برود، دوباره به او گفتم سفر تمام شد و این آخرین سلام و خداحافظی است، اما خبری از هدیه خاص و ویژه امام رضا(ع) نشد، تو بیخودی از روز اول به گرفتن حاجت از امام رضا(ع) دل بسته بودی. همسرم هم مثل همیشه فقط گفت امام رضا(ع) خیلی رئوف و کریم هستند.

او رفت تا آخرین سلام را به امام رضا(ع) بدهد و من هم آمدم تا چمدان‌هایمان را از دفتر امانات باب‌الرضا(ع) تحویل بگیرم که شما بدون اینکه از موضوع و ماجرای درخواست همسرم از امام رضا(ع) آگاه باشید، این بسته غبار متبرک  مربوط به سنگ مضجع مطهر امام رضا(ع) را با همان عنوانی که همسرم از امام رضا(ع) درخواست کرده بود یعنی یک هدیه «خاص» و ویژه به من اهدا کردید. این تمام ماجرا بود. اگر راستش را بخواهید اشک‌های من هم از روی خوشحالی است، به خاطر دریافت این هدیه بسیار ارزشمند و خاص و هم از روی پشیمانی و شرمندگی که چرا در محضر مقدس امام هشتم(ع) این‌قدر به حضرت بدبین و شکاک بودم و این‌قدر به همسرم با حالت تمسخر، زخم‌زبان زدم. امیدوارم امام هشتم(ع) خودشان شفاعت من را کنند تا خداوند بزرگ و مهربان از این کار زشتم درگذرد».

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.