تحولات منطقه

دورانی بود که در شرایط سختی بودیم و احساس می‌کردم بار روی دوشم بیش از حد توانم است. به ایران آمدم، خدمت حضرت آقا رسیدم. به ایشان گفتم: «آقاجان! ...

خاطرات علما | خاطره‌ای زیبا از شهید سید حسن نصرالله
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

شهید سید حسن نصرالله در خاطره‌ای زیبا می‌گوید: دورانی بود که در شرایط سختی بودیم و احساس می‌کردم بار روی دوشم بیش از حد توانم است.

به ایران آمدم، خدمت حضرت آقا رسیدم.

به ایشان گفتم: «آقاجان! من چه کار کنم؟»

حضرت آقا فرمودند: «تو که هنوز جوانی و کل مَحاسِنت سیاه! من از خستگی‌هایم چه بگویم؟ با این محاسن سفیدم».

بعد فرمودند: «طبیعی است که انسان در حرکتش با نامردی‌ها، سختی‌ها و خطرات مواجه شود.

برای هر آنچه می‌خواهیم، ما خدا را داریم! ما محتاج دیگران نمی‌شویم.

والله از مهربانی و لطفش به ما. به ما اجازه داد که در هر زمانی و هر مکانی و هر حالی او را صدا کنیم و مخاطب قرار دهیم و با او صحبت کنیم.

برای همین زمانی که احساس خستگی کردی یا هر حس بدی پیدا کردی، وارد یک اتاق شو، ۵ دقیقه یا ۱۰ یا ۱۵ دقیقه، با خدا صحبت کن؛ تنها .. این را از تجربه می‌گویم، امتحان کن و خواهی دید».

از آن زمان من این کار را در حد توان انجام می‌دهم و برکاتی در این دستورالعمل یافتم. چون هر زمان سختی برسد، وقتی پناه ببریم به این روش، به زودی درهای برکت باز می‌شود و مهم‌ترین دارایی ما در جنگ ۳۳ روزه همین بود.

منبع: خبرگزاری رسمی حوزه

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha