به گزارش قدس آنلاین، از نکات برجسته سریال، هنرنمایی داریوش فرضیایی در ایفای دو نقش و به کارگیری عناصر فانتزی به کمک هوش مصنوعی برای برخی از شخصیتهاست. فرضیایی که سالها با نقش «عمو پورنگ» شناخته میشد، این بار با تغییر چهرهای جالب به «خاله الهه» بدل شده و توجه بسیاری را به خود جلب کرده است.
«لالایی» روایتگر داستانی احساسی و پرهیجان است که در یک پرورشگاه کودکان بیسرپرست رخ میدهد. این پرورشگاه در آستانه تعطیلی قرار دارد و تنها امید نجات این مرکز، شخصیت «پاداش» با بازی داریوش فرضیایی است. پاداش که فردی زیرک و باهوش است، خود را به عنوان پسر از دست رفته زنی ثروتمند جا میزند. این داستان سبب ایجاد تضادهای جذابی میشود که سریال را دیدنیتر میکند.
در خلاصه داستان سریال لالایی برای بچهها آمده است: «گلشن» زن مسن و صاحب خیریهای است که حافظهاش را بر اثر اتفاقی از دست داده و در شرایطی خاص مرد جوانی را با پسر از دست رفتهاش اشتباه میگیرد... . در این سریال علاوه بر داریوش فرضیایی، هنرمندانی همچون گوهر خیراندیش، سعید امیرسلیمانی، امیرمحمد متقیان، نعیمه نظامدوست، کمند امیرسلیمانی، سپند امیرسلیمانی، هلیا امامی، امیر کربلاییزاده، حامد وکیلی، امیر سهیلی، مرضیه صدرایی، ابراهیم شفیعی و نیما قربانزاده حضور دارند.
این سریال که برای مخاطب کودک و نوجوان تولید شده با درونمایه خانوادگی مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته است. درباره نحوه ساخت لالایی با احمد درویشعلیپور، کارگردان این سریال متفاوت به گفتوگو پرداختیم.
طرح و ایده اولیه سریال چطور شکل گرفت و چرا تصمیم به ساخت این سریال گرفتید؟
لالایی در تداوم همکاری چند ساله من با آقای فرضیایی و محمد درویشعلیپور شکل گرفت. پس از فعالیتهای مشترک و شیرینمان در تلویزیون و نمایش خانگی، با یک وقفه سعی کردیم با طراحی قصه جذاب برای بچهها یک سریال جدید را شروع کنیم. پس از صحبتهای درون گروهی، طرح توسط محمد درویشعلیپور نوشته شد، به پلتفرم فیلیمو ارائه دادیم و سرانجام به ساخت رسید.
در «لالایی» شاهد حضور بازیگران مطرح بزرگسال هستیم؛ مخاطب هدف سریال چه گروه سنی است و چه پیامی دارد؟
شکل و شمایل کار ما نشاندهنده این است که مخاطب هدف ما کودک، نوجوان و خانواده است. لالایی در کنار بازیگران مطرح و بزرگسال، ۱۲بازیگر کودک به صورت ثابت دارد.
نخستین پیام ما در لالایی این است که به بچهها یادآوری میکنیم مقام مادر بسیار محترم و دوستداشتنی است. در پایان سریال نیز به پیام اصلی یعنی حفظ، احترام و نگهداری کره زمین به عنوان مرکز زایش جهان هستی میرسیم. البته در تمام قسمتها اشارات غیرمستقیمی به این پیام نیز داریم اما در قسمت پایانی مستقیماً اشاره میشود. باید بدانیم کره زمین همسان با مقام مادر قابل احترام است و برای نگهداری آن باید کوشا باشیم. در واقع سعی کردیم در قالب جذابیتهای بصری و داستان سریالگونه به این پیام مهم و حیاتی در پایان برسیم. جمله طلایی و پایانی سریال ما این است: «زمین مادر ماست».
در رساندن پیام چقدر از عناصر غیرمستقیم و فانتزی بهره بردید؟
عناصر فانتزی مثل خودرو پاداش به نام لاکی یا چارپاره که یک ربات حاصل از ساخت با مواد بازیافتی است، از جذابیتهای متفاوت کار لالایی است. ما با استفاده از این دو شخصیت متفاوت و حتی طراحی لوگو به شکل کره زمین به صورت غیرمستقیم به دنبال رساندن پیام بودیم.
زمانی که سریال تمام شود برای مخاطب بسیار شیرین و جذاب میشود که بداند ما حتی در طراحی لوگو هم به صورت غیرمستقیم به پیام اصلی توجه کردیم.
واقعیت این است اگر خیلی در ظاهر و به صورت شعار به این مفاهیم بپردازیم نفوذ به درون و عمق ذهن مخاطب سخت میشود. ما فکر میکنیم برای مسائل فرهنگی با اشاره مستقیم میتوانیم مطلب را در جامعه جا بیندازیم اما در هنر نمایش و درام این موضوع زمانبر است. برای بیننده جذابتر این است به صورت غیرمستقیم و به زبان طنز پیام را بگیرد. ریتم، رنگ، موسیقی، لباس و... میتواند به پیام اصلی کمک و در ذهن مخاطب رسوب کند البته اگر تداوم داشته باشد. تأکید میکنم تنها با یک سریال مسئله جا نمیافتد، باید دههها روی یک موضوع با برنامهسازی تمرکز کنیم تا نتیجه بگیریم.
شما سالهاست با داریوش فرضیایی کار میکنید. به نظر شما چرا و چطور عموپورنگ تبدیل به یک چهره ماندگار شد؟
از همکاری و دوستی من و داریوش بیش از ۲۰سال گذشته است. دلیل محبوبیت و ماندگاری چهره عموپورنگ این است همان طور که فکر میکند، عمل میکند. رفتاری که او از رابطه خودش با مادرش و زندگی واقعیشان به نمایش گذاشته موجب محبوبیت بیش از پیش او شده است. به نظر من مواجهه نفس به نفس عموپورنگ با مخاطب او را محبوب کرد.
عموپورنگ در این کار نقش یک کاراکتر خانم را نیز بازی میکند و خیلی مورد توجه واقع شده، چطور به این شخصیتپردازی رسیدید؟
ما سعی کردیم از روز اول کارمان تا همین امروز چه از لحاظ امکانات و چه از لحاظ قصه رشد کنیم و به تکرار نیفتیم. لالایی در مقایسه با کارهای دو دهه اخیر ما متفاوتتر و چالشبرانگیزتر است. همین نقش «خاله الهه» آقای فرضیایی در این سریال از همان بهره بردن و تلاش برای تکراری نشدن است. فکر میکنم ما باید هر روز مسئولانه نسبت به زمان مردم عمل کنیم و تولیدی بامحتوا داشته باشیم تا پس از دیدن کار ما، مخاطب صاحب یک پیام و دانش جدید بشود. تولیدکننده نسبت به مخاطب مسئول است چون مخاطب زمانش را صرف کار ما میکند و زمان چیز کمی نیست و بسیار گرانبهاست. حالا چه به صورت قانونی ببینند و چه غیرقانونی!
درباره هدف شخصیتپردازی پاداش و طوفان با شمایل و شغل متفاوت بگویید.
ما نشان دادیم پاداش و طوفان اهل کار هستند. امروز بیش از هر روز دیگری نیاز داریم به اهمیت تلاش کردن و ساکن نبودن بپردازیم. واقعیت این است در همه جا زمین و زمان در کار هستند و تلاش نکردن، انسان را به جایی نمیرساند. البته یکی از هدفهایمان هم نشان دادن اهمیت هوش مصنوعی و خلاقیت در کارهای امروزی بوده است. همان طور که در این سریال لاکی و چارپاره با هوش مصنوعی کار کرده و مخاطب را با وجهه جدیدی آشنا میکند. در لالایی هم پیام محیط زیستی میدهیم هم خلاقیت را با تلاش و تکاپو ترکیب کردیم. قاسم ترکاشوند، طراح صحنه ما در ساخت لاکی درجه یک بود. همچنین سحر گوران که طراح لباس و سازنده چارپاره بود از کنشگران اصلی سریال ما بودند.
برخی از خانوادهها اعتراضهایی مبنی بر جملات و سکانسهای نامناسب برای بچهها داشتند.
من حدود دو دهه است کار کودک انجام میدهم. شما کودک دهه ۸۰ را با کودک امروز نمیتوانید مقایسه کنید. باید با مصداق بگویید تا بتوانم بگویم سهلانگاری ما بوده یا تعمدی بوده است. البته کار ما در کنار کودک برای خانواده هم بوده و بعضاً مرز جذابیت و شوخیها باریک است؛ به طور کلی من حساسیت زیادی روی دیالوگنویسی داشتم چون پیشانی کار ما کودک بود.
یکی از مهمترین ویژگیهای تولیدات شما استفاده از ترانه بوده، تأثیر انتقال پیام از طریق موسیقی به چه میزان است؟
ترانهخوانی امضای کار ماست. البته فضای موسیقی، کار کارگردان در روایت را دچار چالش میکند اما تأثیرگذاری بالایی دارد و میارزد. بارها شنیدم به واسطه همین ترانهها کودکی یک قسمت ما را هزار بار دیده و تکتک جملات را حفظ است. ترانههای ما تماماً محتوامحور است و با حساسیت خاص خوانده میشود. ترکیب قصه و ترانه جذاب است و محتوای مد نظر ما را بهتر و جامعتر به مخاطب میرساند. ما وظیفه داریم پیام دوستی و امید را برسانیم.
چالشهای تولید برای کودک و نوجوان چیست؟
روز به روز دسترسی به فضای اطلاعاتی آسانتر میشود و این پیام را به ما میدهد که دائماً در حال مقایسه هستیم. مخاطب اگر نتواند با تولید ما یا محصولاتی که در فضای مجازی و در شبکههای اجتماعی به صورت فیلم، سریال و... میبیند اغنا شود، آن را پس میزند و خوراک فرهنگیاش را از جای دیگری تأمین میکند. ما در تقسیم بندیهایمان چه در صداوسیما و چه در پلتفرمها کمتر فضا را به کار کودک و نوجوان تخصیص میدهیم. دلیلش هم این است از زمانی که میگوییم میخواهیم کار کودک بسازیم عملاً دایره مخاطب و بازار را کوچکتر میکنیم. این هدف اولیه بخش خصوصی یعنی ماجرای تجاری را ریسکپذیرتر میکند. برای همین خیلیها دوست دارند برای بزرگسالان کار کنند و اگر هم کار کودک انجام بدهند حمایتی نمیشود. به همین علت سیر نزولی از لحاظ کمی و کیفی برای ساخت آثار کودک و نوجوان شکل گرفته است.
اینکه ما به زبان اشتراک با مخاطب برسیم قطع به یقین نیاز به بهروز شدن دارد. نباید خودمان را محتوازده جلوه بدهیم و سراغ ابعاد سرگرمی و جذابیت که برای مخاطب امروز ملاک است برویم.
ما سالهای سال برای مخاطبی که رسانهای ندارد کار میکنیم. برای مخاطبی که دست به قلم نیست تا نظرش را بنویسد. در نتیجه ما همیشه محجوریم و چراغها سمت کارهای بزرگسال است. به طور کلی چون مخاطب ما کوچک است فکر میکنیم از اهمیت کمتری برخوردارند؛ در صورتی که آنها آیندهسازان ما هستند و باید توجه کنیم. مادری که امروز با کودکش «لالایی» را میبیند همان کودک هشت سالهای است که ۲۰ سال پیش عموپورنگ را از شبکه۲ میدید. پس کار کودک حمایت جدی نیاز دارد. در مواقعی زمانهای طلایی شبکههای اصلی برای کودکان بود اما پس از تخصصی شدن شبکه کودک تمهیدات لازم انجام نشد و آن موج خوب را از دست دادیم. همه شبکههای تلویزیونی و پلتفرمها خودشان را موظف بدانند و در این زمینه برنامهریزی کنیم.
نظر شما