ماجرای این چند روز بعد از انتشار خبر خبرگزاری آمریکایی در مورد دیدار نماینده دائم ایران در سازمان ملل با ایلان ماسک و بازتاب آن در فضای رسانهای ایران، از این ماجرا چیزی ساخته که حالا با انتشار خبر تکذیب قاطعانه آن توسط سخنگوی دستگاه دیپلماسی، بسیاری از رسانهها که خط تحلیل و بررسی برایش رفته بودند، نمی دانند چطور از هزارتویی که در آن پاگذاشته بودند، برگردند. بعضی از این خبرگزاری ها حتی بعد از تکذیب اصل ماجرا توسط اسماعیل بقایی از آن جایی که محتواهای چندرسانهای تحلیلی در مورد این دیدار آماده کرده بودند، بی توجه به تکذیب آن توسط یک مقام رسمی، از این لحظه به بعد سعی کردند سینه خیز در هزارتویی که در آن گیر افتاده بودند، پیش روی کنند و فکر بازگشت به نقطه شروع ماجرا و انگاره خیالی بودن اصل آن را به کلی فراموش کنند. مرور مسیری که رسانهها با پیش بردن خط تحلیل و تفسیر در این چند روز پیش بردند به افکار عمومی بهتر کمک خواهد کرد تا بتوانند خودشان را از شر سردرگمی در این هزارتوی خیالی خلاص کنند و با زاویه دید بهتری به منازعات شکل گرفته پیرامون آن در در فضای داخلی نگاه بهتری داشته باشند.
خبرنگار که بود و خبرگزاری کدام؟
قصه اما از کجا شروع شد؟ از همین یک خط خبر: « نیویورکتایمز نوشت: ایلان ماسک با سفیر ایران در سازمان ملل متحد دیدار کرد. » همه می دانیم که این جنس خبر که حاکی از ملاقات و دیدار یک مقام ایرانی با طرف آمریکایی داشته باشد به خودی خود تا چه می تواند برای رسانهها و به تبع آن افکار عمومی، ارزش خبری داشته باشد، حال تصور اینکه یک طرف آن، شخصیتِ در کانون توجهی چون ایلان ماسک باشد، شگفتی واقعه معادله ارزش خبری را ضرب در هزاران هزار می کرد. در همان لحظات اولیه انتشار این خبر که در آن ادعا شده بود که این دیدار به درخواست ایلان ماسک و در راستای گفت و گو با هدف کاهش تنش ها میان ایران و آمریکا در مکانی محرمانه صورت گرفته است، کانال هایی نیز بودند که نگاهشان به «فرناز نصیحی» نویسنده گزارش جلب شد و بلافاصله از لزوم بی اعتنایی به این خبر بواسطه خبرنگارش گفتند. دلیل حرف شان نیز این بود که نویسنده این گزارش به چرندنویسی در نیویورک تایمز شهره است و بهتر است چنین اخبار مهمی را از کانال های مهم تری پی گرفت. بماند که فارغ از خبرنگار، خود خبرگزاری نیز حسن سابقه و شهرتی در اخباری که از ایران پوشش می دهد، ندارد. شاید برخی به یاد داشته باشند که همین خبرگزاری در آستانه اتفاقات ۱۴۰۱، خبر دروغین بیماری و بدحالی رهبر معظم انقلاب و لغو دیدارهای ایشان طی هفته گذشته را منتشر کرد.
تکذیب قاطعانه اما نه به موقع
بازتاب این خبر در فضای داخلی فارغ از صحت و سقم یا به انتظار نشستن برای تایید یا تکذیبش، مسئله ای نبود که کسی انتظار داشته باشد در فضای داخلی بازتاب پیدا نکند. از همان دقایق اولیه انتشار خبر، سیل تفسیر و تحلیل برای این خبر به راه افتاد. طبیعی بود که در این فضا، رسانههای سیاست زده نیز با چشم پوشی از اصول حرفه ای اطلاع رسانی، شروع به ارائه تحلیل و تفسیرهای سفت و محکم برای چنین دیداری بکنند. ماجرایی که در همان لحظات اول نیز مقامات حاضر در نیویورک همچون یکی از نمایندگان هیئت دائمی ایران در سازمان ملل متحد نیز در پاسخ به پرسش خبرنگاران، نسبت به آن اظهار بی اطلاعی کرد و مدیر ارتباطات ترامپ نیز در پاسخ به نیویورک تایمز از این گفت که در مورد برگزار شدن یا نشدن چنین ملاقاتی، اظهارنظر نمی کند.
البته نباید فراموش کرد که فاصله افتادن میان ادعای نیویورک تایمز تا «تکذیب قاطعانه» آن توسط یک مقام رسمی ایرانی، بهانهای شد تا دامنه حرف و حدیث ها در مورد این ماجرا هر لحظه بیشتر شود. در چنین فضایی طبیعی است که تا خبری تکذیب نشده، مرور زمان و طول و تفصیل های پیرامون چنین اخباری، کفه صحت خبر را در نسبت با کذب بودنش، سنگین تر کند. شاید اگر در همان ساعات اولیه واکنش صریح تری از طرف دستگاه دیپلماسی کشور به این خبر داده می شد، قضیه تا این حد پیچ و تاب نمی خورد و راحت تر می شد کلافی که در افکار عمومی گره انداخته را راحت تر باز کرد.
پرده آخر: حکایت منازعه و مغازله همیشگی
این ماجرا البته یک سویه تکراری هم داشت. از لحظه انتشار خبر در روز پنج شنبه می شد حدس زد که تیتر و تصویر روی جلد برخی روزنامه ها از خبر چنین ملاقاتی چه خواهد بود. در دو سوی این طیف در حالی که هنوز هیچ چیز مشخص نبود، یک طرف، طریق معاشقه و مغازله را پی گرفت، بی آنکه بگوید چه کسی شروع کننده خباثت ها و خصومت های چندین و چند ساله بوده، آن را نقطه شروعی برای «ترک مخاصمه» خواند و به تعریف و تمجید «کانال ایلان» پرداخت. در طرف دیگر هم قابل پیش بنی بود که با پیش بینی چنین واکنشهایی، بساط منازعه برای برقراری معادله با طرف مقابل خیلی زود برقرار و انذار و هشدار نسبت به هر آنچه ممکن است رنگ و بوی «دیپلماسی التماسی» به خود بگیرد، شروع شود. البته ناگفته نماند، در این بین رسانههایی نیز بودند که دندان روی جگر گذاشتند تا اصل ماجرا حداقل از یکی از دو طرفین آن، تایید تا تکذیب شود تا در گام بعد پا به دایره تحلیل و تفسیر بگذارند.
خبرسازی رسانه های غربی در باره نوع رابطه و مواجه جمهوری اسلامی با دولت جدید دونالد ترامپ البته به این دروغ خلاصه نمی شود. وال استریت ژورنال نیز ۲۵ آبان مدعی شد که ایران در ماه اکتبر به دولت جو بایدن پیام داده است که قصد کشتن ترامپ را ندارد. البته این شایعه سازی هم با پاسخ نمایندگی دائم ایران در سازمان ملل مواجه شد که گفت: تهران از سالها قبل اعلام کرده که موضوع ترور شهید سلیمانی را از طریق مراجع حقوقی و قضایی دنبال میکند و پایبندی کامل به اصول شناخته شده حقوق بین الملل دارد. موج رسانه ای مذکور در حالت کلی به نظر یک هدف مهم را دنبال می کند. در حالی که جمهوری اسلامی صراحتا اعلام کرده برایش فرقی نمی کند چه کسی در اتاق بیضی فرمان های اجرایی کاخ سفید را اجرایی می کند، اما آمریکایی به نظر با استفاده از این اهرم رسانه ای و جو سازی در تلاش برای متقاعد کردن دولت پزشکیان با کلیدواژه مذاکره و وادار کردن آن به نرمش در مقابل سیاست های واشنگتن هستند. این رویه البته یک پیامد مهم هم به دنبال خواهد داشت و آن هم این است که در صورت عدم همراهی جمهوری اسلامی با این موج، در ادامه سعی خواهند کرد تهران را مقصر هرگونه تنش با آمریکا جلوه داده و ضمن بهره بردای از این موضوع در محیط بین المللی در محیط داخلی ایران هم به زعم خود تنش افرینی کنند.
نظر شما