اشاره؛
در عصر شبهات و روایتهای متناقض، جهاد تبیین بیش از هر زمان دیگری اهمیت یافته است؛ اما سؤال اینجاست که چگونه میتوان در این مسیر گام برداشت؟ چطور میتوان بین افراط و تفریط در مطالبهگری، راه میانه را پیدا کرد؟ این گفتگو، تلاشی است برای یافتن پاسخ این پرسشهای مهم.
در این راستا، گفتوگویی با حجتالاسلام اسماعیل فخریان، پژوهشگر منظومه فکری رهبر معظم انقلاب انجام داده ایم که تقدیم شما علاقهمندان میشود.
* ابتدا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید چرا از میان موضوعات مختلف جهاد تبیین، مطالعه و تبیین اندیشههای رهبر انقلاب را بهعنوان حوزه تخصصی خود انتخاب کردید؟
بنده اسماعیل فخریان، طلبه حوزه علمیه قم، از سال ۱۳۹۶ به طور ویژه و تخصصی به تبیین منظومه فکری رهبر انقلاب اسلامی پرداختهام.
چرایی پرداختن به منظومه فکری، تعریف آن، موضوعیت رهبر انقلاب در این حوزه، و چگونگی تبیین این مباحث، پرسشهایی است که باید به آنها پرداخته شود.
در پاسخ به چرایی پرداختن به منظومه فکری رهبر انقلاب، باید گفت مهمترین نیاز فکری جامعه، بهویژه جوانان، درک عمیق انقلاب به عنوان یک مکتب اسلامی است.
به فرموده رهبر انقلاب، انقلاب اسلامی ایران زلزلهای در عالم ایجاد کرد که همچنان پیامدهای آن ادامه دارد.
علت تأثیرگذاری انقلاب اسلامی در جهان، برخورداری از یک منظومه فکری است. بدون این منظومه فکری، انقلاب نمیتوانست چنین تحولات عمیقی ایجاد کند. این تأثیرات همواره وجود داشته، اما ما بهویژه در داخل ایران، کمتر آن را درک میکردیم. رویدادهایی مانند طوفان الاقصی، نقش مهمی در آشکارسازی این تأثیرات داشته است.
بنابراین، دلیل پرداختن به منظومه فکری رهبر انقلاب این است که برای کنشگری و اثرگذاری مردم در ساحت انقلاب، حضور یک اندیشه عمیق ضروری است که همان منظومه فکری رهبر انقلاب اسلامی است.
* چه انگیزه و عواملی شما را به سمت مطالعه اندیشههای رهبر انقلاب و جهاد تبیین هدایت کرد؟
ما از سال ۱۳۹۶ به این طرف متوجه شدیم که مهمترین نیاز نسل جوان ما تبیین شدن است.
موضوع تبیین باید حول منظومه فکری انقلاب اسلامی قرار گیرد. اگر به ادبیات سیاسی انقلابی در سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ نگاه کنید، میبینید که مفهوم «منظومه فکری» به آن شکل رواج نداشت، اما طی دو یا سه سال اخیر، این مفهوم بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
ما به این نتیجه رسیدیم که مهمترین نیاز مخاطب ما تبییننمودن موضوعات عمیق پیرامون منظومه فکری انقلاب اسلامی است. خوشبختانه از آن زمان تاکنون، این مسیر ادامه داشته و فعالیتهای ما همچنان در این راستا ادامه دارد.
* معنا و چرایی جهاد تبیین را برای ما توضیح دهید.
در باب جهاد و معنای آن سه نکته قابل ذکر است:
اول: معنای دقیق جهاد که در کتاب «همرزمان حسین علیهالسلام»، (مجموعه ده سخنرانی رهبر انقلاب در هیئت انصارالحسین تهران، محرم ۱۳۵۱) به آن پرداخته شده است.
جهاد در زبان عربی به معنای مطلق تلاش و کوشش نیست. قرآن هر نوع سعی و تلاشی را جهاد نمینامد. جهاد آن کوششی است که در مقابل دشمن صورت گیرد. اگر دشمنی در میان نباشد یا با دشمن موجود درگیری نداشته باشیم، تلاشهای ما صرفاً «سعی» محسوب میشود و نمیتوان آن را جهاد نامید.
دوم: جهاد منحصر به جنگ نظامی نیست. جهاد نظامی (جنگ سخت) تنها یکی از مصادیق آن است. مواجهه با دشمن میتواند فرهنگی، سیاسی، اقتصادی یا ترکیبی از اینها باشد. در نبرد ترکیبی، درگیری همزمان در چند عرصه جریان دارد. فراتر از این چهار عرصه، جهاد و نبرد شناختی است.
سوم: در شرایط کنونی، مواجهه ما با نظام سلطه (اصطلاح مورد تأکید رهبر انقلاب) نبردی ترکیبی است. این نبرد در دورههای مختلف اشکال متفاوتی داشته است. در دفاع مقدس عمدتاً نظامی، در دهه هفتاد غالباً فرهنگی، از اواخر دهه هفتاد سیاسی، در دهه نود اقتصادی و اکنون ترکیبی با محوریت نبرد شناختی است.
نتیجه آنکه جهاد همواره میدانی است - خواه میدان نظامی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی یا شناختی - و نباید آن را صرفاً امری تئوریک و نظری تلقی کرد.
جهاد تبیین، همچون سایر جهادها، عملیاتی کاملاً میدانی است که موضوع و قالب آن بر شناخت و تبیین استوار است.
این پرسش که «تا کی میخواهی درگیر کتاب خواندن و گفتن باشی؟ پس کی میخواهی وارد میدان شوی؟»؛ نشاندهنده درک نادرستی از ماهیت جهاد تبیین است. جهاد تبیین مطلقاً میدانی است، اما موضوع و مصداق آن متفاوت است و نمیتوان آن را صرفاً نظامی یا تئوری دانست.
رهبر انقلاب بر جهاد تبیین با عناوینی چون «جهاد عظیم روزگار» و «فریضه قطعی فوری» تأکید کردهاند.
این فریضه سه ویژگی اساسی دارد:
۱. واجب عینی است، یعنی بر شخص هر فرد واجب است.
۲. تعیینی است نه تخییری، یعنی فقط همین مورد واجب است و قابل جایگزینی با موارد دیگر نیست.
۳. زمانمند است و فوریت دارد.
در همین راستا، رهبر انقلاب در دیدار با مردم قم، به مناسبت ۱۹ دی، با اشاره به واقعه توابین فرمودند که آنها به موقع تشخیص ندادند و به موقع وارد میدان نصرت امام نشدند و در نتیجه، هم امام شهید شد و هم خودشان، و دیگر امام زنده نشد.
* عوامل اصلی پویایی و اثربخشی جهاد تبیین چیست؟
جهاد تبیین به مسئله شناخت برمیگردد؛ موضوعی که شهید مطهری در کتاب «مسئله شناخت» به آن پرداخته است. شناخت مهمترین عامل و انگیزه حرکت در انسانهاست. همانطور که آگاهی از فواید یک ویتامین در فصل پاییز میتواند منجر به خرید و مصرف آن شود، شناخت موجب حرکت و پیگیری میشود.
رهبر انقلاب در تاریخ ۱۳۹۵/۳/۵ تبیین را اساس کار دانستهاند. این اهمیت از آنجا ناشی میشود که تبیین در مردم حرکت و انگیزه مقاومت و کنش ایجاد میکند. از آنجا که انقلاب ما مردمپایه است، تبیین مهمترین عامل برای آوردن مردم به وادی دفاع از انقلاب و کنش در ساحت آن است.
به تعبیر شهید بهشتی در کتاب «مبانی قانون اساسی»، جمهوری اسلامی قالب حکمرانی انقلاب اسلامی است. جمهوری اسلامی یعنی مردم برای پیاده کردن قانون خدا به میدان بیایند. «اسلامی» به معنای قوانین خدا و «جمهوری» به معنای حضور مردم در پیادهسازی این قوانین است که منجر به مردمسالاری میشود.
از آنجا که انقلاب اسلامی و مدل حکمرانی آن مردمپایه است و مردمسالاری مهمترین رکن جمهوری اسلامی است، فاصله گرفتن مردم میتواند به اضمحلال آن بینجامد. برای بقای جمهوری اسلامی، نیاز به کمک مردم داریم و تبیین تنها راه آوردن مردم به میدان است.
نمونه موفق این رویکرد را میتوان در شیوه امام خمینی(ره) دید که بدون داشتن رسانه، پول و امکانات گسترده، تنها با نوار کاست و اعلامیه و از طریق تبیین، مردم را به میدان آورد. امام از سال ۴۱ تا ۵۷، مردم را به برداشتن سلاح دعوت نکرد، بلکه با تبیین و دعوت به تظاهرات مسالمتآمیز، انقلابی بدون سلاح را به پیروزی رساند.
* راهکارهای موثر جذب مردم به جهاد تبیین چیست؟
پاسخ این پرسش را میتوان در سخنرانی رهبر انقلاب در حرم امام خمینی(ره) یافت.
ایشان تأکید کردند که امام(ره) با تبیین، مردم را به میدانهای مختلف انقلاب، حکمرانی و عرصههای گوناگون جمهوری اسلامی وارد کردند؛ اما برای این تبیین، دو شرط اساسی بیان نمودند، زیرا هر نوع تبیینی نمیتواند موجب حضور مؤثر مردم در میدان شود.
شرط نخست: تبیین باید «نقطهزن» باشد.
نقطهزن بودن به معنای دقیق به هدف زدن است. یک تبیین زمانی میتواند نقطهزن باشد که ما مسئله را به درستی شناسایی کرده باشیم. بدون قدرت مسئلهیابی، نقطهزنی امکانپذیر نیست.
برای مثال، اگر برای تبیین به یک مدرسه دخترانه میرویم، باید بدانیم:
۱- در حال حاضر مسئله و دغدغه اصلی این دانشآموزان چیست؟
۲- انقلاب اسلامی در نگاه و ذهن آنها چه جایگاهی دارد؟
۳- چه مسائلی برای این قشر از جامعه در ارتباط با انقلاب اسلامی مطرح است؟
اگر این موارد را به درستی شناسایی نکرده باشیم، تبیین ما نقطهزن نخواهد بود. بنابراین:
۱. تبیین باید نقطهزن باشد.
۲. تبیین نقطهزن باید مبتنی بر کشف و شناسایی دقیق مسئله باشد.
۳. کسی که توانایی کشف و شناسایی مسئله را ندارد، طبیعتاً در حل مسئله نیز ناتوان خواهد بود.
این رویکرد نشان میدهد که جهاد تبیین صرفاً یک فعالیت گفتاری ساده نیست، بلکه نیازمند شناخت دقیق مخاطب، درک عمیق مسائل و چالشهای او و ارائه تبیینی متناسب با این شناخت است. این همان نقطهزنی است که رهبر انقلاب بر آن تأکید دارند.
این موضوع با تأکید رهبر انقلاب در دیدار با دانشجویان نیز همخوانی دارد که فرمودند دانشجو باید به حل مسئله بپردازد. صرف تحصیل و کسب مدرک کافی نیست، بلکه مهم این است که دانشجو چه مسئلهای از مسائل کشور را حل کرده است.
خصوصیت دوم تبیین موثر، «تبیین برانگیزاننده» است. تبیین برانگیزاننده در مقابل تبیین خنثی قرار میگیرد.
با توجه به گستردگی عرصههای جهاد تبیین و حضور همهجانبه رسانههای مخالف، محدودیتی برای بستر تبیینگری وجود ندارد و هر موقعیتی میتواند بستر مناسبی برای تبیین باشد.
در تبیین برانگیزاننده، قالب ارائه مطلب اهمیت ویژهای دارد. این نوع تبیین باید به گونهای باشد که مخاطب را از حالت انفعال خارج کرده و به عمل وا دارد. به عنوان نمونه، سرودههای صادق آهنگران در دوران دفاع مقدس، نمونهای از محتوای برانگیزاننده است که جوانان را به حضور در جبههها ترغیب میکرد.
همچنین در مراسم عزاداری، تفاوت است میان روضهخوانی صرف و روضهخوانی که منجر به تداوم مکتب امام حسین(ع) میشود. شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی به این نکته اشاره میکند که هدف از یاد امام حسین(ع) صرفاً گریستن نیست، بلکه ایشان الگویی نقلابیگری و تحولآفرینی است.
تبیین برانگیزاننده باید در مخاطب احساس مسئولیت و رسالت ایجاد کند. هدف این است که مخاطب از حالت مصرفکنندگی صرف خارج شده و به عنصری تولیدکننده و منتشرکننده تبدیل شود.
این تبیین لزوماً نباید در سطح مباحث تمدنی باشد، اما باید بتواند مخاطب را از حالت انفعال خارج کند.
* چگونه میتوان متکلم و مخاطب بهتری برای جهاد تبیین شد؟
این موضوع به هنر افراد بستگی دارد. در مورد هنر، باید به یک تحریف ذهنی اشاره کنم. گاهی ما ابزارهای رسانهای را مساوی با کار هنری میدانیم که این اشتباه است. بین هنر و رسانه در عرصه شهادت تفاوت وجود دارد و نسبتشان عموم و خصوص مطلق است.
هر کار هنرمندانهای کار رسانهای است، اما هر کار رسانهای لزوماً هنری نیست.
برای مثال، ممکن است مجهزترین دوربینها، دستگاههای صدابرداری، تجهیزات رسانهای و دکور را داشته باشیم، اما با این تجهیزات کار هنری انجام ندهیم. کار هنری در عرصه جهاد تبیین زمانی معنا دارد که تبیین نقطهزن و برانگیزاننده باشد.
اگر در یک جمع دانشآموزی، دانشجویی، خانوادگی یا طلبگی، مسئله روز را چنان زیبا تبیین کنید که مخاطب پس از جلسه بگوید «حق با شماست و باید کاری انجام دهم»، شما هنرمند هستید؛ حتی اگر هیچ تجهیزات رسانهای نداشته باشید.
همه میتوانند در رسانه نقش داشته باشند، مشروط به اینکه هنرمند خوبی باشند. لازم نیست حتماً تجهیزات رسانهای مجهز داشته باشیم یا تدوین بدانیم. کار رسانهای زمانی اثرگذار است که در آن هنر نهفته باشد. اگر در ارائه خود هنر نداشته باشید، صرفاً یک انتقالدهنده هستید.
البته اگر هنرمند باشیم و تجهیزات رسانهای هم داشته باشیم، نور علی نور است. هدف این نیست که تجهیزات رسانهای را نفی کنیم، بلکه میخواهیم بگوییم اصل، هنر است.
هر بازیگری هنرمند نیست، اما برخی هنرمندان بازیگر هستند. بعضی بازیگران هنر انتقال مفاهیم مورد نظر کارگردان و نویسنده را به مخاطب ندارند.
امام خمینی به معنای واقعی هنرمند بود، اگرچه بازیگر نبود. هنر ایشان در این بود که با زبانی ساده و بیآلایش، افراد را تا پای جان به دنبال هدف و آرمان خود میکشاند.
برای مثال، محمدحسین فهمیده که امام را ندیده بود و سیزده سال داشت، این هنر امام بود که از او چنین شخصیتی ساخت.
* فضای مجازی یا حقیقی؛ کدام بستر برای جهاد تبیین کارآمدتر است؟
درخصوص مدل حقیقی و مجازی، نباید دوگانهای بین این دو ایجاد کرد.
امروزه ما دو فضای زیست داریم؛ فضای مجازی و فضای واقعی که هر دو محل زندگی انسانها هستند. در هر دو فضا تحریف وجود دارد و در نتیجه در هر دو تبیین لازم است.
برای درک نسبت این دو میتوان آن را به نماز ظهر و عصر تشبیه کرد که هر دو واجب هستند و هیچکدام جایگزین دیگری نمیشوند. گاهی امکانات و توانایی فرد در فضای مجازی بیشتر است و گاهی در فضای حقیقی.
به تعبیر رهبر انقلاب، امروزه فضای مجازی واقعاً حقیقی است و برای برخی حتی حقیقیتر از فضای واقعی شده است.
فردی که در فضای مجازی یا حقیقی توانایی بیشتری دارد، میتواند در همان فضا فعالیت کند، اما هیچکدام جایگزین دیگری نمیشوند.
گاهی امکانات ظهور و بروز در فضای مجازی بیشتر است و باید در آنجا فعالیت کرد، گاهی در فضای حقیقی امکانات بیشتری وجود دارد و باید در آنجا فعال بود. اما هیچکدام جای دیگری را نمیگیرد. هر دو فضای زیست انسانهای امروز هستند. به تعبیر رهبر انقلاب، فضای مجازی واقعاً فضای حقیقی است و برای برخی حتی حقیقیتر از فضای واقعی شده است. برخی افراد بیشتر در فضای مجازی زندگی میکنند تا فضای حقیقی. پس دوگانهای وجود ندارد.
برخی از افراد در فضای مجازی بیشتر میتوانند ظهور و بروز داشته باشند، برخی در فضای حقیقی، اما هیچکدام جایگزین دیگری نمیشوند.
* چرا در عرصه جهاد تبیین بر روی فهم امتداد مکتب انقلاب اسلامی تاکید می کنید؟
در خصوص فهم امتداد مکتب انقلاب اسلامی، باید دید امروز از بیان و زبان و اندیشه چه کسی باید آن را فهمید - از کسی که اکنون حضور دارد یا از کسی که از دنیا رفته یا شهید شده است؟
عقل میگوید این اولویت شخصی نیست که از بین چند گزینه انتخاب کنیم. برای امتداد اجتماعی مکتب انقلاب اسلامی و بیان آن، بهخصوص در این روزها که مصادیق مختلفی در حوزه کنشهای انقلاب اسلامی رخ میدهد، چه کسی باید این را تبیین کند؟
نمیتوان گفت فقط میخواهیم از منابع گذشته استفاده کنیم. نکته دقیقی در این میان وجود دارد: چرا معتقدیم امامت منقطع نمیشود و امتداد دارد؟ چرا امامت امیرالمؤمنین در امام مجتبی ختم نشد؟ چرا فقها میگویند باید از مجتهد زنده تقلید کرد؟ زیرا مجتهد زنده برای مسائل امروز فتوا میدهد.
مجتهدی که بیست سال پیش از دنیا رفته، چگونه میتواند برای مسئله امروز فتوا دهد؟
باید برای فهم امروز و تعیین تکلیف امروز تلاش کنیم. اگر فقط به گفتههای گذشته اکتفا کنیم، تکلیف امروز مشخص نمیشود. نمیتوان گفت خودمان استنباط میکنیم.
اگر همه مردم قدرت استنباط داشتند، میتوانستند از گفتههای گذشته برای امروز راهکار پیدا کنند. چرا پس از آیتالله بروجردی به مرجع تقلید زنده نیاز داریم؟ چرا همه نمیگویند از گفتههای ایشان استنباط میکنیم؟
پس دو مسئله مطرح است: امتداد اجتماعی انقلاب اسلامی و تبیین آن، و حل مسائل روز.
به همین دلیل است که امامت امتداد دارد، ولایت فقیه امتداد دارد و مرجعیت نیز امتداد دارد.
در عرصه جهاد تبیین، چرا در بین متفکرین انقلاب اسلامی بر منظومه فکری رهبر انقلاب بیشتر تأکید دارید؟
در موضوع متفکران انقلاب اسلامی باید توجه داشت که منظومه فکری رهبر انقلاب با منظومه فکری امام خمینی تفاوتی ندارد. در واقع، منظومه فکری انقلاب اسلامی، منظومه فکری امام و منظومه فکری رهبر انقلاب سه واژه برای یک حقیقت هستند.
ما یک مفهوم داریم تحت عنوان مکتب انقلاب اسلامی که به تعبیر رهبر انقلاب در تاریخ ۳/۱/۹۹، در بحث اسلام ناب مطرح شده است. این فرمایشات رهبر انقلاب را میتوانیم به انقلاب اسلامی نیز نسبت دهیم، زیرا انقلاب اسلامی همان اسلام ناب است.
اسلام سه بخش دارد که می توان برای انقلاب هم این سه بخش را بیان کرد:
۱. منظومه معرفتی
۲. منظومه ارزشی
۳. منظومه کُنشی (که این اصطلاح را برای بخش سوم جعل کردهایم)
دو بخش اول را رهبر انقلاب فرمودهاند و بخش سوم را ما اضافه میکنیم. این سه بخش در کنار هم مکتب اسلام یا مکتب انقلاب اسلامی را تشکیل میدهند. پس وقتی از انقلاب اسلامی سخن میگوییم، یعنی مکتبی که دارای منظومه معرفتی (مبانی معرفتی)، منظومه ارزشی (نظام ارزشها و ضد ارزشها) و منظومه کنشی (ساختارهایی که این ارزشها را در جامعه پیاده میکند) است.
برای فهم این سه منظومه میتوانیم به اندیشههای هر یک از متفکران انقلاب اسلامی مراجعه کنیم. میتوانیم ببینیم شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید صدر و در رأس همه، امام خمینی (ره) درباره منظومه معرفتی و ارزشی انقلاب اسلامی چه فرمودهاند. وقتی از متفکران انقلاب اسلامی سخن میگوییم، یعنی آن بزرگواران این مفاهیم را بیان کردهاند و ما میتوانیم از سفره علم آنها بهرهمند شویم.
کسی که در حوزه انقلاب اسلامی نمیاندیشد و نظام اندیشهای ندارد، نمیتواند متفکر انقلاب اسلامی باشد. نباید دوگانه یا چندگانه ایجاد کنیم و بگوییم شهید مطهری یا رهبر انقلاب، شهید بهشتی یا امام؛ این اشتباه است. همه اینها متفکران انقلاب اسلامی هستند و حتی نباید اولویتبندی کرد.
در تاکید بر منظومه فکری رهبر انقلاب دو نکته مهم وجود دارد:
۱. این بزرگواران متفکرین سابق انقلاب اسلامی در زمان حیات خود مجال کافی نیافتند که به هر سه عرصه مکتب انقلاب اسلامی به صورت کامل بپردازند. شهادتشان این فرصت را از آنها گرفت.
اگر شهید مطهری بیست سال دیگر زنده میماند، چه بسا آثار متعالیتری درباره انقلاب اسلامی از ایشان داشتیم. همانطور که این ادعا در مورد نوشته های دوران خودشان هم مشهود است و نوشتههای شهید مطهری قبل و بعد از انقلاب متفاوت است؛ مانند کتاب «انقلاب اسلامی از دیدگاه فلسفه تاریخ» و کتاب «بررسی نهضتهای صدساله اخیر» که مربوط به اواخر عمر ایشان است.
۲.امتداد اجتماعی مکتب انقلاب اسلامی و بیان آن اهمیت فراوانی دارد. شهید مطهری مکتب انقلاب اسلامی را فهم کرده و میتواند درباره آن مفصل صحبت کند، اما اکنون در میان ما نیست که این مکتب را امتداد دهد و تبیین کند. ما امروز نیاز به بیان معاصر از انقلاب اسلامی داریم.
* دیدگاه رهبر معظم انقلاب در مورد ظرفیت طلاب، دانشجویان، اصناف و بانوان را برای ما بفرمایید.
نگاه رهبر انقلاب در حوزه جهاد تبیین بر اساس فهم من از بیانات و منش ایشان، نه نقل قول مستقیم، این است که هر ایرانی معتقد به انقلاب اسلامی یک ظرفیت بزرگ در حوزه جهاد تبیین محسوب میشود.
ایشان این موضوع را در انتخابات ریاست جمهوری قبلی نیز صراحتاً بیان کردند. در ابتدا فرمودند که تریبونداران باید تبیین کنند و سپس تأکید کردند که آحاد مردم باید به تبیین بپردازند.
منظور از آحاد مردم همه اقشار جامعه اعم از دانشآموز، طلبه، دانشجو، پیرمرد و پیرزن، کسبه و اصناف مختلف است.
طبیعتاً همه افراد از یک سطح توانایی برخوردار نیستند و هر کس استعداد و ظرفیت خاص خود را دارد. اما انتظار رهبر انقلاب در حوزه جهاد تبیین محدود به گروه خاصی نیست و همه را شامل میشود، هرچند بعضیها ظرفیت بیشتری دارند.
در میان اصناف مختلف - جدای از بحث جنسیت - بر اساس فرمایشات رهبر انقلاب، بیشترین ظرفیت و رسالت متعلق به حوزه علمیه است. یعنی:
۱. ظرفیت طلاب در حوزه جهاد تبیین از سایر اصناف بالاتر است.
۲.رسالت و وظیفه آنها در این زمینه سنگینتر است.
به عبارت دیگر، هم وظیفه و هم توان طلاب در فضای جهاد تبیین نسبت به سایر اقشار جامعه بیشتر است.
در خصوص جایگاه بانوان درعرصه جهاد تبیین باید گفت که جهاد تبیین از معدود عرصههایی است که خانمها میتوانند حتی جلوتر از آقایان حرکت کنند.
در این عرصه شرایط بانوان در مقایسه با سایر عرصههای جهاد، مانند جهاد نظامی که خانمها معمولاً در نقشهای پشتیبانی و پرستاری فعالیت میکنند، متفاوت است.
در میان انواع جهاد (نظامی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی) شما نمیتوانید موردی را پیدا کنید که خانمها در خط مقدم یا حتی دوشادوش آقایان باشند؛ اما در جهاد تبیین، خانمها میتوانند پیشتاز باشند. این را میتوان در مصادیق عینی جهاد تبیین در جامعه مشاهده کرد.
برای مثال، در روضههای خانگی، چه در ایام محرم و چه در ایام فاطمیه، معمولاً خانمها پیشقدم هستند. دلیل این امر روشن است: جهاد تبیین از جنس بیان و ارتباط است.
این بیان صرفاً کلامی نیست و میتواند از طریق رسانههای مختلف صورت گیرد. موفقیت در تبیین مستلزم برقراری ارتباط موثر با مخاطب است.
در مقایسه بین زن و مرد، خانمها معمولاً در برقراری ارتباط صمیمانه با اعضای خانواده - چه همسر و چه فرزندان - موفقتر عمل میکنند. این مسئله را نباید با دوگانههای کلیشهای خانهداری در برابر فعالیتهای اجتماعی اشتباه گرفت.
جهاد تبیین محدود به مکان خاصی نیست؛ میتوان برای فرزند، همسر و خانواده تبیین کرد؛ برخلاف جهاد نظامی که نیازمند حضور فیزیکی در مکانی خاص است، جهاد تبیین، خصوصاً با پیشرفت تکنولوژی و گسترش فضای مجازی، محدودیت جغرافیایی ندارد. توانایی برقراری ارتباط مؤثر که در خانمها برجستهتر است، میتواند به تبیین موفقتر منجر شود.
در نهایت، اگرچه این به معنای موفقیت تمام خانمها نیست، اما ظرفیت موفقیت در این زمینه در خانمها بیشتر است. این امر ریشه در ویژگیهای جنسیتی، عاطفی و احساسی دارد که بهویژه در تربیت خانواده نمود پیدا میکند.
مادر با این ویژگیهای منحصربهفرد میتواند گرههای تربیتی را در خانه باز کند.
* تکلیف کدام یک از اصناف در عرصه جهاد تبیین بیشتر است؟
در مورد مسئله تکلیف جهاد تبیین برای اصناف، بنده عرض کردم که حوزه علمیه تکلیف بیشتری دارد. در این رابطه میخواهم جملهای را خدمت شما عرض کنم که متأسفانه مظلوم واقع شده و در حوزه به خوبی جا نیفتاده است.
این جمله از رهبر معظم انقلاب است که میفرمایند: «مسئول دینداری مردم، حوزه علمیه است»، این مسئولیت بسیار عظیمی است که بر عهده حوزه، طلبهها، روحانیون و سازمان روحانیت گذاشته شده است.
نکته دوم این است که اگر امروز خدمت رهبر انقلاب برسید و بپرسید که مهمترین عاملی که میتواند مردم را به سمت دینداری بکشاند چیست، ایشان خواهند فرمود: انقلاب اسلامی.
همین انقلاب مهمترین عامل دیندار شدن مردم است. شما کافی است دینداری مردم قبل از انقلاب را با بعد از آن مقایسه کنید.
اصل انقلاب اسلامی مثل یک کشتی است که ما را به سمت معنویت پیش میبرد. حالا در این کشتی ممکن است دو نفر آدم بیتربیت هم باشند، دو نفر دارند تخمه میشکنند و پوستش را کف کشتی میریزند، خب باشند! آن دو نفر را رها کن، اما این مجموعه آدمها در این کشتی با این کشتی به کجا میروند؟ به سمت معنویت میروند.
این مثال را رهبر انقلاب به شکل دیگری در کتاب "طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن" مطرح کردهاند. ایشان عین این مثال را با قطار یا ماشین زدهاند. مثال زدهاند که ما سوار اتوبوس شدهایم که به نیشابوربرویم، اما راننده به سمت طبس میرود.
سؤال این است: ما لحظه به لحظه که با این اتوبوس به سمت طبس میرویم، از مقصد خودمان که نیشابور بود، نزدیکتر میشویم یا دورتر؟ مسلماً دورتر میشویم. حالا در این اتوبوس، مسافران هر چقدر هم شیک و مرتب باشند و برای ما چایی، قهوه و نسکافه بیاورند، فایدهای ندارد. ما که نیامده بودیم در اتوبوس بنشینیم و قهوه بخوریم، ما میخواستیم به نیشابور برسیم.
حالا یک مثال برعکس میزنند: فرض کنید ما میخواهیم نیشابور برویم و در مسیر درست حرکت میکنیم. حالا بعضی از مسافرهای ما آداب مسافرت را مراعات نمیکنند، تخمه میخورند و کف اتوبوس میریزند، سر و صدا میکنند، ولی ما لحظه به لحظه به مقصد نزدیکتر میشویم. این یک تحلیل درست از انقلاب اسلامی است.
* چطور میتوان مرز مطالبهگری اصولی و مطالبهگریهای افراطی را تشخیص داد و با آن برخورد کرد؟
انقلاب اسلامی همچون کشتیای است که ما را به سمت اهداف متعالی هدایت میکند. شما حتماً میدانید که رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم بهدرستی اشاره کردند که شعارهای جهانی این انقلاب دینی که برخاسته از فطرت است، عبارتند از: آزادی، استقلال، عدالت، اخلاق، معنویت، عزت و برادری.
منظورم این است که کشتی انقلاب اسلامی در حال هدایت ما به سمت آزادی، استقلال، عدالت، اخلاق، معنویت، عزت و برادری است. البته ممکن است گاهی این حرکت کُند شود که نیازمند آسیبشناسی است، اما مسیر حرکت به سمت این اهداف والاست.
این نکته را برای این بیان میکنم که اگر کسی دغدغه دینداری مردم را دارد، باید بداند که بزرگترین کمک به دیندارتر شدن مردم، کمک به انقلاب اسلامی است. نمیتوان به انقلاب اسلامی کمک نکرد و ادعا کرد که دغدغه دینداری مردم را داریم. چطور میخواهیم مردم در خلأ یا در فضای مصنوعی بیدار شوند؟
امروز برخی بهطور غیرمنصفانه انقلاب اسلامی را در موضوع آزادی نقد میکنند، در حالی که ایران امروز یکی از آزادترین کشورهای جهان است؛ البته باید اذعان کرد که در این عرصه کوتاهیهایی نیز داشتهایم. به نظر من، بخش قابل توجهی از اغتشاشات اخیر سال ۴۰۲، زاییده عدم تبیین بهموقع و درست ما بوده است.
در طول این چند سال از عمر انقلاب اسلامی، من به عنوان سخنران، امام جمعه، امام جماعت و مدرس حوزه علمیه، باید از خود بپرسم چند سخنرانی با موضوع آزادی در حوزه علمیه و در میان مردم داشتهام؟
تا جایی که من اطلاع دارم، تنها امام جمعهای که بیش از پانزده خطبه نماز جمعه را به موضوع آزادی اختصاص داده، رهبر انقلاب در دهه شصت و زمان حیات امام بودهاند. بنده این خطبهها را همراه با چند سخنرانی دیگر تحت عنوان «آزادی و استقلال» جمعآوری و منتشر کردهام.
وقتی بنده نتوانم انقلاب اسلامی را بهعنوان یک انقلاب آزادیخواه برای مخاطبم تبیین کنم، طبیعی است که در نگاه آن نوجوان و جوان، رهبر این انقلاب دیکتاتور جلوه کند؛ چون آزادیخواهی یک نیاز فطری است، آن جوان به خیابان میآید و شعار «مرگ بر دیکتاتور» میدهد، در حالی که نمیداند همین انقلاب، پرچمدار آزادیخواهی است و شعار اصلیاش «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» است.
حال نکته مهم این است که حوزه علمیه باید دقیقاً مشخص کند در کجای جاده تبیین ایستاده است.
مانند برنامههای نقشهخوانی که دقیقاً موقعیت و کوتاهترین مسیر را نشان میدهند، ما هم باید برای مردم مشخص کنیم که انقلاب و حوزه علمیه در کجا قرار دارند.
حوزه علمیه بهعنوان یک شخصیت حقوقی - فارغ از طلبههای منفرد - باید جایگاه خود را در مسیر تبیین مشخص کند.
چند سال پیش در دیداری با یکی از مسئولین عالیرتبه حوزه علمیه قم، این درد دل را مطرح کردم که نظام آموزشی حوزه چندان متناسب با نیازهای انقلاب اسلامی نیست.
ما در عرصه انقلاب اسلامی نیازهایی داریم که باید در حوزه علمیه برای پاسخگویی به آنها آماده شویم. برای مثال، وقتی میخواهم درباره آزادی که مهمترین شعار و آرمان انقلاب اسلامی است صحبت کنم، در حوزه علمیه کتاب مدونی در این زمینه نمیخوانم. شاید خودم بتوانم منابعی پیدا کنم، اما این آموزش بهصورت نظاممند در حوزه علمیه ارائه نمیشود.
* چرا برخی از روحانیون و غیر روحانیون در مطالبهگری به نام عدالتخواهی به افراط و تفریط کشیده میشوند؟
به نظر بنده، یکی از دلایل این وضعیت، نداشتن آموزش و آگاهی کافی در حوزه علمیه است.
اگر ما به درستی آموزش دیده بودیم، شاید به این اشتباهات دچار نمیشدیم. به عبارت دیگر، حوزه علمیه باید به ما توانمندیهای لازم را در عرصه جهاد طبیعی آموزش دهد.
کولهبار بنده به عنوان یک طلبه باید از موفقیتها و توانمندیهایم در این زمینه پر شود. باید به من بگویند که به میدان بروم، درست مانند سربازانی که در پادگان هم آموزش میبینند و هم تجهیزاتشان آماده میشود.
در حوزه علمیه نیز باید من را آموزش دهند و به من بگویند که حالا میتوانم به میدان بروم.
در مورد برخی از افرادی که به اسم جهاد تبیین فعالیت میکنند، باید بگویم که این اقدامات عموماً به نحوی نیست که بتوان به آنها عنوان «جهاد تبیین» نام نهاد.
جهاد تبیین دارای سه ویژگی مهم است:
نخست، نیاز به علم و آگاهی عمیق دارد. این به آن معناست که من نمیتوانم با مطالعه یک کتاب و سپس ورود به عرصه جهاد تبیین ادعای مجاهدت کنم.
برخی از طلبهها که به تبلیغ و تبیین در مدارس میروند، به ما میگویند که تصور نمیکردند چقدر باید دانش و آگاهی بیشتری داشته باشند تا بتوانند به درستی در یک مدرسه یا حتی در سطح متوسطه اول فعالیت کنند. بنابراین، علم باید عمق داشته باشد و ما باید متون مهم را به خوبی مطالعه کرده و مفهوم عمیق آنها را درک کنیم.
دومین نکته، عقلانیت است. برای جهاد تبیین، لازم است که ما بدانیم چه چیزی را، کجا و چگونه بگوییم. نمیتوانم با شعارهای تند و انتقادی به جمهوری اسلامی حمله کنم و خود را انقلابی بنامم.
مطالبهگری باید بر اساس عقل و منطق صورت گیرد. به یاد داشته باشید که اگر لشکر مطالبهگران در کشور وجود نداشته باشد، حملات دشمن میتواند ویرانکننده باشد.
این طبیعی است که ما با این مشکل مواجه شویم، اما مطالبهگری باید قواعد خاص خود را داشته باشد. سواد در این زمینه نیز همانند دیگر رشتهها ضروری است.
سومین نکته، تقوا است. بدون تقوا و معنویت، نمیتوانیم به عرصه جهاد تبیین ورود کنیم و در آن موفق باشیم. البته نیازمندیهای دیگری نیز وجود دارد،، اما در اینجا به همین سه نکته بسنده میکنم.
بنابراین سه ویژگی محتوای عمیق، عقلانیت و تقوا برای موفقیت در جهاد تبیین ضروری است.
* چگونه میتوانیم به عنوان یک طلبه موفق در عرصه جهاد تبیین عمل کنیم؟
برای موفقیت در این عرصه، چند خصوصیت کلیدی وجود دارد که باید در نظر گرفته شود.
اولین و مهمترین خصوصیت، احساس مسئولیت و رسالت سنگین نسبت به انقلاب اسلامی و نظام اسلامی است.
هر طلبه باید برای خود یک رسالت تعریف کند و این احساس وظیفه را در وجود خود پرورش دهد. این احساس مسئولیت، انگیزهای قوی برای فعالیتهای جهادی خواهد بود.
دومین خصوصیت باید حفظ هویت طلبگی باشد. طلبه باید از هویت خود به عنوان یک طلبه محافظت کند و آن را فراتر از جنبه زندگیاش ببیند. این هویت طلبگی، باید در تمام جوانب زندگی او نمود داشته باشد. کسی که هویت طلبگی را درک کرده باشد، به طور طبیعی رفتار و اخلاق طلبگی را نیز رعایت خواهد کرد.
سومین خصوصیت میتواند برخورداری از محتوای عمیق علمی باشد. برای فعالیت در عرصه جهاد تبیین، ضروری است که طلبه با اندیشههای متفکران انقلاب اسلامی، به ویژه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبر انقلاب (مدظله العالی) آشنا باشد.
این آشنایی باید عمیق و کاربردی باشد و طلبه بتواند مفاهیم را به درستی تبیین کند. مطالعه آثار شهید مطهری و شهید بهشتی نیز میتواند در این راستا بسیار مفید باشد، اما باید توجه داشت که محور اصلی این مطالعات، متفکران اصلی انقلاب اسلامی باشد.
و در نهایت چهارمین خصوصیت، توانمندی در قالبهای مختلف فعالیت است. ما نمیتوانیم تنها به یک روش محدود بمانیم.
یک طلبه موفق باید توانایی استفاده از روشهای مختلف را داشته باشد. به عنوان مثال، ممکن است بخواهد در یک اردو به تبیین مسائل بپردازد، یا در کلاسهای دانشآموزی تدریس کند، یا در مجالس خانگی روضهخوانی کند. هر یک از این فعالیتها نیاز به قالب خاص خود دارد و طلبه باید بتواند در هر یک از این زمینهها به خوبی عمل کند.
بنابراین، جهاد تبیین باید به صورت جهادی برگزار شود. جهاد به معنای تلاش و کوشش مداوم است. به تعبیر مقام معظم رهبر انقلاب، جهادی به معنای خستگیناپذیری و استمرار در کار است.
این بدان معنا نیست که امکانات همیشه در دسترس باشد یا فرد از کمبودها رنج ببرد، بلکه جهاد به معنای تلاش برای انجام کارها به بهترین شکل ممکن است، حتی در شرایط سخت.
رهبر انقلاب درباره حاج قاسم سلیمانی فرمودند که او یک فرد جهادی بود؛ نه به این خاطر که امکانات داشته، بلکه به این خاطر که هرگز از خستگی و کمبودها هراسان نمیشد و همواره در تلاش بود.
برای موفقیت در عرصه جهاد تبیین، باید این خصوصیات را در خود پرورش دهیم و همواره در تلاش برای ارتقاء دانش و توانمندیهای خود باشیم. با این رویکرد، میتوانیم به عنوان طلبهای موفق در عرصه جهاد تبیین عمل کنیم و نقش مؤثری در تبیین اصول انقلاب اسلامی ایفا نماییم.
* به عنوان سؤال آخر بفرمایید که در شرایط کنونی کشور، کدام موضوعات باید در اولویت جهاد تبیین قرار گیرند؟
شاید نتوان به یک موضوع خاص اشاره کرد، زیرا موضوعات مختلفی به هم تنیده شدهاند. نمیتوان گفت که یک مسئله به قدری مهم است که سایر مسائل را نادیده بگیریم.
به عنوان مثال، مقام معظم رهبر انقلاب در بحثهای خود به موضوع فرزندآوری اشاره کردند و یا به مسائل نظامی توجه دارند، اما اگر بخواهیم به صورت جامعتری به موضوع جهاد تبیین نگاه کنیم، باید بگوییم که یکی از مهمترین موضوعات، تبیین آرمانها، شعارها و اهداف انقلاب اسلامی است.
به نظر من، میزان موفقیت ما در دستیابی به این آرمانها باید به طور جدی مورد توجه قرار گیرد. در چند سال اخیر که در حوزه جهاد تبیین فعالیت کردهایم، مهمترین مسئله این است که مخاطب ما، یعنی مردم ایران، به درستی بفهمند که اهداف انقلاب اسلامی چه بوده است و ما برای چه اهدافی انقلاب کردیم.
در واقع، باید به مردم بگوییم که ما برای آزادی، استقلال، رفاه و پیشرفت انقلاب کردیم.
وقتی درباره آزادی صحبت میکنیم، باید توضیح دهیم که آیا در دستیابی به این آزادی موفق بودهایم یا خیر. به عنوان مثال، اگر ما برای رفاه و پیشرفت انقلاب کردیم، باید به مردم نشان دهیم که در این زمینهها چه اقداماتی انجام شده و چه پیشرفتهایی حاصل شده است.
میتوانیم به وضوح بگوییم که در زمینه رفاه، پیشرفتهای قابل توجهی داشتهایم و این دستاوردها باید به مردم منتقل شود. به این ترتیب، تبیین آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی و میزان موفقیت ما در دستیابی به آنها، یکی از مهمترین موضوعات جهاد تبیین در حال حاضر است.
نظر شما