البته دلایل دیگری مانند خشکسالی، راندمان پایین آب کشاورزی، مصرف سرانه بالا، افزایش جمعیت و... از دیگر دلایلی است که مردم این سه استان را با بحران آب مواجه کرده است.
انتقال آب از سرچشمه منابع آبی به محل تجمع و اسکان جوامع انسانی، از گذشتههای دور بهعنوان یک روش مهم برای ادامه حیات قطبهای کشاورزی و مکانهای پر جمعیت مطرح بوده است.
بهعنوان نمونه قنات نوعی از انتقال آب است که در سرزمین خشک ایران، قرنها در خدمت کشاورزی بوده و هنوز هم در بعضی از مناطق کارایی خود را از دست نداده است.
هم اکنون انواع پروژههای انتقال آب باهدف تأمین آب شرب، کشاورزی و صنعتی و تولید انرژی در تمام دنیا رواج دارد.
گرچه انتقال آب از منطقهای به منطقهای دیگر در بعضی شرایط که ممکن است کار مناسبی به نظر برسد، اما کارشناسان معتقدند این اقدام در اغلب مواقع کار نامناسبی است و در واقع این روش وقتی کار غلطی محسوب میشود که قرار باشد آب از منطقهای که خود نیازمند آب است و حقابه تاریخی دارد، به منطقه دیگری انتقال پیدا کند.
رَنجِ زایندهرود از کمآبی
مدتی است موضوع انتقال آب سرچشمههای کوهرنگ به رودخانه زایندهرود موجب مشکلات زیادی در اصفهان و چهارمحال بختیاری شده و دامنه آن به خوزستان نیز کشیده شده است.
سرچشمه رود کارون و زایندهرود، هر دو در رشتهکوه زاگرس قرار دارند، با این تفاوت که کارون با حدود هزار کیلومتر طول، در طول تاریخ بزرگترین و پَرآبترین رود ایران بوده و درگذشتهای نهچندان دور به شکل یک رود قابل کشتیرانی به خلیجفارس میریخته، درصورتیکه زایندهرود با ۲۰۰ کیلومتر طول، همواره از کمآبی رنج میبرده و در پایان مسیر خود در باتلاق گاوخونی ناپدید میشده است.
سوابق فراوانی از نحوه تقسیم حقابه زایندهرود موجود است که حکایت از محدودیت آب این رود میکند و پیشینه طرح انتقال آب کوهرنگ به زایندهرود به گذشتههای دور باز میگردد.
با پایتخت شدن اصفهان در زمان حکومت صفویه، نیاز به آب در دشت اصفهان افزایش یافت و از همان زمان قرار شد با وصل کردن یکی از سرچشمههای کارون به زایندهرود، آب موردنیاز اصفهان تأمین شود.
در سال ۱۰۲۹ هجری قمری شاهعباس، حاکم بختیاری را مأمور الحاق آب کارون به زایندهرود کرد و کار تا حدودی هم پیش رفت، ولی با مرگ شاهعباس این طرح ناتمام ماند.
دلایل کاهش شدید آب زایندهرود
تا پایان جنگ دوم جهانی طرح انتقال آب به زایندهرود مسکوت ماند تا اینکه طی سال ۱۳۲۷ ساخت تونل کوهرنگ آغاز شد و در سال ۱۳۳۷ به بهرهبرداری رسید. با این طرح سالانه حدود ۳۰۰ میلیون مترمکعب آب به حوضه زایندهرود منتقل شد که در آن زمان تأثیر خاصی روی حجم آب رود کارون نگذاشت، چندانکه این رود تا سال ۱۳۶۵ قابل کشتیرانی بود.
البته از همان ابتدا امکان تأثیر تونل کوهرنگ بر حقابه کارون پیشبینی و طبق مفاد طرح الحاق تونل کوهرنگ به رودخانه زایندهرود، بهرهبرداری این طرح بیست و پنجساله در نظر گرفته شد و بر اساس بند سوم آن کشاورزان و ذینفعان موظف بودند هرگونه خسارت به حوضه آبی کارون را جبران کنند.
نخستین گام اشتباه در سال ۱۳۴۶ برداشته شد و طرح پر آب بر ذوبآهن اصفهان به پشتوانه آب موقت کوهرنگ و احتمالاً به دلیل امنیت در مقابل حمله خارجی، در مرکز کشور و در کنار زایندهرود احداث شد. در سالهای بعد سروکله صنایع پر آب بر دیگری مانند پالایشگاه نفت اصفهان، پتروشیمی اصفهان، صنایع شیمیایی، فولاد مبارکه، شرکت نفت سپاهان و تعدادی نیروگاه در حاشیه زایندهرود باز شد.
عوامل دیگری مانند افزایش جمعیت، افزایش سطح زیر کشت، تبدیل ۱۸۰ هزار هکتار مرتع به باغ و الگوی کشت نامناسب، بهتدریج موجب کاهش شدید آب زایندهرود شد.
طرح ناکارآمد
گام بعدی انتقال آب از سرشاخههای زاگرس در سال ۱۳۶۴ برداشته شد، زمانی که دو سال از مدت قانونی تونل شماره یک کوهرنگ میگذشت و باید دریچه آن بسته میشد.
در این سال تونل شماره دو کوهرنگ هم آغاز به کارکرد و سالانه ۲۵۵ میلیون مترمکعب آب کارون را به زایندهرود منتقل کرد. به پشتوانه همین آب ۲۰ هزار هکتار از اراضی اطراف زایندهرود به زیر کشت محصول غیربومی و آب بر برنج رفت و طی سال ۱۳۷۸، فاز نخست طرح انتقال آب از زایندهرود به شهر یزد به بهرهبرداری رسید.
سپس در فاز دوم آب زایندهرود به نائین و کاشان و مجدداً به یزد برده شد و زایندهرود سالبهسال خشکتر شد، چندانکه جاری بودن آب زایندهرود در طول سال تبدیل به چند هفته آب جاری شد و دیگر حتی قطرهای آب به مرداب گاوخونی نرسید و این باتلاق طبیعی خشک شد.
عجیب اینکه بدون توجه به نیازهای آبی کارون و خوزستان، از سال ۱۳۸۰ عملیات ساخت سومین تونل کوهرنگ و در پی آن طرح انتقال آب بهشتآباد نیز آغاز شد. نکته جالب این بود که یکی از اهداف این طرحها، تأمین آب برای برنجکاران اصفهانی در نظر گرفته شد.
مجموع این اتفاقات و برداشت بیرویه از آب کارون و کاستن از آورد آب سرشاخههای کارون، در زمانی اتفاق میافتد که استان چهارمحالوبختیاری و استان خوزستان خودشان از کمآبی حتی در بعضی از شرایط از بیآبی رنج میبرند.
البته دلایل دیگری مانند خشکسالی، راندمان پائین آب کشاورزی، مصرف سرانه بالا، افزایش جمعیت، گسترش صنایع پر آب بر و ساخت سدهای متعدد بر روی کرخه و کارون که تبخیر آب را افزایش داده، از دیگر دلایلی هستند که مردم این سه استان را با بحران آب مواجه کرده است. یعنی انتقال آب که کار مناسبی است به دلیل افراط، تبدیل به یک خطر بالقوه شده است.
مدیریت شرایط برای توسعه پایدار
رئیس پژوهشکده مطالعات دریاچه ارومیه با بیان اینکه برای حل مشکلات آب عمدتاً دو راهکار وجود دارد به قدس گفت: راهکار نخست که راحتتر است و بیشتر موردتوجه قرار میگیرد این است که ما به دنبال منابع آب جدید باشیم.
اما باتوجهبه اینکه ما کشوری واقع در اقلیم خشک و نیمهخشک هستیم وبا محدودیت منابع آب مواجهایم، این مسئله مسئولیت ما را برای مدیریت شرایط افزایش میدهد تا به فکر توسعه
پایدار باشیم.
از سوی دیگر طی دهههای اخیر به دلیل عدم توجه به اقلیم کشور، به دنبال توسعه ناپایدار بوده و الگوی مصرفمان تغییر پیدا کرده، ضمن آنکه صنایع آببَر در مناطق ناسازگار با اقلیم مناطق و در واقع مناطقی که وابسته شدید به آب بوده تأسیس شدهاند که در مجموع توسعه ناپایدار و تغییر الگوی مصرف عملاً موجب شده، میزان مصرف آب در کل کشور بیش از ظرفیت آب تجدیدپذیر باشد که این نگرش سازهای به دلایل مختلف به ریشه مشکلات فعلی ما در حوزه آب است و همیشه به مسئولان القا میکند که هنوز میتوانیم آب جدید داشته باشیم؛ با انتقال آب بینحوزهای باشد، بارورسازی ابرها و یا برداشت آب ژرف از اعماق زمین باشد، حالا با هر قیمتی و با هر پیامد زیستمحیطی و با هر قیمتی باشد.
کامران زینالزاده با اشاره به رویکرد دوم که رویکردی درست و علمی محسوب میشود، افزود: این رویکرد به دنبال مدیریت عرضه و تقاضای بهینهسازی مصرف طبق استانداردهای جهانی است.
یعنی با مناطقی که مشکل بحران آب دارند در تعامل باشیم و با جلب مشارکت ساکنان نسب به حفظ منابع آب اقدام کنیم.
این عضو هیئتعلمی گروه مهندسی آب دانشگاه ارومیه اضافه کرد: پژوهشکده دریاچه ارومیه کار جدیدی را بر اساس یکی از روشهای مشارکتی با سازمان فائو در یکی از مناطق فوقبحرانی به لحاظ مصرف آب در یکی از روشهای ارومیه انجام داد که در این روش تلاش کردیم بهجای راهکار تأمین آب، از طریق آگاهی و افزایش سطح دانش مردم در حوزه مصرف آب، مشارکت آنها جلب کنیم تا با پذیرش واقعیتها افزون بر حفظ معیشت خود در کاهش مصرف بهینه آب نیز همکاری داشته باشند.
انتقال آب؛ راهکاری ناکارآمد
به گفته دکتر زینالزاده، تجربهها نشان میدهد موضوع انتقال آب بینحوزهای، راهکاری ناکارآمد با پیامدهای منفی متعدد است (تفاوتی نمیکند که این انتقال آب از سرشاخههای زاگرس به اصفهان باشد یا از سایر مناطق کشور) و تنها در شرایط بسیار جدی که هدف تأمین آب شرب باشد میتوان در مورد آن با اندیشیدن تمهیدات کافی تصمیمسازی کرد؛ بنابراین اگر بخواهیم انتقال آب از کوهرنگ به اصفهان را بدون درنظرگرفتن نیازهای آتی منطقه کوهرنگ و حقابههای پاییندست آن منطقه فقط بهصورت دستوری این انتقال را انجام دهیم، به طور حتم، در آینده نهتنها مشکلات آبِ جامعه هدف (اصفهان) برطرف نمیشود، بلکه در آیندهای نهچندان دور ما را با پیامدهای اجتماعی بسیار جدی مواجه خواهد کرد و شایسته است راهکار نخست را جایگزین این راهکار کنیم. وی با اشاره به راهکارهایی همچون انتقال آب از دریاهای دوردست و ارتفاعات بالادست با صرف هزینههای بسیار زیاد اضافه کرد: این راهکارهای ناکارآمد ریشه در فقدان سند ملی آمایش سرزمین دارد که بیتردید موجب میشود، بدون توجه به ملاحظات زیستمحیطی، هزینه بالا اجرا شود و پس از مدتی کوتاه از اجرای آنها تبعات اجتماعی پرشمارشان یکی پس از پس از دیگری هویدا شود.
نظر شما