داستان درباره نوجوانی به نام «زینیا» است. وقتی گابریل، برادر بزرگتر زینیا، به اختلال دوقطبی دچار میشود، خانواده آنها دگرگون میشود. مامان و بابا از زینی، خواهر و برادرش میخواهند که وضعیت گابریل را مثل یک راز بدانند و با کسی درباره آن صحبت نکنند. راز بزرگِ خانواده زینی باعث تغییر در سبک و شیوه دوستی و معاشرت او با دوستانش میشود و کمکم، زینی را از بقیه دور میکند و مشکلاتی را برای او به وجود میآورد.
خواندن ماجرای زینیا به نوجوانان و والدین کمک میکند تا با مسئلههای پیچیده خانوادگی مانند ابتلا به اختلالهای روانی روبهرو شوند و خودشان را در موقعیت این دختر و خانوادهاش تصور کنند.باربارا دی در رمان زندگی من در تُنگ ماهی باری دیگر تأکید میکند که صحبتکردن و کمکگرفتن برای حل مشکل کارسازند؛ همان راهحلهای مؤثری که در رمان کمیتاقسمتی معمولی هم به آنها اشاره کرده است.
آگاهی نوجوانان درباره اختلال دوقطبی باعث میشود که آنها با کلیشههای منفی یا برداشتهای اشتباه درباره افرادی که دچار اختلالهای روانی شدهاند، قضاوت نکنند و از برچسبزنی دوری کنند. باربارا دی با داستانگویی قوی و شخصیتپردازی عمیق با رمان زندگی من در تنگ ماهی نه تنها راوی یک ماجرای شخصی است، بلکه دریچهای از امید، تابآوری و کشف خود را بهسوی مخاطبان میگشاید.
نظر شما