تحولات منطقه

جایگاه مادر در نگاه اسلام آن‌قدر مترقی و متعالی است که درحقیقت برای هر مسلمانی مایه فخر و مباهات است.

زمان مطالعه: ۳ دقیقه

البته نه این نوشتار کوتاه جای آن است که نگاه مترقی اسلام در این زمینه را تشریح کند و نه نویسنده چنین توانی دارد! می‌خواهیم به یک تضاد منطقی و آشکار اشاره کنیم که همه مادران و بانوان محترم این سرزمین با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. البته این تضاد مختص ایران نیست و در همه جای دنیا ریشه دوانده است؛ چه بسا منشأ فکری یکسانی هم داشته باشد.
اساساً در منطق اسلام کار بیرون به معنای روزی‌آوری برای خانواده نه برعهده زن است و نه زن برای آن ساخته شده است؛ بله، استثنا همیشه وجود دارد اما اگر شرایط اقتصادی مناسب ایجاد شود، تقید به شغل و رها کردن خانواده و فرزندپروری، حتی در میان پیشرفته‌ترین کشورهای دنیا هم جایی ندارد، چه برسد به مادران خانواده‌دوست این سرزمین.
اما حالا که شرایط این چنین است، واقع بینی می‌گوید در همین شرایط، به‌ناچار باید زمینه‌های خانواده محوری و فرزندآوری را در بازار کسب و کار فراهم کرد تا انتخاب معروف بین شغل و خانواده هر روز مصادیق متعددی پیدا نکند. به‌خصوص آنجایی که انتخاب شغل نه از سر دلخوشی و بروز استعدادهای اجتماعی، بلکه به‌خاطر اجبار شرایط اقتصادی باشد، تراژدی بزرگ‌تری هم رقم خواهد خورد.
اینجاست که انتخاب اکثر مادران از سر ناچاری، تنها گذاشتن فرزند ۶ ماهه یا درنهایت ۹ ماهه خود در خانه پدربزرگ و مادربزرگ نوزاد است. چند ساعت؟ با یک ساعت تخفیف ۶ ساعت و نیم! حالا از شرایط کار در بخش خصوصی بگذریم که روز ولادت جای روضه‌خوانی نیست!
شاید بپرسید خب، این کار چه اشکالی دارد؟ فقط یک نمونه از مشکلات پیش آمده این روند را که مستند به تحقیقات اثبات شده روان‌شناسی است، مطرح می‌کنم. طرح‌واره بی‌اعتمادی یا بدرفتاری یکی از طرح‌واره‌های اولیه‌ای است که در کودکان به دلیل پاسخ‌دهی نامناسب یا ناکافی به نیازهای اولیه از تولد تا سه‌سالگی، شکل می‌گیرد.
روان‌شناسان علت شکل‌گیری این طرح‌واره را پاسخ‌دهی ناپایدار به نیازها، تجربه مکرر ناکامی و محیط غیرقابل پیش‌بینی می‌دانند. یعنی اگر والدین اصلی در پاسخ به نیازهای جسمی کودک (مانند گرسنگی و خواب) یا عاطفی (مانند نیاز به آغوش، محبت و توجه) تأخیر داشته باشند یا به طور مداوم از پاسخ‌دهی خودداری کنند، کودک به این باور می‌رسد که محیط اطراف قابل اعتماد نیست. یا زمانی که نیازهای کودک به‌طور مکرر نادیده گرفته شود یا پاسخ‌ها نامتناسب باشد (مثلاً تنبیه به جای آرامش دادن)، او حس بی‌اعتمادی را نسبت به مراقبان خود و به طور کلی، به دیگران تعمیم می‌دهد.
اما این تازه اول ماجراست، تأثیرات طرح‌واره بی‌اعتمادی بر کودک در بزرگسالی هم نمایان می‌شود و آنجایی بیشتر خود را نشان می‌دهد که زوجین در ابتدای تشکیل زندگی مشترک، مشتری دادگاه‌های طلاق می‌شوند! کودکانی که طرح‌واره بی‌اعتمادی را دارند، در بزرگسالی به دیگران با شک نگاه می‌کنند و در بازی‌های جمعی خود نشانه‌هایی از انزوا یا احتیاط زیاد دارند.
همچنین برخی از آن‌ها برای کسب امنیت بیشتر به مراقبان خود می‌چسبند و در تنظیم احساسات خود دچار مشکل هستند که این رفتار در بزرگسالی نیز در روابط زوجین منشأ بسیاری از اختلافات زناشویی شده است. همه این معضلات و گرفتاری‌ها به این خاطر است که ما متغیر اصلی یعنی مادر را از صحنه تربیت صحیح خط زده‌ایم و برای جبران آن، کلاس‌های آموزشی تربیت فرزند در سازمان‌ها برگزار می‌کنیم؛ یعنی درست همان‌جایی که مادر کارمند در دلش آشوب برپاست که فرزند ۹ ماهه‌اش در نبود آغوش مادر، چند ساعت می‌تواند مانند یک فرد بزرگسال تحمل کند؟
کلام آخر اینکه در این شرایط اقتصادی کاش به جای تجویز مسکن برای افزایش جمعیت، حداقل مانند برخی از کشورهای دنیا که حق اشتغال پاره وقت برای مادر تا هفت سال به رسمیت شناخته شده است، ما هم زمینه تربیت سالم مادران و پدران آینده این سرزمین را فراهم می‌کردیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.