در دنیای امروز که بسیاری از جوانان از ازدواج گریزان هستند و یا در انتخاب همسر دچار وسواسهای بیمورد میشوند، نیاز به راهنمایی و مشاوره از سوی کارشناسان خبره بیش از پیش احساس میشود.
حجتالاسلام والمسلمین مظاهری، از کارشناسان مشاوره و خانواده، در گفتوگویی تفصیلی به تبیین جنبههای مختلف ازدواج، از مراحل انتخاب همسر تا چالشهای دوران نامزدی و عقد پرداخته است.
در این گفتگو، موضوعاتی همچون نقش خانوادهها، اهمیت مشاوره پیش از ازدواج، مدیریت دوران نامزدی و راز موفقیت در زندگی مشترک مورد بحث و بررسی قرار گرفته است که تقدیم شما مخاطبان فرهیخته میشود.
* در دنیای امروز که بسیاری از جوانان تمایلی به ازدواج نشان نمیدهند، چرا و در چه زمانی باید ازدواج کرد و نتایج عدم ازدواج چه خواهد بود؟
امروزه مسئله ازدواج یکی از موضوعات کلیدی و مهم جامعه ماست که مورد توجه بزرگان و مسئولان قرار دارد. اما علیرغم توجه و تلاشهای صورت گرفته، نتایج حاصله با انتظارات ما فاصله دارد. این امر به دلیل وجود موانعی است که اجازه به ثمر رسیدن تلاشها را نمیدهد، که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
در خصوص ضرورت ازدواج باید گفت که این امر یک مسئله کاملاً طبیعی و فطری است. خداوند متعال از روی حکمت، انسان را به گونهای آفریده که دارای نیازها و غرایز خاصی است.
این نیازها و غرایز باید به موقع و به شکل صحیح برآورده شوند، در غیر این صورت، حیات طبیعی انسان دچار اختلال میشود.
ازدواج یکی از مهمترین این نیازهاست که اهمیت آن همتراز با نیازهای اساسی انسان مانند غذا، آب و هوا میباشد. نمیتوان ازدواج را امری فرعی و اختیاری تلقی کرد، همانطور که نمیتوان نیاز به غذا را که برای ادامه حیات ضروری است، نادیده گرفت. بنابراین نباید به ازدواج به عنوان موضوعی فرعی که «اگر شد، شد و اگر نشد، نشد» نگاه کرد
مسئله ازدواج موضوعی حیاتی است که نمیتوان با آن با رویکرد «اگر شد، شد و اگر نشد، نشد» برخورد کرد، زیرا بیتوجهی به آن مشکلات جدی به دنبال داشته و باعث اختلال در نظم زندگی انسانی میشود.
در یک تقسیمبندی کلی، ما ازدواج را از نظر زمانی به سه دسته تقسیم میکنیم: ازدواجهای زودهنگام، دیرهنگام و بههنگام.
در این میان، نه ازدواجهای زودهنگام را توصیه میکنیم و نه دیرهنگام را صلاح میدانیم؛ تنها ازدواجهای بههنگام است که مورد تأیید و توصیه ماست.
وقتی به جوانی که نیاز به ازدواج دارد میگوییم که شرایط دشوار است و باید صبر کند، مانند این است که به فردی تشنه یا گرسنه بگوییم باید منتظر بماند. جوانان ما با بزرگواری میپذیرند و میگویند «چشم»، اما این مهلتخواهی نباید طولانی شود.
اگر این انتظار بیش از حد به درازا بکشد، ممکن است جوانان ما به مسیرهای نادرست کشیده شوند؛ درست مانند فرد گرسنه یا تشنهای که از روی ناچاری به غذای آلوده یا حرام روی میآورد و سلامتش به خطر میافتد.
مهلتخواهی از جوانان باید در حدی باشد که توان تحمل آن را داشته باشند. امروز به جوانانمان میگوییم که نیازشان به ازدواج را درک میکنیم، اما به دلیل مشکلات موجود از آنها صبر و شکیبایی میخواهیم.
آنها نیز با متانت میپذیرند، اما اگر این مهلت طولانی شود، دیگر پذیرش و صبوری معنا نخواهد داشت و ممکن است به رفتارهایی روی آورند که هم به زیان خودشان است و هم به ضرر جامعه باشد.
بر اساس فرمایش پیامبر اکرم (ص)، «مَن أحَبَّ أن یَلقَی اللّه َ طاهِرا مُطَهَّرا فَلْیَلْقَهُ بزَوجَةٍ؛هر که دوست دارد که پاک و پاکیزه خدا را دیدار کند ، با داشتن همسر به دیدارش رود» که بر مبنای فرمان خداوند متعال است و خداوند انسان را به صورت زوج آفریده، نه به صورت فرد و تنها.
در قرآن کریم، یکی از زیباترین آیات درباره خانواده این آیه شریفه است: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً» که میفرماید: «و از نشانههای حکمت خداوند این است که برای شما همسرانی از جنس خودتان آفرید تا در کنار آنها آرامش بیابید و میان شما مودت و رحمت قرار داد».
نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که در زمان پیامبر اکرم (ص)، مشکلی به نام معضل ازدواج وجود نداشت.
من این موضوع را در محافل مختلف علمی مطرح کردهام و همواره گفتهام که اگر کسی خلاف این را میداند، میتواند به من اطلاع دهد تا در نظر خود تجدیدنظر کنم. این در حالی است که در آن زمان امکانات مادی بسیار محدود بود. این حقیقتی است که عقل به خوبی آن را میپذیرد و جوانان ما نیز وقتی به روشنی برایشان تبیین شود، درک میکنند.
متأسفانه گاهی مشکل از کمکاری خانوادههاست. در مدینهالنبی، در جامعهای که پیامبر (ص) تشکیل دادند - که حدود نه تا ده سال طول کشید، زیرا در مکه هنوز جامعهای شکل نگرفته بود - هیچ جوانی بدون همسر نمیماند، مگر آنکه خودش نمیخواست و هیچ دختری بدون شوهر نمیماند، مگر آنکه خودش تمایلی نداشت.
در زمان پیامبر اکرم (ص)، با وجود امکانات محدود، ازدواج برای همه کسانی که تمایل داشتند، امکانپذیر بود.
یکی از دلایل مهم این موضوع که برای ما روحانیون و مسئولان حکومتی بسیار آموزنده است، این بود که شخص پیامبر اکرم (ص) مستقیماً در این امر ورود میکردند.
ایشان جوانان جامعه را میشناختند و اگر هم نمیشناختند، از وضعیت ازدواج آنها جویا میشدند. وقتی با جوانی مواجه میشدند که ازدواج نکرده بود، علت را جویا میشدند و در صورت وجود مشکل، برای حل آن کمک میکردند. حتی به کسانی که از ازدواج سر باز میزدند، میفرمودند: «تو مانند برادر شیطان هستی» و می گفتند که من نمیخواهم برادر شیطان باشم.
ایشان نه تنها در امر واسطهگری کمک میکردند، بلکه در موارد نیاز، افراد مناسب را نیز معرفی مینمودند و حتی در مشکلات مالی نیز یاری میرساندند. به همین دلیل در جامعه پیامبر (ص) نه مشکلی به نام ازدواج وجود داشت و نه مفاسد اجتماعی ناشی از آن.
* آیا میتوان سن مشخصی برای ازدواج تعیین کرد یا این تصمیم باید بر اساس تجربه و بلوغ فکری افراد گرفته شود؟
باید گفت که ما سن مشخصی تعیین نمیکنیم، بلکه ملاکهایی را مشخص میکنیم. جوانان ما معمولاً در میانه دهه دوم عمرشان به بلوغ میرسند، اما زمان مناسب ازدواج وقتی است که فرد به چهار نوع بلوغ رسیده باشد: بلوغ جنسی، بلوغ عقلی، بلوغ مدیریتی و بلوغ عاطفی. زمانی که فرد به این ملاکها دست یافت، وقت ازدواج او فرا رسیده است.
* ملاک تشخیص افراد به این بلوغها برای ازدواج چیست؟
برای تشخیص این ملاکها، خانوادهها میتوانند از نشانههای خاصی بهره ببرند. در مورد بلوغ جنسی، معمولاً خانوادهها، بهویژه مادران، زودتر متوجه میشوند.
مادران در مورد دختران حساسیت بیشتری دارند و در مورد پسران نیز، گرچه مادر زودتر متوجه میشود، پدر نیز این تغییرات را درک میکند. این نوع بلوغ با نیازهای طبیعی همراه است که خود را نشان میدهد.
در خصوص بلوغ عقلی و اجتماعی، پدر و مادر نقش کلیدی در تشخیص و پرورش آن دارند. به والدین توصیه میکنیم که در رسیدن فرزندانشان به بلوغ عقلی، عاطفی و کارآمدی مدیریتی، نقش بسیار مؤثری دارند.
حتی اگر خانواده از نظر مالی در رفاه باشد و نیازی به کار فرزند نداشته باشد، سپردن مسئولیتهای مختلف به جوان میتواند رشد مدیریتی و اجتماعی او را تسریع کند.
از نظر رشد عقلی نیز عوامل متعددی مانند تحصیلات، راهنمایی حکیمان و اطرافیان مؤثر هستند، اما نقش پدر و مادر در درجه اول اهمیت قرار دارد. آزمودن تدریجی جوان در موقعیتهای مختلف میتواند به شناخت بهتر سطح رشد او کمک کند.
نکته مهم دیگر این است که در جامعه امروز ما، پدیدهای به نام مشاوره شکل گرفته که بسیار مبارک و ارزشمند است.
در پاسخ به سؤال شما باید بگویم که یک مشاور دانا و توانا میتواند در این زمینه کمک شایانی به خانوادهها ارائه دهد؛ البته تأکید میکنم که مشاور حتماً باید دانا و توانا باشد، زیرا مشاور ناآگاه ممکن است به جای کمک، مشکلآفرین باشد.
مشاور متخصص میتواند به ما کمک کند تا تشخیص دهیم آیا جوان به حد نصاب لازم در این بلوغهای چهارگانه رسیده است یا خیر.
* مهمترین چالشهایی که جوانان امروز در مسیر انتخاب همسر با آن روبرو هستند، کدامند؟
وقتی از جوانان درباره علت عدم ازدواجشان سؤال میکنیم، مهمترین مسئلهای که مطرح میکنند، مسائل اقتصادی است.
در این زمینه نکته جالبی وجود دارد که شاید برای شما و بینندگان عزیز جالب باشد. من کتابی نوشتهام به نام «جوانان و انتخاب همسر» که در سال ۱۳۷۲ تألیف و در سال ۱۳۷۳ منتشر شد. اکنون سی سال از آن زمان میگذرد. در فصلی از این کتاب که به «مشکلات و موانع ازدواج و راهحلها» میپردازد، اولین مشکل مطرح شده، مسئله اقتصادی است.
جالب اینجاست که چه سی سال پیش، چه سال قبل و چه اکنون، این مشکل همچنان پابرجاست. این وضعیت تا زمانی که جامعه ساده و بسیط بود، وجود نداشت. اما از زمانی که جامعه پیچیدهتر شد، پدیدهها و روابط اجتماعی گسترش یافت و مسائل و نیازهای اقتصادی متنوعتر شد، این مشکل نیز پدیدار گشت.
امروز که در سال ۱۴۰۳ هستیم، اگر به سال ۱۳۷۱-۷۲ نگاه کنیم، میبینیم که حتی در آن زمان هم که این حجم از گرانی و تورم وجود نداشت، باز هم مهمترین مسئله، مشکلات اقتصادی بوده است.
البته ما هرگز مسائل اقتصادی را انکار نمیکنیم و توجیه نابجا نمیکنیم. گرانی و مشکلات اقتصادی واقعاً وجود دارد، اما باید توجه داشت که بُعد فرهنگی این مسئله حتی از بُعد اقتصادی آن مهمتر است. به عنوان مثال، من میتوانم به ازدواج خودم در سال ۱۳۶۲، یعنی چهل و یک سال پیش، اشاره کنم.
در اصفهان، نزدیک منزل ما مسجدی بود که صندوق قرضالحسنه واقعی داشت. ما از آن صندوق شش هزار تومان وام قرضالحسنه گرفتیم.
برای اتاقمان یک موکت ساده به قیمت دویست تومان خریدیم؛درست است که این مبالغ در مقایسه با امروز بسیار ناچیز به نظر میرسد، اما باید توجه داشت که ما موکت ساده خریدیم، نه فرش دستباف و گران قیمت.
در آن زمان، بسیاری از لوازمی که امروز جزء ضروریات جهیزیه محسوب میشوند، مانند تلویزیون، اصلاً جزء جهیزیه نبودند.
یخچالها هم از نوع یکدره و کوچک بودند. ما زندگی مشترکمان را در یک نیمطبقه آغاز کردیم. درست است که در آن زمان قیمتها پایینتر بود و با شش هزار تومان میشد زندگی را شروع کرد، اما نکته مهم این است که اگر قناعت نمیکردیم، همان مبلغ هم کفاف نمیداد.
من به عنوان مشاور، امروز چیزهایی میبینم که فراتر از آمارهای رسمی مرکز آمار است. درست است که آمارهای رسمی علمی و معتبر هستند، اما تجربههای ما در محیط مشاوره و در کف میدان، واقعیتهای دیگری را نشان میدهد.
مثلاً امروز مقدار جهیزیه نسبت به سال ۶۲ که ما ازدواج کردیم، تقریباً پانصد برابر شده است. حتی با در نظر گرفتن شرایط اقتصادی، این افزایش قابل توجیه نیست.
برای مثال، همان موکت سادهای که ما خریدیم را مقایسه کنید با فرشهای دستبافتی که امروز جزء الزامات جهیزیه شده است، در حالی که در آن زمان، نه تنها فرش دستباف، بلکه حتی تلویزیون هم جزو اقلام جهیزیه محسوب نمیشد.
* آیا در شرایط اقتصادی امروز میتوان از زوجهای جوان انتظار داشت با حداقل امکانات (مثل نداشتن فرش و تلویزیون) زندگی مشترک را آغاز کنند؟
درست است که امروز نمیتوان به جوانان گفت بدون فرش یا تلویزیون زندگی کنند. وقتی جوانان میگویند این وسایل جزو ملزومات اولیه زندگی است، حق دارند. اما نکته مهم این است که میتوان با انتخابهای معقولتر شروع کرد؛ مثلاً به جای فرش گرانقیمت، از موکت یا فرش ماشینی ارزانتر استفاده کرد، یا برای یخچال، مدل متوسط خرید.
آنچه من در تجربههای مشاورهایام میبینم، این است که سطح توقعات در مورد جهیزیه مدام در حال افزایش است. مردم به داشتن یک فرش معمولی یا یک یخچال ساده قناعت نمیکنند. مدلهای لوکستر و گرانتر را میخواهند و این مسئلهای کاملاً فرهنگی است.
یکی از رسوم نادرستی که امروزه رواج یافته، این است که هنگام آوردن جهیزیه، همسایهها و خویشاوندان را دعوت میکنند تا از جهیزیه دیدن کنند. این رسم در زمان ما وجود نداشت.
امروز وقتی مهمانها میآیند و جهیزیه را میبینند، شروع به مقایسه میکنند: «این مثل مال فلانی است»، «آن یکی مارکش بهتر است» و این حرفها ناخودآگاه در ذهن افراد این حس را ایجاد میکند که «من نباید از دیگران کمتر باشم.»
این رسم غلط که متأسفانه جا افتاده، ضررهای زیادی دارد و باعث ایجاد حسادت و کینه میشود. همین که افراد فکر میکنند نه تنها نباید از دیگران کمتر باشند، بلکه باید کمی بیشتر هم داشته باشند، و این «کمی بیشتر» مدام تکرار میشود، کار را به جایی رسانده که جامعه در این زمینه دچار نوعی فلج شده است
در تجربههای مشاورهای خود میبینم که وقتی زوجی صاحب دختر میشوند، به جای خوشحالی، عزا میگیرند. آنها نگران هستند که چطور باید چند میلیارد تومان برای جهیزیه دخترشان فراهم کنند. از همان ابتدا شروع به پسانداز میکنند تا بتوانند در زمان ازدواج دخترشان، این مبلغ هنگفت را تأمین کنند. این یک فاجعه و عمل جاهلی است.
در حالی که جهیزیه نباید اینگونه باشد و نیازی نیست که والدین از زمان تولد دختر به فکر جمعآوری جهیزیه باشند. کافی است در یک بازه زمانی نزدیک به ازدواج، مثلاً یک سال قبل از آن، برای تهیه وسایل ضروری اقدام کنند.
البته ما مشکلات اقتصادی را انکار نمیکنیم. من در بسیاری از مصاحبهها گفتهام که دیگر نمیخواهیم همه مسئولیت را به گردن دیگران بیندازیم و بگوییم این وظیفه حاکمیت و سران قواست، چرا که این رویکرد تا به حال نتیجهای نداشته است.
به جای آن، پیشنهاد میکنم که ما مردم خودمان برای اصلاح فرهنگمان اقدام کنیم، به خودمان رحم کنیم و سطح توقعات مادی را پایین بیاوریم.
ما واقعیتهای زندگی امروز و نیازهای جوانان را درک میکنیم و قبول داریم که آنها باید مطابق با شرایط امروز زندگی کنند، اما این زندگی باید با قناعت همراه باشد. نباید فراموش کنیم که از نظر دینی، اسراف همیشه حرام است و این یک حکم دینی غیرقابل تغییر است.
* در مواردی که بین دو خانواده تفاوتهای فرهنگی و خانوادگی وجود دارد، آیا ازدواج فرزندانشان توصیه میشود و چه راهکارهایی برای مدیریت این تفاوتها وجود دارد؟
سؤال بسیار خوبی است. باید توجه داشت که تفاوتهای فرهنگی بین دو خانواده نیازمند مدیریت است. نباید از همان ابتدا به صرف وجود تفاوتهای فرهنگی، موضوع را منتفی دانست.
در این موارد، مشاور میتواند به ما کمک کند تا تشخیص دهیم چه میزان از این تفاوتها قابل تحمل و مدیریت است و چه میزان غیرقابل حل است.
کشور ما دارای قومیتهای گوناگون است و همواره این پرسش مطرح است که آیا ازدواج بین اقوام مختلف، یا بین شهری و روستایی، یا بین فرهنگهای متفاوت مناسب است یا خیر. اصل اساسی این است که باید تلاش کنیم تفاوتها و فاصلهها را به حداقل برسانیم. اما نباید از همان ابتدا به دلیل تفاوت در قومیت، شهر، یا سطح تحصیلات، موضوع را کنار بگذاریم.
توصیه میکنم از همان ابتدا از یک مشاور دانا و توانا کمک بگیرید. برخی تصور میکنند مشاوره فقط برای حل مشکل است، در حالی که اینطور نیست.
من در تجربه مشاورهای خود میبینم که بیش از نیمی از مشاورهها نه برای حل مشکل، بلکه برای یافتن راهکارهای بهتر زندگی کردن است.
بنابراین، در عین حال که تفاوتها را در نظر میگیریم، نباید عجولانه موضوع را رد کنیم، زیرا بسیاری از این تفاوتهای فرهنگی با مدیریت صحیح قابل حل هستند.
* با توجه به گسترش فضای مجازی و افزایش آشناییهای اینترنتی، آیا میتوان به ازدواجهایی که از این طریق شکل میگیرند اعتماد کرد و چه ملاحظاتی را باید در نظر گرفت؟
اگر انسان به زمانه خود آگاه باشد، پدیدههای نوظهور او را گیج نمیکند، اما اگر این آگاهی را نداشته باشد، عقب میماند. در مورد شبکههای اجتماعی و انتخابهایی که در این فضا صورت میگیرد، هم امکان استفاده درست وجود دارد و هم سوء استفاده.
در ابتدای شکلگیری سایتهای همسریابی، اکثر موارد منفی بود و مردم ذهنیت خوبی نسبت به این پدیده نداشتند. اما با گذر زمان، افراد متعهد وارد میدان شدند و اقداماتی انجام دادند.
امروز حتی برخی سازمانهای رسمی در حال انجام فعالیتهای همسریابی هستند. متدینان نیز کانالهای همسریابی راهاندازی کردهاند و در حوزههای علمیه نیز چنین فعالیتهایی وجود دارد که منجر به ازدواج بسیاری از جوانان شده است.
در ابتدا، استفاده از این سایتها، گروهها و کانالها برای همسریابی در نظر والدین و حتی خود جوانان امری ناپسند تلقی میشد، اما به تدریج با مشاهده نتایج مثبت، این نگاه منفی کاهش یافت.
ما مقالهای داریم به نام «روزنه امید» که در آن به این موضوع پرداختهایم. در جامعه امروز که بافت شهرها تغییر کرده و زندگی آپارتماننشینی باعث شده مردم کمتر همدیگر را بشناسند، این روشهای جدید میتواند کمککننده باشد. در واقع، این همان واسطهگری ازدواج است که پیامبر اکرم(ص) شخصاً به آن اهتمام داشتند.
تا چند سال پیش، این واسطهگری در محلهها رایج بود. مثلاً میدانستند که «مش حسن دختر دارد» و «مش علی پسر دارد» و به شیوههای مختلف این خانوادهها را به هم معرفی میکردند.
من خودم در کوچههای اصفهان شاهد بودم که چطور دو نفر در حال عبور، طوری که جوانهای نزدیکشان بشنوند، درباره دختر مشدی حسن صحبت میکردند و میگفتند که دختر خوبی است، و جوانها هم میشنیدند و پیگیری میکردند.
اما آنچه که شما اشاره کردید، یعنی ولنگاری و همسریابیهای اینترنتی که به دوستیها و ارتباطهای نامشروع منجر میشود، قطعاً فرجام خوبی ندارد.
من این را تجربه کردهام که چنین روابطی به دلزدگی و سستی در روابط منجر میشود و به ازدواجهای موفق نمیانجامد، چرا که هوس در آنها غالب است.
با این حال، ما سایتها و مراکز همسریابی که با اصول اخلاقی کار میکنند را تأیید میکنیم.
* برای جوانانی که از سن متعارف ازدواج گذشتهاند و به دلیل سختگیری زیاد یا شرایط خاص موفق به انتخاب همسر نشدهاند، چه راهکارهایی برای رسیدن به یک انتخاب مناسب وجود دارد.
وقتی سن دختران بالا میرود، نگران میشوند و به تدریج از معیارهایشان میکاهند. گاهی این کاهش معیارها به حدی است که ما نگران میشویم حتی معیارهای اصلی و ضروری را هم کنار بگذارند، که البته ما توصیه میکنیم این کار را نکنند.
* چه راهکارهایی به جوانان (دختر و پسر) کمک میکند تا از وسواسهای بیمورد در انتخاب همسر دوری کنند و سریعتر به تصمیم مناسب برسند؟
اولین و مهمترین راهکار این است که با یک مشاور دانا و توانا مشورت کنند. مشاور میتواند به آنها کمک کند تا دریابند آیا به درستی تصمیم میگیرند یا ازدواج را بیدلیل به تعویق میاندازند. مشاور میتواند با نگاهی استادانه، پدرانه و دلسوزانه راهنماییهای لازم را ارائه دهد.
نکته دیگر این است که جوانان، بهویژه دختران، باید چشم و همچشمی را کنار بگذارند. مقایسههایی مانند «مهریه دوستم فلان قدر بود»، «جهیزیهاش چنین و چنان بود»، یا تصورات غیرواقعی مثل «مرد ایدهآل باید سوار بر اسب سفید باشد» را باید کنار گذاشته شود.
برخی نگراناند که اگر خانه نداشته باشند و مستأجر باشند، فامیل چه خواهند گفت. میترسند پشت سرشان حرف بزنند که «به کسی شوهر کرد که عرضه خرید خانه نداشت» یا «ماشین ندارد». اینگونه توقعات و سطح انتظارات باید تعدیل شود.
متأسفانه شبکههای اجتماعی به این معیارهای غیرواقعی دامن میزنند و باعث میشوند جوانان، چه دختر و چه پسر، در انتخاب معیارهای همسر دچار مشکل شوند.
متأسفانه بعضی از مشاوران هم به این مشکل دامن میزنند و توصیههای نادرستی میکنند. مثلاً میگویند: «با کسی که هنوز نتوانسته خانه بخرد ازدواج نکن» یا «کسی که حتی نتوانسته یک پراید بخرد، عرضه ندارد و نمیتواند تو را خوشبخت کند.»
این نوع توصیهها صد در صد اشتباه است. آنچه باید مورد توجه قرار گیرد، عرضه و توانمندی فرد است. همانطور که در روایات دینی هم آمده: «إِذَا جَاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ؛ اگر کسی با خلق و خوی و دین مورد پسند شما آمد، او را به ازدواج دهید».
معیارهای اصلی که باید مد نظر قرار گیرند عبارتند از:
دینداری، اخلاق خوب، توانمندی و عرضه.
وقتی به فردی که این ویژگیها را دارد اعتماد کنیم، یعنی کسی که دیندار است، اخلاق خوبی دارد و توانمند و با عرضه است، به تجربه ثابت شده که میتواند در آینده هم خانه و هم ماشین بخرد.
بنابراین، توصیه میشود دختران و پسران چشم و همچشمیها را کنار بگذارند و به خدا توکل کنند. البته ناگفته نماند که یک نکته مهم در جامعه ما فراموش شده استاستادی داشتیم که میگفت آنچه در جامعه ما گم شده، خداست.
این سخن بسیار ارزشمندی است و متأسفانه در ازدواجهای امروزی نیز یاریهای خداوند از نظرها پنهان مانده است. قرآن کریم صریحاً میفرماید: «وَأَنکِحُوا الْأَیَامَیٰ مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ ۚ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ».
جالب است که برخی بزرگترها برای فرار از مسئولیت، این آیه را به جوانان نسبت میدهند، در حالی که خطاب آیه به بزرگترهاست که باید برای همسردار کردن جوانان اقدام کنند و نباید این مسئولیت را صرفاً به عهده خود جوانان گذاشت. آیه شریفه تأکید میکند که اگر این جوانان فقیر باشند، خداوند از فضل خود آنها را بینیاز خواهد کرد.
وقتی با جوانان درباره توکل صحبت میکنیم، گاهی میپرسند که اجاره خانه را چگونه بپردازند؛ پاسخ میدهیم که توکل کنید و به خدا اعتماد داشته باشید.
خداوند به شما عقل و درایت داده و مشاور هم قرار داده است، با کمک همه اینها میتوانیم مشکلات را حل کنیم، اما نباید توکل به خدا را فراموش کرد.
بنابراین جوانان باید به خدا توکل کنند، شجاعت به خرج دهند، با مشاوران دانا و توانا مشورت کنند و از مشاورانی که آنها را میترسانند، دوری گزینند و با شهامت قدم پیش بگذارند تا در امر ازدواج به موفقیت برسند
در بسیاری از مواقع، خداوند رزق و روزیهایی را به انسان عطا میکند که حتی تصورش را هم نمیکرد چنین مبالغی در این زمان به دستش برسد. من میخواهم از ثمرات ازدواج بگویم. در صحبت با افراد زیادی که ازدواج کردهاند، حتی آنهایی که شاید خیلی هم مذهبی نبودند، این سؤال را پرسیدهام که آیا بعد از ازدواج زندگیشان سر و سامان گرفته است؟
تقریباً همه آنها تأیید میکنند که پس از ازدواج، و بهویژه بعد از تولد فرزند اول، وضعیت زندگیشان بهتر شده است. جالب اینجاست که میگویند با آمدن فرزند دوم، شرایط زندگیشان باز هم بهبود یافته است. در مقایسه با قبل از ازدواج، همگی معتقدند که وضعیت بهتری پیدا کردهاند. من بارها از افراد مختلف این سؤال را پرسیدهام و آنها تأیید میکنند که با تولد هر فرزند، وضعیت زندگیشان بهتر شده و سر و سامان بیشتری گرفتهاند.
* نقش مشاور در فرآیند ازدواج چیست و چگونه میتواند به جوانان و خانوادهها در مسیر انتخاب همسر و تصمیمگیری درست کمک کند؟ لطفاً مزایای مشاوره پیش از ازدواج را توضیح دهید.
همانطور که اشاره کردید، یکی از باورهای نادرست این است که فکر میکنند فقط در صورت وجود مشکل باید به مشاور مراجعه کرد. مسئله دیگر این است که برخی مشاوره را با محاکمه اشتباه میگیرند.
این موضوع در روابط زن و شوهر هم دیده میشود. گاهی خانمها میگویند همسرشان به مشاوره نمیآید، و یکی از دلایل آن این است که تصور میکنند میخواهند آقا را برای محاکمه نزد مشاور ببرند تا مشاور او را مقصر بداند.
گاهی از من میپرسند که مقصر کیست یا چند درصد تقصیر با هر طرف است. این رویکرد خطرناک است و مشاور نباید وارد این مباحث شود. حتی اگر درصدی هم مشخص شود، میتواند مشکلساز باشد. مشاور باید نیکخواه، پدرانه و برادرانه رفتار کند.
در مورد ازدواج، ما معتقد به استفاده از تستهای شخصیتشناسی قبل از ازدواج هستیم. این پدیده جدید را نباید نادیده گرفت. این تستها به اندازه آزمایشهای پزشکی ارزشمند هستند.
همانطور که یک پزشک حاذق تنها با معاینه بیمار را درمان نمیکند و از آزمایش کمک میگیرد، یک مشاور دانا و توانا هم صرفاً با تستها تشخیص نمیدهد که زوجها مناسب یکدیگر هستند یا خیر.
تستها حدود بیست درصد کمک میکنند و مابقی از طریق مصاحبه و گفتگو انجام میشود. گاهی یک جلسه کافی است، اما گاهی ممکن است تا شش جلسه طول بکشد تا به تأیید نهایی برسیم.
مشاور باید نسبت به امر ازدواج بصیرت کافی داشته باشد و بتواند سازگاریهای طرفین را به درستی ارزیابی کند. وظیفه مشاور این است که نقاط قوت و توانمندیهای افراد را به آنها یادآوری کند و برجسته سازد.
همچنین باید ترس و نگرانیهایی را که جوانان نسبت به ازدواج دارند، از دلهایشان بیرون کند و با راهنماییهای درست، آنها را به سمت یک تصمیمگیری درست هدایت کند.
مشاور باید همچون پناهگاه امنی برای جوانان باشد، به گونهای که آنها اطمینان داشته باشند حتی پس از ازدواج نیز میتوانند روی کمک و همراهی مشاور حساب کنند و از حمایتهای او دلگرم باشند
* در دوران نامزدی و فاصله بین عقد تا عروسی، چه چالشها و بحرانهای احتمالی ممکن است برای زوجها پیش بیاید و راهکارهای مدیریت این چالشها چیست؟
دوران عقد، دوران بسیار مهم و شیرینی است. این دوره که به دوران نامزدی مصطلح شده - حال چه آن را نامزدی بنامیم و چه عقد شرعی - فاصلهای است بین عقد تا زمان عروسی.
ما معتقدیم این دوران کاملاً ضروری است. من در این باره کتاب مستقلی با عنوان «جوانان و دوران نامزدی» نوشتهام و همچنین در کتاب «جوانان و انتخاب همسر» نیز فصل پایانی را به این موضوع اختصاص دادهام.
این دوران برکتها و فواید خاص خود را دارد که باید از آنها بهرهمند شد، اما در عین حال آفتهایی هم دارد که باید مراقب آنها بود. ضرورت این دوره از آنجا ناشی میشود که دختر و پسر تا پیش از این، هر کدام در خانوادههای جداگانه زندگی میکردهاند - دختر تحت سرپرستی پدر و مادرش و پسر نیز همینطور.
حال قرار است این دو نفر ناگهان زیر یک سقف زندگی کنند که این امر به سادگی امکانپذیر نیست و سخت است.
آنها باید به تدریج خود را برای زندگی مشترک آماده کنند. پسر از یک خانه و دختر از خانهای دیگر میآیند و قرار است خانه سومی را بنا کنند و آشیانهای جدید بسازند. این فرآیند ساخت آشیانه جدید نیازمند زمان است، هرچند که ملاکها و معیارهای اصلی باید پیش از عقد سنجیده شده باشند
در دوران عقد، یک سری عادات، رفتارها و خصوصیات اخلاقی وجود دارد که زوجین باید با یکدیگر هماهنگ و سازگار شوند. این سازگاری و هماهنگی در همین دوران شکل میگیرد. همچنین خانوادهها نیز باید آمادگیهای لازم را پیدا کنند؛ خانواده عروس برای تهیه جهیزیه و خانواده داماد برای خریدهای خودشان باید در این دوران آماده شوند.
در مورد مدت زمان دوران عقد، بسیاری از جوانان از ما سؤال میکنند. ما معتقدیم نمیتوان یک زمان استاندارد و مشخص برای این دوره تعیین کرد. مهم این است که در این دوره به اهداف مورد نظر برسیم و از فواید و ویژگیهای این دوران بهرهمند شویم تا آمادگیهای لازم برای عروسی ایجاد شود.
با این حال، وقتی جوانان اصرار میکنند که یک بازه زمانی مشخص را پیشنهاد کنیم - چون نمیخواهیم دل جوانان را بشکنیم - معمولاً یک دوره شش تا نه ماهه را پیشنهاد میدهیم، اما بلافاصله تأکید میکنیم که این زمانبندی استاندارد و قطعی نیست.
من در تجربه مشاورههای ازدواج تا به حال ندیدهام خانوادهای که برای دوران عقد زمان مشخصی تعیین کرده باشد، بتواند دقیقاً به آن پایبند بماند.
مثلاً وقتی یک سال را تعیین میکنند، پس از گذشت چند ماه، زوج جوان میگویند که همدیگر را دوست دارند و میخواهند زیر یک سقف زندگی کنند و بیشتر در کنار هم باشند.
معمولاً وقتی چهار ماه میگذرد، تمایل به برگزاری عروسی پیدا میکنند. اما گاهی نزدیک ماه پنجم که میشود، خانواده عروس یا داماد اعلام میکنند که هنوز آمادگی ندارند.
در چنین مواقعی، ما توصیه به مدارا میکنیم. گاهی این دوره طولانیتر و گاهی کوتاهتر میشود، اما ما دوره شش تا نه ماه را مناسب میدانیم.
این دوران آفتهایی هم دارد که باید مراقب آنها بود. گاهی دلخوریهایی پیش میآید و گاهی افراط و تفریطهایی رخ میدهد. مثلاً گاهی داماد فکر میکند چون عروس از نظر شرعی و قانونی همسر او شده، میتواند بدون اجازه و اطلاع خانواده عروس، او را با خود ببرد.
در چنین مواردی، وقتی داماد اعتراض میکند که «او همسر شرعی و قانونی من است»، ما توضیح میدهیم که درست است او همسر شماست و همسر شرعی و قانونی شماست، اما هنوز همخانه نشدهاید و باید حرمت خانواده همسر را نگه دارید.
گاهی به شوخی به داماد میگوییم: «پس چطور انتظار دارید هزینههای همسرتان را خانوادهاش بپردازند، در حالی که او همسر شرعی و قانونی شماست»؟
البته گاهی داماد در واکنش به این شوخی میگوید که حاضر است تمام هزینهها را هم بپردازد، اما ما باز تأکید میکنیم که مسئله اصلی حفظ حرمت خانواده است.
توصیه میکنیم برای هر برنامهای، حتماً با اطلاع خانوادهها اقدام کنند. اگر قرار است پنج ساعت جایی بروند و برنامهشان به هشت ساعت کشید، حتماً تماس بگیرند و اطلاع دهند. چرا که خانوادهها، بهویژه مادر عروس، نگران هستند.
یکی از نگرانیهای اصلی خانواده عروس، مسئله بارداری در دوران عقد است. از نظر شرعی و قانونی، اگر عروس در دوران عقد باردار شود، هیچ اشکالی ندارد، چون زن و شوهر شرعی و قانونی هستند؛ اما از آنجا که دختر هنوز در خانه پدر و مادرش زندگی میکند، این موضوع میتواند باعث خجالت و شرمندگی او و خانوادهاش شود.
بعضی از زوجهای جوان در چنین شرایطی محرمانه نزد ما میآیند - چون برخی مسائل را حتی به پدر و مادرشان هم نمیگویند - و میگویند که این اتفاق افتاده است.
در این موارد توصیه میکنیم که هر چه سریعتر به خانه و زندگی مشترک خود بروند تا کسی متوجه نشود و دوران بارداری و رشد جنین در خانه خودشان سپری شود. بنابراین، بهتر است از ابتدا مراقب باشیم تا چنین دلخوریها و آفتهایی به وجود نیاید
در این دوران، دختر و پسر باید روابط خود را به خوبی مدیریت کنند. دختر باید مراقب احساسات و شرایط خانواده خودش و همچنین خانواده همسرش باشد.
نباید خود را سبک کند و در رفت و آمد به خانه همسر زیادهروی کند. البته اگر خانواده داماد پذیرش داشته باشند و فضای مناسب و مستقلی وجود داشته باشد، رفت و آمد مانعی ندارد، اما باید اعتدال را رعایت کرد تا دختر در چشم خانوادهاش کم ارزش نشود.
گاهی از ما میپرسند که تعداد مناسب دیدارها در هفته چقدر است. ما معتقدیم نمیتوان عدد مشخصی تعیین کرد و این موضوع به میزان پذیرش خانوادهها بستگی دارد. گاهی وقتی دختر به خانه همسرش میرود، مادرش از دلتنگی تماس میگیرد و او را میخواهد، و گاهی هم ممکن است حضور عروس در خانه داماد باعث مزاحمت شود، بهویژه اگر فضای زندگی محدود باشد و اتاق مستقلی وجود نداشته باشد.
یکی دیگر از آفتهای این دوران که باید به دقت مراقب آن بود، حضور خواهر و برادرهای نوجوان و جوان مجرد در خانوادههاست.
زوج جوان نباید در حضور آنها بیپروا باشند. درست است که از نظر شرعی و قانونی زن و شوهر هستند، اما از نظر اخلاقی باید ملاحظه کنند.
در سفرها و معاشرتها باید مراقب حیا و عفت نوجوانان و جوانان حاضر در خانواده باشند. عدم رعایت این موارد میتواند به آسیبهای فکری و اخلاقی برای جوانان خانواده منجر شود و باعث رنجش خانوادهها گردد
در مشاورهها، خانوادهها به ما میگویند که وقتی داماد به خانهشان میآید، رفتارهایی از خود نشان میدهند و صداهایی ایجاد میکنند که مناسب نیست، در حالی که دختر و پسر جوان دیگری هم در خانه حضور دارند.
خانوادهها از این رفتارها دلخور میشوند اما رویشان نمیشود مستقیماً اعتراض کنند. این موضوعی است که خود زوج جوان باید آن را مدیریت کنند.
یکی دیگر از مسائلی که در این دوران باعث دلخوری میشود و ما به خانوادهها تذکر میدهیم، غیرتورزی بیجا و نابجای پدر و مادر عروس است.
درست است که ما به زوج جوان توصیه کردهایم که ملاحظات را رعایت کنند، اما خانوادهها نیز نباید غیرت بیمورد نشان دهند. مثلاً وقتی زوج میخواهند با هم به گردش بروند، نباید مانع آنها شوند.
خوشبختانه این مسائل در حال حل شدن است و فرهنگ جامعه در حال تغییر است. برخلاف گذشته که اجازه نمیدادند دختر و پسر تا شب عروسی همدیگر را ببینند، امروزه شرایط تغییر کرده است. با این حال، باید در همه امور اعتدال را رعایت کرد، چرا که همیشه میانهروی بهترین راه است
یکی دیگر از مشکلات دوران عقد، توقعات نابجای دختر و پسر از یکدیگر است.
گاهی هر دو طرف انتظارات غیرمنطقی دارند؛ مثل اینکه یکی از طرفین توقع دارد دیگری مدام هدیه بیاورد یا هر روز پنج بار تماس بگیرد. این توقعات بیجا میتواند باعث دلخوری شود.
بنابراین باید سطح توقعات را متعادل کرد و شرایط یکدیگر را درک کرد. برای مثال، اگر یکی از طرفین مشغول کار است یا در حال درس خواندن برای کنکور است، نباید انتظار داشت که هر روز چندین بار و هر بار به مدت طولانی تماس تلفنی داشته باشد یا هر شب دیدار کنند. مراعات این مسائل و پایین آوردن سطح توقعات به حفظ رابطه سالم کمک میکند.
* خانوادهها چه نقشی در موفقیت یا شکست روابط زوج در دوران نامزدی و عقد دارند و چگونه میتوانند به جای آسیبرسانی، به تحکیم رابطه فرزندانشان کمک کنند؟
نقش خانوادهها در هر دو جنبهای که اشاره کردید - چه مثبت و چه منفی - بسیار تعیینکننده است. برای اینکه خانوادهها نقش مثبتی داشته باشند، باید درک کنند که اکنون هر دو خانواده با هم پیوند خوردهاند.
پدر و مادر عروس باید داماد را مانند پسر خود بدانند و خانواده داماد نیز باید عروس را مانند دختر خود بپذیرند. آنها دیگر غریبه نیستند؛ عروس و داماد عضوی از خانواده شدهاند.
اگر خطایی از زوج جوان سر بزند، باید با ملایمت و حتی به صورت غیرمستقیم، یا از طریق مشاور، به آنها تذکر داد. نباید آنها را سرزنش کرد و اگر کوتاهیای انجام دادند، باید فرصت جبران داد.
گاهی توقعات پدر و مادر از توقعات خود زوج جوان بیشتر میشود که این درست نیست. خانوادهها باید نگاه پدرانه و مادرانه به هر دو طرف داشته باشند؛ اما در جنبه منفی، دخالت بیش از حد خانوادهها میتواند مشکلساز باشد. وقتی زندگی مشترک شروع میشود، باید به استقلال زوج جوان احترام گذاشت
در اینجا لازم است به نکته مهمی اشاره کنم که به اصطلاح باید «اول سوزن را به خودمان بزنیم و بعد جوالدوز را به دیگران»؛ متأسفانه برخی مشاوران، حتی مشاوران مذهبی، گاهی نظراتی ارائه میدهند که میتواند زندگی جوانان را تخریب کند. ما این موضوع را در نوشتههایمان، در کانالمان و در کتاب «طوفان طلاق» نیز مطرح کردهایم.
برخی میگویند دوران عقد، دوران تجدید نظر است. این حرف بسیار نادرستی است، صرف نظر از اینکه گوینده آن چه کسی باشد - چه یک فرد مذهبی و چه یک دانشگاهی. نباید ذهن جوانان را با چنین افکاری مشوش کرد. زمان تجدید نظر و بررسی قبل از عقد است، نه بعد از آن.
برخی از تعبیر «پل پشت سر را خراب کردن» استفاده میکنند، اما من معتقدم اصلاً نباید به عقب نگاه کرد که ببینیم پلی هست یا نه، خراب است یا آباد.
هر بررسی و تحقیقی که لازم است، باید قبل از عقد انجام شود، چه یک سال طول بکشد و چه بیشتر. اما وقتی عقد جاری شد، دیگر تعهدی شکل گرفته و این دو نفر همسر یکدیگر شدهاند.
چرا باید دل جوانان را خالی کرد و این فکر نادرست را در ذهنشان انداخت که دوران عقد، دوران تجدید نظر است؟ این دوران در واقع شروع زندگی مشترک است، هرچند هنوز به خانه مشترک نرفته باشند
اگر این افکار تردیدآمیز را در ذهن جوانان بیندازیم و بعد آنها به خانه مشترک بروند، آن وقت چه پاسخی برای این حرف نادرست خواهیم داشت؟
دوران عقد، دوران تجدید نظر نیست، بلکه دوران آغاز زندگی و ساختن پایههای آن است. در این دوران باید پایههای زندگی را محکمتر کرد، نه اینکه در اصل ازدواج تردید ایجاد کرد.
البته قبل از عقد، گاهی افراد پس از تحقیق و بررسی منصرف میشوند که این باعث ناراحتی طرف مقابل میشود و میگویند "چرا زودتر نگفتی و آبروی ما را بردی؟" ما در این موارد میگوییم بهتر است که قبل از عقد انصراف داده شود، اما وقتی عقد صورت گرفت، دیگر نباید به پشت سر نگاه کرد.
در جامعه امروز که پر از تنوع و گزینههای مختلف است، اگر این فکر را در ذهن زوج جوان بیندازیم که دوران عقد، دوران تجدید نظر است، ناخودآگاه مشکلاتی ایجاد میشود.
کمتر جوان عاقلی آگاهانه به دنبال همسر دیگری میگردد، اما این فکر در ضمیر ناخودآگاهشان میماند. وقتی دختر یا پسری را میبینند، شروع به مقایسههای ناروا میکنند؛ مثلاً دختر با خود میگوید این پسر شیکتر از همسر من است، یا پسر فکر میکند آن دختر بهتر از همسرش است.
در مشاورههایم میبینم که برخی در دوران عقد با افراد دیگر چت میکنند، با این فکر که شاید بتوانند گزینه بهتری پیدا کنند. باید به آنها گفت که وقتی عقد کردید، همه چیز تمام شده است. به قول شاعر: «دلارامی که داری دل در او بند، دگر چشم از همه عالم فرو بند»
اگر با نگاه تردیدآمیز به زندگی نگاه کنیم، طبیعتاً در خیابان و جامعه افراد مختلفی را میبینیم و هوای نفس ما را وسوسه میکند. نباید اجازه دهیم این افکار در ذهنمان شکل بگیرد که فلان شخص از همسر ما زیباتر یا شیکتر است. وقتی این تردیدها در دل ما میافتد، به تدریج دلسرد و بهانهگیر میشویم.
به خصوص به مادران توصیه میکنیم - و برادرانه از آنها خواهش میکنیم - که به دخترانشان نگویند «اگر کمی صبر میکردید، فلانی به خواستگاریات میآمد».
متأسفانه گاهی مادران در مکانهای مختلف مثل پارک، مسجد یا مجالس روضه با افرادی مواجه میشوند که ناآگاهانه پیشنهاد خواستگاری میدهند، چون نمیدانند دختر عقد کرده است.
در چنین مواردی، اگر مادر در دلش فکر کند که آن پسر از داماد فعلی بهتر است و این موضوع را با دخترش در میان بگذارد، بذر تردید را در دل او میکارد.
من این موارد را در تجربیات مشاورهام دیدهام و اینها فرضیات نیست. گاهی خانوادهها میگویند «اگر کمی بیشتر صبر میکردیم، خواستگار بهتری با تحصیلات یا وضعیت مالی بهتر میآمد». اینها همه سم است برای زندگی. وقتی عقد جاری شد، دوران تعهد آغاز میشود و دیگر جایی برای مقایسه نیست. نباید دل جوانان را با این حرفها و مقایسهها خالی کرد
در جامعه گاهی افرادی را میبینیم که با گفتن جملاتی مانند «ماشاءالله، چه دختر خوب و زیبایی هستی، تو از شوهرت سَری» یا به پسر میگویند «ماشاءالله چقدر رعنا هستی، تو از همسرت بالاتری»، ناخواسته بذر تردید را در دل زوج جوان میکارند. نباید چنین حرفهایی زده شود، زیرا این افکار در ذهن آنها میماند و مدام به آن فکر میکنند.
ما باید عاقلتر و متدینتر باشیم. همانطور که مولوی میگوید: «عالمی را یک سخن ویران کند»؛ در روایات ما نیز بسیار تأکید شده که زبانمان را کنترل کنیم. باید جوانان را در دوران عقد یاری کنیم تا با اطمینان به تصمیم خود، زندگی مشترکشان را زیر یک سقف آغاز کنند.
به تعبیر امروزی، باید کمک کنیم تا این زوجهای جوان که همچون فاختههای جدا از هم هستند، همآشیان شوند و زندگی مشترکشان را آغاز کنند، انشاءالله.
* در پایان چه توصیه یا نکته کلیدی میتوان به زوجهای جوان که در ابتدای زندگی مشترک هستند ارائه داد تا به موفقیت و پایداری ازدواجشان کمک کند؟
برای زوجهای جوان چند توصیه مهم دارم:
۱.«مجادله ممنوع»
ما کتابی با عنوان «نبرد بیبرنده» داریم.
امروزه ترویج میشود که زن و شوهر باید مدام با هم بحث و گفتگو کنند، اما من معتقدم لزومی به بحثهای طولانی نیست. بهتر است مسائل اساسی را بنویسند و در فضایی آرام دربارهاش صحبت کنند. جدل و مجادله باید ممنوع باشد.
۲. از این پس، اولویت اول شما همسرتان است، نه پدر و مادر. البته احترام و جایگاه والدین همچنان محفوظ است، اما در زندگی مشترک، همسر باید در اولویت قرار گیرد.
۳. در روابط با خانوادهها حد و اندازه را رعایت کنید. رفت و آمد نباید بیش از حد باشد.
۴. اگر در دوران عقد هستید و میخواهید برای آینده و محل زندگیتان تصمیم بگیرید، توصیه اکید من این است که در خانه پدر و مادر عروس یا داماد زندگی نکنید.
این کار حتماً مشکلساز خواهد شد. در جلسات مشاورهام، اکثر زوجهایی که مشکل دارند، کسانی هستند که در خانه والدین زندگی میکنند.
اولین راهکار ما به آنها این است که از آن خانه بروند - حتی اگر مجبور شوند در سختترین شرایط زندگی کنند. زندگی در یک ساختمان با والدین، چه از طرف عروس و چه داماد، میتواند مشکلساز باشد.
۵. در زندگی مشترک، یک مشاور دانا و توانای مرضیالطرفین داشته باشید.
یعنی مشاوری که مورد قبول هر دو طرف باشد و حرفش برای هر دو حجت باشد. نگویید که "ما مشکلی نداریم و قبلاً هم مشاوره گرفتهایم." انسان در طول زندگی به هادی و راهنما نیاز دارد. این مشاور باید به عنوان راهنما باشد، نه قاضی. توصیه میکنم دست کم هر فصل یک بار، یعنی سالی چهار بار، نزد مشاورتان بروید.
در جلسات مشاورهام، زوجهایی را میبینم که میگویند هیچ مشکلی ندارند و فقط برای بهتر شدن زندگیشان آمدهاند. وجود مشاور باعث میشود وقتی نمیتوانید به توافق برسید، او کمکتان کند تا مسئله به دعوا کشیده نشود.
۶. از نظر جنسی و عاطفی باید یکدیگر را کاملاً سیراب کنید.
این موضوع رکن اساسی زندگی است و اگر نباشد، زندگی فرو میریزد. در تجربیات مشاورهایام دیدهام زوجهایی که از همه نظر - حتی از نظر دیانت و نجابت - در سطح عالی هستند، اما یکی از آنها به دلیل عدم ارضای نیازهای جنسی و عاطفی، درخواست طلاق میدهد.
در این زمینه کتابی به نام «آداب عشقورزی» نوشتهام که به این مسائل پرداخته است. اگر در این زمینهها تجربه کافی ندارید، باید مطالعه کنید، به مشاور مراجعه کنید و در صورت نیاز، به متخصص سکسولوژی (آقایان نزد متخصص مرد و خانمها نزد متخصص زن) مراجعه کنید تا در مسائل جنسی و عاطفی به تبحر کامل برسید و بتوانید نیازهای یکدیگر را به خوبی برآورده کنید تا مشکلی پیش نیاید
اگر در مسائل جنسی و عاطفی یکدیگر را سیراب نکنید، هم انحرافات و هم دلسردیها پیش میآید.
زن و شوهری که از این نظر همدیگر را سیر کرده باشند، دلشان نمیآید با یکدیگر تلخزبانی کنند. اما اگر ارضا نشده باشند، به دنبال بهانه میگردند تا به هم نیش بزنند و گاهی کار به طلاق میکشد.
مسائل عاطفی و جنسی رکن اساسی زندگی زناشویی است. اگر این رکن متزلزل شود، کل زندگی متزلزل میشود و اگر فروغش کم شود، خیمه زندگی فرو میریزد. این موضوع را جدی بگیرید و از آن لذت ببرید.
در اصول کافی از امام صادق (ع) پرسیدند لذیذترین چیزها چیست؟ فرمودند: «آمیزش زن و شوهر لذیذترین لذت زندگی است».
اگر مشکلاتی مانند کمتوانی، ناتوانی، زودانزالی یا دیر ارگاسمی دارید، حتماً به متخصص مراجعه کنید.
تمام این مشکلات قابل درمان هستند. هرگز مسائل جنسی و عاطفی را دست کم نگیرید. تنها به مطالعه کتاب اکتفا نکنید - البته کتاب را زیاد بخوانید - اما حتماً به مشاور و متخصص سکسولوژیست مراجعه کنید، چرا که میتواند کمک بسیار مؤثری به شما بکند.
گفتوگو و تنظیم: محمد رسول صفری عربی - حسین پاشائی
نظر شما