به گزارش گروه فرهنگی قدس، جایزه جلال امروز در هفدهمین دوره برپایی خود، برگزیدگانش را در بخشهای مختلف معرفی خواهد کرد و به این ترتیب پرونده یک دوره دیگر از این رویداد مهم ادبی بسته خواهد شد اما همچنان این پرسش باقی میماند که این جایزه چه تأثیری در سرنوشت برگزیدگان و آثار آنها دارد. آیا رسالت جایزه جلال به برپایی یک رویداد چندساعته و تشویق شدن روی سِن ختم میشود یا باید موتور محرکهای در ایجاد انگیزه با امید و انرژی بیشتر برای ادامه مسیر برگزیدگانش باشد؟
گفتوگو با چند تن از برگزیدگان دورههای قبل که چنین نویدی نمیدهد. برگزارکنندگان جایزه ادبی جلال پس از اتمام اختتامیه سراغی از هیچ کدامشان نگرفتند و عنوان جایزه جلال هم تأثیری در فروش و بیشتر دیده شدن کتابهایشان نداشته است. پس رسالت جایزه جلال چیست، سرنوشت این آثار چه میشود و جایگاه مخاطب کجاست؟ پاسخهای برگزیدگان جایزه ادبی جلال را به این پرسشها بخوانید.
جایزه غیراستاندارد
سال گذشته جایزه جلال در بخش داستان بلند دو اثر برگزیده داشت و جایزه ۴۰۰ میلیونی این بخش بین کتاب «بیروط» نوشته ابراهیم اکبری و یک کتاب دیگر تقسیم شد. ابراهیم اکبری دیزگاه در واکنش به بسته شدن پرونده هر دوره از جایزه جلال پس از اعلام برگزیدگان، میگوید: البته من توقعی هم ندارم زیرا کاری از دست آنها برنمیآید. به نظرم یک ناتوانی ذاتی در وجودشان است و حتی یک جایزه را درست و حسابی هم نمیتوانند بدهند؛ جایزه ۱۱۰ سکهای را آن قدر پاره پاره کردند که شد ۲۰۰ میلیون و ۴۰۰ میلیون تومان که عملاً از معنای آن چیزی که بود خالی شد و بعد این همه آدم را جمع میکنند و به همه جایزه میدهند و تقدیر میکنند!
وی با ابراز تأسف از اینکه در فرهنگ ما هنوز جایزه تعریف نشده، خطاب به مسئولان فرهنگی میگوید: بهتر است دوستان بروند و ببینند جوایزی مانند نوبل، گنکور، بوکر و... که سالهاست برگزار میشود چه روندی را طی میکنند و از روی دست آنها یاد بگیرند.
اکبری دیزگاه ادامه میدهد: به نظرم ما با دو مسئله اصلی مواجه هستیم؛ یکی اینکه توان جایزه دادن در فرهنگ ما وجود ندارد و آن کسی که میخواهد جایزه بدهد قدرت جایزه دادن ندارد و از عواقب آن میترسد؛ ترس از اینکه یک نویسنده جایزه را قبول نکند یا فردا علیه برگزارکنندگان چیزی بگوید. بنابراین در شرایطی حساب شده آنها را حذف میکنند، یک عدهای هم این طرف ایستادهاند و منتظرند یک نفر جایزه بگیرد و به او حمله کنند؛ به همین دلایل اساساً جوایز ادبی معنایی ندارد.
در حالی که جایزهای مانند جایزه جلال یک جایزه ملی است و وقتی به نویسندهای داده میشود یعنی او را در سطح ملی بالا کشیدیم و طبیعتاً او هم باید امکان کنشگری ملی داشته باشد. مثلاً به نویسنده جایزه میدهند اما هیچ تأثیری در فروش کتابش ندارد چون اعتباری وجود ندارد! علاوه بر این هیچ تأثیری در زندگیاش هم ندارد چون رقم جایزه آن قدر بالا و پایین شده که دیگر اهمیتش از بین میرود، بنابراین فکر میکنم راه درازی در پیش داریم تا به یک جایزه استاندارد برسیم. اما این گفتهها به آن معنا نیست که جایزه ندهیم یا جایزه جلال چیز بدی است، اتفاقاً باید باشد اما باید اصولش را درست کنیم تا به یک جایزه ملی تبدیل شده و سیمای یک نویسنده ایرانی در این جایزه نشان داده شود.
به گفته این نویسنده، متأسفانه وقتی تغییر و تحولاتی رخ میدهد یک رفتار قومی ـ قبیلهگرایانهای بر سیستم حاکم میشود که البته ربطی به وزارت ارشاد و خانه کتاب هم ندارد اما ماهیت جایزه جلال را بیاثر میکند.
جریانسازی مشروط به چند عامل
اکبری دیزگاه در پاسخ به اینکه با این اوصاف آیا جایزه جلال میتواند در حوزه داستاننویسی جریانسازی کند یا خیر، میگوید: بله امکانش هست، مشروط بر اینکه جایزه ملی و تک برگزیده بودنش حفظ شود. جایزه را به یک نفر میدهند نه به ۵۰ نفر! اصالت جایزه در این است که به یک نفر تعلق دارد و آن آدمِ زبان و فرهنگ ایرانی است. خب نتیجه بررسیها یک انتخاب بوده؛ اگر این برگزیده خوب است که هیچ و اگر بد است هم برآیند فرهنگ ماست و باید آن را نقد کرد.
نکته دوم اینکه این جایزه باید اعتبار مالی داشته باشد که نویسنده براساس این جایزه قدرت بگیرد، کتابش ترجمه و دیده شود. نکته سوم هم نحوه پردازش و انتخاب است و دبیرخانه باید روی آن کار کند، اما شاهدیم چند ماه مانده به برگزاری جایزه، فردی را به عنوان دبیر علمی انتخاب میکنند و همه چیز کاملاً سرهمبندی شده است. از مجموع اینها، اتفاق درخوری بیرون نمیآید، در حالی که باید یک گروه اهل عدل و علم و افراد متخصص و ریشهدار در ساحت ادبیات داستانی وارد میدان شوند که تشنه دیده شدن نباشند. شما ببینید وقتی جایزه نوبل را میدهند دیگر کاری ندارند برندهاش آن را میگیرد یا نه و یا اصلاً نمیدانید داوران چه کسانی هستند و سالها بعد معلوم میشود فردی در میان تیم داوران یک دورهای حضور داشته است.
جایزه را از مزه نیندازیم!
این نویسنده همچنین میگوید: نکته دیگر که باید به آن توجه کنند این است که وقتی جایزه را به یک نفر دادند دیگر آن را تکرار نکنند و جایزه را از مزه نیندازند. این جایزه نشان ملی است و جایزه بودنش باید حفظ شود اما متأسفانه میبینیم به برخی نهادها هر سال جایزه میدهند در حالی که این ناشر اصلاً کتابش ادبیاتی نیست پس چرا به تاریخ جایزه میدهید؟ او میخندد و ادامه میدهد: متأسفانه چیزهای مختلف و بیربط به جایزه جلال را زیاد میبینیم!
ناشر ،کتابم را جواب کرد
اما علی شاهمرادی که برای داستان کوتاه «از قبل یکشنبه میشود» شایسته تجلیل شانزدهمین دوره جایزه جلال شد، به نبود حمایت و ارتباط با برگزارکنندگان پس از این رویداد اشاره میکند و میگوید: پس از جایزه هیچ ارتباطی با برگزارکنندگان نداشتم البته یک حُسنی هم در این ماجرا بود؛ من در جایزه جلال کسی را نمیشناختم و آنها هم از من شناختی نداشتند و میتوانم بگویم با وجود اینکه به جایزه جلال برچسب غیرمستقل بودن زده میشود اما من هیچ رابطهای نه قبل و نه پس از جایزه با دوستان نداشتم و این نشان میدهد انتخابها بر مبنای شناخت و آشنایی با نویسندگان نبوده است.
وی ادامه میدهد: جایزه جلال در یک روز برگزار میشود و دیگر هیچ پیگیری هم ندارد. اتفاقاً برای من هم جالب بود که ناشر بلافاصله پس از دریافت جایزه، چاپ دوم کتاب را در تیراژ معدودی منتشر کرد با این هدف که استقبال از کتاب را پس از کسب جایزه بسنجد اما به من اعلام کرد دیگر نمیتواند این کتاب را به دلایل اقتصادی و مشکلات کاغذ چاپ مجدد کند و عملاً کتابی که برنده جایزه شد با اینکه تعداد کمی هم از آن در بازار موجود است اما ناشر آن را جواب کرد و نمیخواهد چاپ کند که البته او هم حق دارد چون وضعیت اقتصادی ناشران جالب نیست.
کارکرد از دست رفته برچسبهای روی کتاب
شاهمرادی در پاسخ به این پرسش که چرا جوایز ادبی ایران فارغ از مستقل یا دولتی بودنشان برای کتابها استقبال بیشتر مخاطب را به همراه نمیآورد، در حالی که معیار برخی خوانندگان آثار ترجمه، پرفروش بودن یک اثر در نیویورک تایمز، گاردین یا جایزهدار بودن اثر است، توضیح میدهد: ابتدا این را تصحیح کنم که ما مطلقاً جایزه مستقل نداریم، ممکن است مدل وابستگیها با هم فرق کند اما من جایزهای سراغ ندارم که بدون روابط شکل بگیرد و کارش پیش برود. از این بابت هم از جایزه جلال تعریف میکنم چون آنها من را نمیشناختند و انتخاب کردند.
از سویی دیگر با توجه به اینکه من آثار خارجی را ترجمه میکنم، میدانم در این سالها ناشران آن قدر از این تیترهای پرفروش نیویورک تایمز و... استفاده کردند و بعد مخاطبی که رفت سراغشان دید اینها واقعیتش چیز دیگری است چون پرفروش بودن در اینجا با آن طرف که طیف گستردهای مخاطب دارد، تناسبی ندارد، ناشران الان دیگر این کار را نمیکنند. از طرفی دیگر آنهایی که رفتند سراغ کتابهایی که برچسب یک جایزه ادبی را داشت، با کتابی روبهرو شدند که پسرخاله فلان داور برنده شده بود و اساساً کتاب کیفیت نداشت و نتیجه این شد که درج فهرست جوایز ادبی یک اثر روی جلد خاصیتش را از دست داد.
در کنار این ما با واقعیتی به نام بحران کتاب نخواندن روبهرو هستیم و خودمان هم کار نکردیم در حالی که کتابهای ایرانی میتوانند خارج از ایران معرفی شوند که بخش خصوصی توانی برای سرمایهگذاری و معرفی آنها ندارد و اگر بخش دولتی هم جایی وارد شده کتابهایی را ترجمه کرده و ارائه داده که ما اینجا آن آثار را نمیخوانیم و شکستشان از قبل معلوم است و ترجمهشان بیشتر یک نمایش و صرف بودجه است.
وقتی روی سِن یک عنوان جدید اختراع میکنند
وی با انتقاد از بیتوجهی به داستان کوتاه در جایزه جلال، به اتفاق عجیبی اشاره میکند که در دوره شانزدهم رخ داد و میگوید: در ۱۷دوره جایزه جلال میبینیم با داستان کوتاه این طور رفتار میکنند و کوتاه هم نمیآیند و انگار عمد و لجاجتی در کار است، مثلاً در دوره قبل ۵۰۰ کتاب داستان کوتاه داشتیم و از بین آنها یکی را انتخاب کردند و تا یک روز قبل از جایزه هم فقط عنوان برگزیده و شایسته تقدیر مطرح بود که جوایز متفاوتی هم داشت، بعد ناگهان روی سن دیدیم یک جایزه شایسته تجلیل هم درآمد و اثر من معرفی شد و جایزه شایسته تقدیر نصف شد! در حالی که رسالت جایزه جلال معرفی آثار ادبی است، وقتی کتابی را از میان ۵۰۰ اثر انتخاب کردید دیگر برچسب دوم چسباندن، کار درستی نیست اما همیشه این روند بوده و این دوره خاصتر شد و در لحظه آخر یک اختراع جدید کردند.
۱۰ برابر داستان کوتاه به ناداستان جایزه دادند
به گفته شاهمرادی؛ جایزه جای نقد نیست بلکه محل معرفی و تبلیغ کتاب است. البته در مورد رمان هم اوضاع بهتر نیست اما وضعیت داستان کوتاه بدتر بوده و در ۱۷ دوره تقریباً هیچ کس برگزیده نشده جز یک دوره به صورت مشترک و همیشه در حد تقدیر باقی مانده است. برگزارکنندگان هم بعدتر میگویند آثار خوب نبوده که به نظرم این حرف درستی نیست و باید بهترین را از میان همان آثار انتخاب کرد. در چند دوره اخیر که ناداستان به جایزه اضافه شده میبینیم اتفاقاً دست و دلبازانه رفتار میشود و سال قبل ۱۰ برابر داستان کوتاه به ناداستان جایزه دادند در حالی که نویسنده دو سه سال برای نگارش داستانش زمان گذاشته و مخاطب هم کتاب را میبیند ولی این اما و اگرهایی که برای جایزه جلال گذاشتهاند خاصیتش را میگیرد.
اوضاع پس از جایزه جلال تلخ شد
اما تجربه مجید رحمانی که در پانزدهمین دوره جلال برای رمان «ویروس عاشق» شایسته تقدیر شد، تفاوت زیادی با سایر برگزیدگان ندارد و اساساً این عنوان، آوردهای برایش به همراه نداشته است. او در پاسخ به اینکه سرنوشت کتابش پس از جایزه جلال چه شد، میگوید: واقعیت تلخ است؛ یکی از اهداف جایزه این بود که امکانی برای دیده شدن کتابهای برگزیده و نویسندهاش فراهم شود اما چنین اتفاقی برای من نیفتاد. متأسفانه کتاب بلاتکلیف ماند و حتی اگر بخواهم به ناشری بگویم که برگزیده جایزه جلال بودم شاید تلقی بدی برای چاپ کتاب داشته باشد و من هم به عنوان نویسنده سردرگم هستم که چه باید بکنم. میدانم بسیاری از نویسندگان مشابه من هستند و پس از جلال اتفاقی برایشان نمیافتد و شواهد و نشانهها هم همین را میگویند و برعکس یک رکود و رخوتی پس از جایزه نصیب کتابها میشود که شایسته نیست.
رحمانی در توضیح اینکه چه چیزی موجب این رکود میشود، بیان میکند: بسیاری از ناشران کتابها را با هدف ایجاد بار ترافیکی و بحث کمیتی آن چاپ میکنند. به طور مثال انتشارات سوره مهر آن قدر بار ترافیکی کتاب دارد که از نظر کیفی هم آثارش زیر سؤال میرود و نمیتواند تمام انتظارات کیفی و تکنیکی را برآورده کند.
من پس از جایزه جلال دو کتاب چاپ کردم اما هر دو با رنج و مشقت فراوان همراه شد. من نمیتوانم وقتی به ناشر زنگ میزنم به او بگویم جزو برگزیدگان جایزه جلال بودم، اینها وظیفه نویسنده نیست و در نتیجه نمیتوانم کتابم را بدون دردسر چاپ کنم. من به عنوان یک نویسنده از اتفاقهای پس از جایزه جلال ناراضیام و درست نیست با مشقت دنبال ناشر و چاپ کتاب بروم.
ویکیپدیای جایزه جلال بهروز نمیشود
وی در پاسخ به این پرسش که جایزه جلال چه مسئولیتی در قبال برگزیدگان دارد، میگوید: اگر جایزه جلال بخواهد به هدفش که شناسایی نسلی از نویسندگان باشد برسد یکی از راهکارهای عملیاش این است که نویسندگان را به ناشران مطرح معرفی کند و برای چاپ کتاب به برگزیدگان تسهیلات بدهد. برگزارکنندگان جلال میتوانند فهرستی تهیه کنند و در اختیار انتشاراتیها بگذارند تا سابقه نویسنده برای ناشر مشخص باشد در حالی که بسیاری از ناشران اصلاً در جریان اخبار جایزه جلال نیستند و حتی ویکیپدیای جایزه هم مدتهاست که بهروز نمیشود.
نظر شما