تحولات منطقه

اگر در آن مشهد عظیم که در نیشابور بر پا شد، کلامی بلیغ‌تر و سخنی رساتر و حدیثی پر فایده‌تر و جامع‌تر از این حدیث بود، امام آن را می‌فرمود.

شرط توحید تویی حضرت سلطان
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

چهارشنبه هر هفته این توفیق را داریم تا خوانندگان عزیز رواق را میهمان شرح یکی از القاب مبارک امام رضا(ع) نماییم؛ و در گفت‌وگو با علما و اندیشمندان حوزه و دانشگاه، از جام معارف ناب رضوی، جان تشنه خویش را سیراب کنیم.

در این فرصت، با مرور یادداشت ارزشمند مرحوم آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی(قدس سره)، مرجع فرزانه و عالم ربانی فقید، به شرح لقب ژرف و نورانی شرط توحید می‌پردازیم. این نوشتار فاخر که از گنجینه آثار آن فقید سعید به یادگار مانده، پنجره‌ای به دریای بیکران علوم آل محمد(ص) می‌گشاید. امید داریم این گام کوچک، زمینه‌ساز ژرف‌اندیشی بیشتر در سیره رضوی و شناخت ابعاد وجودی آن امام همام(ع) باشد.

شرط توحید تویی حضرت سلطان

در کتاب شریف عیون أخبار الرّضا (ع) آمده است: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بن مُوسَی بنِ المُتَوَکِّل رَضِی اللهُ عَنهُ قَالَ: حَدَّثَنا أبُوالحَسَنِ مُحَمَّد بن جَعفَر الأَسَدی قَالَ: حَدَّثَنا مُحَمَّد بنُ الحُسَین الصولی قَالَ: حَدَّثَنا یُوسُفُ بن عَقیل عَن إسحَاق بن راهویه قال: لمّا وَافی أبوالحَسَن الرِّضَا عَلَیه السَّلامّ نیسابُوَر، وَ أرادَ أن یَخرُجَ مِنهَا إلی المَأمُون إجتَمَع عَلَیه أصحابُ الحَدیثِ فَقَالُوا لَه: یَا بنَ رَسُولِ الله تَرحل عَنَّا وَ لا تُحَدِّثُنا بِحَدیثٍ فَنَستَفیده مِنکَ؟ وَ کانَ قَد قَعَدَ فی العِماریة، فَاطَّلَعَ رأسَهُ فَقَالَ: سَمِعتُ أبی مُوسَی بن جَعفَر یَقُولُ: سَمِعتُ أبی جَعفَر بن مُحَمَّد یَقُولُ: سَمِعتُ أبی مُحَمَّد بن عَلی یَقُولُ: سَمِعتُ أبی عَلیّ بن الحُسَین یَقُولُ: سَمِعتُ الحُسَین بن عَلی یَقُولُ: سَمِعتُ أبی أمیرالمُؤمِنینَ عَلیّ بن أبی‌طَالب عَلَیهِمُ‌السّلام یَقُولُ: سَمِعتُ النَّبیّ صَلَّی‌اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ یَقُولُ: سَمِعتُ جِبرئیلَ یَقُولُ: سَمِعتُ اللهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ: لا إلهَ إلّا اللهُ حِصنِی فَمَن دَخَلَ حِصنِی أَمِنَ مِن عَذابی. قَالَ: فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانا: بُشُرُوطِها وَ أنَا مِن شُروطِها.

استقبال همگان از سفر امام رضا (علیه‌السلام) به خراسان

در سفر حضرت رضا(ع) به خراسان -که به حکم و الزام مأمون بر آن حضرت تحمیل گردید- در بین راه، به هر شهر و روستایی که امام (ع) وارد می‌شد، شیعیان و دوستان اهل بیت(ع) و مشتاقان زیارت آن امام همام با شور و شوق و وجد و نشاط بسیار، از آن حضرت استقبال و پذیرائی کرده، و مقدم امام را گرامی داشته و احساسات ولائی خود را اظهار می‌نمودند، و عهد ولایت خود را با خاندان رسالت، تجدید و تازه می‌کردند، و نیشابور یکی از شهرهای بین راه امام بود.

این شهر، از شهرهای بزرگ و مرکزی خراسان به شمار می‌رفت، و موقعیت علمی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آن مهمّ و کم‌نظیر بود، و علماء و دانشمندان بزرگ، محدّثان معروف و نامدار در آن زندگی می‌کردند. شهری این چنین برای استقبال امام (ع) – که حتی مأمون اعلام کرده بود در بین تمام مسلمانان و در میان بنی‌هاشم از آل أبی‌طالب و بنی‌عبّاس، کسی از او شایسته‌تر و لایق‌تر برای خلافت امّت اسلام نیست- آماده شد، و همگان به استقبال بیرون رفته، و برای کسب این فخر و سرافرازی که موکب امام را استقبال کرده، و در میان انبوه جمعیت استقبال‌کنندگان شرفیاب شده‌اند، در انتظار ورود امام، دقیقه و ثانیه‌شماری می‌نمود.

امام (ع) با آن جلال ملکوتی و ابهت و عظمت معنوی، شهر نیشابور را مزیّن فرمود.

چنان‌که نقل می‌نمایند: در حالی که امام (ع) در عماری نشسته و روی زیبای دل‌آرا و جمال همایون حق‌ّنمایش از مردم پنهان بود. آن خلق بی‌شمار که آرزوی زیارت سیمای دلربای امام را داشتند، از هر طرف هجوم آورده، و شعار و تکبیر و صلوات سر می‌دادند.

سؤال حکیمانه دلیل معرفت سؤال‌کننده است

از آن میان، دو نفر از پیشوایان و حافظان احادیث رسول اکرم (صلّی‌الله علیه و آله و سلّم) پیش آمدند، و به تعبیر «تَعَرَّضَ لَهُ الإمَامَانِ الحَافِظَانِ لِلأحَادیثِ النَبَویّة أبُوذرعَة وَ مُحَمَّد بن أسلَم الطُّوسِی»، این دو شخصیّت بزرگ و پیشوای علم و حدیث، به امام (ع) چنین خطاب کرده و درخواست و تقاضا نمودند:

«أیُّهَا السُّلالَةُ الطَّاهِرَةُ الرَّضِیَّة، أَیُّها الخُلاصَةُ الزَّاکِیةُ النَّبَویَّة بِحَقِّ آبَائِکَ الأطهَرینَ وَأسلَافِکَ الأکرَمینَ إلّا أَرَیتَنا وَجهَکَ المُبَارَکَ المیمُونَ، وَرَوَیتَ لَنَا حَدیثاً عَن آبائِکَ عَن جَدِّکَ نَذکُرکَ بِهِ.

آری، سؤال حکیمانه دلیل معرفت سؤال کننده است. به دنبال این سؤال آگاهانه و معرفت‌جویانه بود که امام (ع) در مقام پاسخ برآمده و مرکبی را که بر آن سوار بود متوقّف نمود، و پرده از جمال مبارک برداشت، و چشم مسلمانان را به دیدار طلعت مبارک و با میمنت روشن فرمود، باز هم به عبارت «فَاستَوقَفَ البَغلَةَ وَ رَفَعَ المظَلَّةَ وَ أقَرَّ عُیُونَ المُسلِمینَ بِطَلعَتِهِ المُبَارَکةِ المیمُونَة.

خلایق که چشمشان به جمال جهان‌آرای امام افتاد، همه از خود بی‌خود شدند.

از این رو، صدای شوق و وجد و شادی آنها بلند، و فریاد تکبیر و تهلیلشان فضا را پر کرده، گروهی از شوق گریه می‌کردند، گروهی رکاب امام یا مرکب او را می‌بوسیدند، گروهی محو تماشای جمال آقا بودند، و صدای شوق و فریاد شور و نشاط آنها مانع بود که امام (ع) آنها را به روایت حدیث سرافراز فرماید. عبارت در بیان و شرح این موقف به اینگونه است:

«...إلی أن انتَصَفَ النَّهَارُ جَرَتِ الدُّمُوعُ کالأنهَارِ وَ صَاحَتِ الائمَّةُ وَ القُضَاةُ: مَعَاشِرَ النَّاسِ إسمَعُوا وَ عُوا وَ لا تُؤذُوا رَسُولَ الله فی عِترَتِهِ وَ أنصِتُوا.

مردم، همچنان تا روز به نیمه رسید، گریه می‌کردند، و اشکشان مثل نهرها جاری تا پیشوایان و قضاة علماء بر آنها صیحه زدند که ای گروه‌های مردمی! بشنوید، و نگهدارید، و ضبط کنید، و با به زحمت‌انداختن امام (ع)، پیامبر خدا (صلی‌الله علیه و آله) را اذیّت نکنید؛ ساکت شوید.

وقتی آن جمعیّت بی‌شمار ساکت شدند، و برای شنیدن و نوشتن حدیث از آن زبان و لسان خدائی آماده شدند، امام (ع) شروع به املاء حدیث فرمود، و مستملیان هم می‌گرفتند، و به مستملیان دیگر منتقل می‌کردند و در نتیجه به همه مردم می‌رساندند.

ارزش سلسلة الذّهب را کسی نمی‌داند

هر چند این حدیث شریف، از لحاظ سند به سلسلة‌الذّهب معروف شده، ولی اهل معرفت می‌دانند که چیزی از مواد گرانبهای دنیا اگرچه هزاران برابر طلا و جواهرات ارزش داشته باشد با آن برابر نمی‌شود تا بتوان این سند را به آن تشبیه کرد.

اگر همه دنیا را در یک کفه ترازو بگذارند، و سند این حدیث یا لفظ آن را در کفه دیگر بگذارند، در جنب سنگینی این حدیث، پر کاهی هم محسوب نمی‌شود، و اصلاً تشبیه یعنی صورت و حقیقت به مجاز، و معقول به محسوس، اگر هم کسی یا در موردی شود از تنگی قافیه است.

عظمت بی‌اندازه کلمه «لا إله إلّا اللّه»

امّا از لحاظ متن و مضمون و معنی، مشتمل بر کلمه توحید و شأن و جلالت قدر و آثار و برکات آن است؛ کلمه‌ای که دعوت رسول اعظم خدا، رسول توحید و یکتاپرستی از آن شروع، و بر آن استمرار و ادامه یافت. کلمه‌ای که سعادت دنیا و آخرت بشر، و عزّت و کرامت او در گرو آن، و ایمان به معنی و التزام به عمل به آن است.

اگر در آن مشهد عظیم که در نیشابور برپا شد، کلامی بلیغ‌تر و سخنی رساتر و حدیثی پر فائده‌تر، و جامع‌تر از این حدیث بود، امام آن را می‌فرمود. امام(ع) هم توحید و یکتاشناسی و یکتاپرستی را به مردم درس داد، و هم آنها را به آنچه بِدان توحید، اکمال و اتمام و مبیّن و تفسیر تعریف می‌شود، یعنی ولایت خودش و سایر ائمّه طاهرین(علیهم‌السّلام) هدایت فرمود.

منبع: قدس آنلاین

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha