در روزهای اخیر خبر اجرای پروژهای به نام «ساعت به وقت بهشت» در شهرستان فومن با بازسازی جهنم، قبر، نکیر و منکر و پل صراط واکنشهای زیادی در رسانهها و شبکههای اجتماعی برانگیخته است. برخی آن را اقدامی نوین در بازنمایی مفاهیم دینی و احیای تجربه معنوی دانسته و گروهی دیگر، آن را نماد بحران در زبان دینی، ابزار تحمیل ترس و حتی سوژه طنز و تمسخر قلمداد میکنند.
در گفتوگو با مصطفی تشیعی، پژوهشگر و فعال در عرصه تبلیغ دین به واکاوی ابعاد این پروژه پرداختیم. او با عبور از نگاه دوقطبی ستایش یا نکوهش، این اقدام را نه خوب یا بد مطلق، بلکه آینهای از چالشهای تبلیغ دین در عصر رسانه میخواند؛ چالشی که راه برونرفت از آن نه در حذف، که در ارتقای هنرمندانه و بازسازی هوشمندانه نهفته است.

پروژههای نمایشی، تیغ دو لبه تربیت معنوی در عصر رسانه
این روزها شاهد نمایش مفاهیمی مانند مرگ و معاد با ابزارهای تجربی هستیم. به نظر شما این اقدامات چقدر میتوانند در جامعه امروز که گاهی دربرابر این مفاهیم بیتفاوت شده، تأثیرگذار باشند؟ آیا ممکن است همین روشها بهجای عمق بخشیدن، معنویت را به تجربهای سطحی تبدیل کنند؟
تشیعی در پاسخ به این پرسش توضیح میدهد: در ابتدا باید بدانیم نیت مجریان طرحهای اینچنینی ولو نمادین، ریشه در دغدغههای اصیلی دارد. یادآوری معاد، بازاندیشی در نسبت انسان با مرگ و حساب و کتاب، هشدار درباره گناهان و دگرگونی روحی از مسیر تجربه مستقیم، همگی جزو عناصر ضروری تربیت دینی در اسلام بودهاند. همانطور که اشاره کردید از معضلات جامعه امروز ما، بیحسی اخلاقی و روانی جمعی در برابر مفاهیم بنیادین مانند مرگ، حساب، آخرت، ظلم و حقالناس است. در چنین وضعیتی که قسمتی از جامعه به سمت نوعی بیتفاوتی اخلاقی رفته، استفاده از ابزارهای تجربی، نمایشی و حسی برای تکان دادن روان جامعه، نیاز بلکه ضروری است. پروژههای فرهنگی و هنری عینی با تبدیل مفاهیم ذهنی به تجربههای ملموس، تلاش میکند نوعی تکان روانی تربیتی ایجاد کند که از راههای سنتی بهراحتی حاصل نمیشود.
او ادامه میدهد: چالش و دشواری طرحهای اینچنینی این است که باید با مذاق و ذائقه نسل امروز همخوانی داشته باشد. نمایشهایی با دکور ساده، بازیگرانی نقابدار و اجراهای خشک که مخاطبمحور نیستند، نمیتوانند تجربهای مؤثر خلق کنند بلکه بیشتر به سطحیسازی و کاریکاتور مفاهیم آخرتی منتهی میشوند. جامعهای که در عصر سینما و جلوههای ویژه زندگی میکند، به بازنماییهای ضعیف و تصنعی از مفاهیم عمیق، بهشدت حساس و منتقد است. در زمانهای که رسانههای تصویری با جلوههای بصری پرقدرت، ذهن جوان را در اختیار گرفتهاند، ما نیازمند روایتگری دینی با ابزارهای نو و پیشرفته هستیم. پروژههای هنری دینی، گرچه ممکن است خام یا ناقص باشد اما یک نوآوری تربیتی است که تلاش میکند روایتسازی معنوی را از شیوههای تبلیغی صامت و مکتوب به تجربه زیسته بدل کند.
پیامبر(ص) با سنگ داغ، آمادگی برای قیامت را آموزش داد
این مبلغ دینی در ادامه با توضیح سنت آموزش عملی در دین، بیان میکند: در سنت اسلامی، تعالیم دینی فقط بهصورت نظری و صامت نبودهاند. پیامبر(ص) با استفاده از ابزارهای عینی و ایجاد تمرینهای عملی، حضور در میدانها و حتی نمایشهای ساده، مفاهیم دین را قابل لمس میکرد. بهطور نمونه در صفحه ۱۵۰ خزینه الجواهر میخوانیم یک روز رسول خدا(ص) دو نفر از صحابه خویش را فراخواند و به هر یک مبلغی پول هدیه داد. یکی از صحابه وقتی حضور پیامبر(ص) را ترک گفت، پولی را که دریافت کرده بود در مسیر خود میان بینوایان و تهیدستان تقسیم کرد، اما صحابه دیگر آن پول را صرف مخارج معاش و زندگی خویش کرد. روز بعد که آن حضرت آن دو را دعوت کرده بود، دستور داد سنگی را با آتش داغ کنند و آن دو بالای آن رفته، توضیح دهند با پولی که گرفتهاند، چه کردهاند. یکی از یاران رسول خدا(ص) که پول را انفاق کرده بود، روی سنگ داغ رفت و پیش از آنکه گرفتار ناراحتی و آسیبی شود، بهطور سریع گفت «انفقت فی سبیل الله» پولی را که به من دادی در راه خدا به نیازمندان پرداخت کردم. اما وقتی نوبت به صحابه دوم رسولالله(ص) رسید، بالای سنگ قرار گرفت و خواست موارد مصرف دریافتی خود را بیان کند، داغی سنگ به او مهلت نداد و پیش از آنکه بتواند حساب خود را پس بدهد، از سنگ پایین آمد. رسول خدا(ص) فرمود: تو را مورد عفو قرار دادم اما این را بدان، کسی که طاقت تحمل این سنگ داغ را ندارد، هرگز نمیتواند حرارت آتش دوزخ را تحمل کند. این، نمونهای از آموزش عملی و عینی در دین بود که در آن هم جهات وعظ و معنوی لحاظ شده و هم اینکه پیام معنوی با زبان هماهنگ با روان جامعه و ذائقه نسل آن روز ارائه شده بود.
وقتی نمایش جهنم، مخاطب را از دین میراند
استاد تشیعی تأکید میکند: باید دقت شود در پروژههای اینچنین، از فرم اجرای کودکانه و شبهکمدی و ساده پرهیز شود، زیرا ما با محتوایی بسیار جدی و دینی طرف هستیم. همچنین مراقب روح زمانه و ذائقه نسل جوان باشیم تا با آنها زبان مشترک داشته باشیم. ساختار برنامههای اینچنینی میتواند به مثابه درام دینی تلقی شود، همانگونه که تعزیه، روضه یا شبیهخوانی نیز نوعی روایتگری آیینی با هدف درگیری ذهن و دل مخاطب بودهاند. این هدف مشروط به طراحی هنری در اجرای پروژه و مشورت با هنرمندان، روانشناسان و دینپژوهان حاذق و برجسته است. صدق و حسن نیت در چنین برنامههایی کافی نیست و برای به ثمر رسیدن، نیازمند فرم و اجرای حرفهای است.
او با اشاره به ضرورت پرهیز از تقلیلگرایی و یکسویهنگری دینی به نکته مهمی اشاره کرده و میگوید: باید مراقب باشیم در برنامههای تبلیغی مبتلا به تقلیلگرایی و یکسویهنگری نشویم، شیوه صحیح تبلیغ و وعظ دینی، توازن میان خوف و رجا، تعقل و احساس و بشارت و انذار است. اگر طرح و برنامهای چهرهای یکسویه، ترسآور و جزمی از دین ارائه دهد با حقیقت قرآنی دین فاصله دارد. پیامبر اسلام(ص) در قرآن مأمور به تبشیر و انذار است؛ هم نوید بهشت میدهد و هم هشدار جهنم. روایات معاد در قرآن، با آنکه گاه با توصیفهای سختی از جهنم همراهاند اما پیام نهایی آنها محبت خداوند، امید به توبه و شوق لقای الهی است. اگر چهره دین تنها در قالب دوزخ و شعلههای آتش بازنمایی شود، نتیجه آن چیزی جز ترسزدگی، فرار از دین و احساس تحقیر در مخاطب نخواهد بود.
نقشه راه تبدیل پروژههای دینی به تجربههای معنوی نسل امروز
چطور میتوانیم پروژههایی مانند «ساعت به وقت بهشت» را از نمایشی ترسمحور به تجربهای معنوی و تأثیرگذار برای نسل امروز تبدیل کنیم؟
استاد تشیعی در تحلیل نهایی با بیان راهکارهایی توضیح میدهد: چنین برنامههایی نه ذاتاً عقبمانده و مذموم هستند و نه لزوماً محکوم به شکست، بلکه بازتابی از شکاف میان دغدغههای سنتی و زبان نسل معاصرند. بنابراین بهجای نگرش صفر و صدی، باید به ارتقای کیفی آنها اندیشید. برای دستیابی به این هدف، نخست باید در طراحی محتوا، تلفیقی از خوف و رجا را جایگزین تمرکز تکبعدی بر جهنم کرده و مفاهیمی مانند بهشت، بخشش الهی، شفاعت و تجلی رحمت را نیز لحاظ کرد. دوم آنکه با بهرهگیری از تخصص هنرمندان، طراحان صحنه، روانشناسان و متخصصان ارتباطات، اجرایی هنرمندانه پدید آورد تا تجربهای پیشرفته و اثرگذار خلق شود. سوم، ضروری است فضای روایتگری بهگونهای گفتوگومحور طراحی شود که مخاطب نه صرفاً شنوندهای منفعل، بلکه فرصت گفتوگو با خود، وجدان یا راهنمای معنوی را بیابد. چهارم، باید سازوکاری برای بازخورد و تأمل تعبیه کرد تا در پایان تجربه، مخاطب با امکانی مانند نوشتن، صحبت یا خلوتگزینی، فرصت انتقال از سطح دیدن به زیستن و فهم را کسب کند، چراکه جامعه امروز به دینی نیازمند است که بهجای آتش، دلها را با نور گرم کرده و بهجای هراس، با معنا انسانها را بیدار کند.




نظر شما