حالا باید غصه فقدان حریف تدارکاتی ششدانگ برای تیم ملی را بگذاریم کنار آلام دیگر و با خوف و رجا به این بیندیشیم که یک فوج یوز ناآماده و محروم از نبردهای دوستانه اثرگذار چگونه قرار است در بزرگترین جشنواره قرن، حساب و کتابها را به هم بریزند و چرتکه را از دست رقیبان مسلح بگیرند.
مناظره را فراموش میکنیم و در مفاهمهای کمی تا قسمتی صمیمانه میپرسیم سربازان ایران در سال منتهی به جام جهانی چگونه به هماهنگی خواهند رسید و چگونه زیر تازیانه حریفان مقتدر مرزهای آمادگی را در خواهند نوردید؟ اگر پاسخ تورنمنت کافاست که با پوزش معروض میداریم جامی که مقرر شده با حضور قرقیزستان، افغانستان، تاجیکستان، عمان و مالزی برگزار شود، بیشک دستاورد ملموسی برای ارتش ایران که شگفتیسازی را در ذهن میپروراند نخواهد داشت. اگر اشاره حضرات به جدال احتمالی تیم ملی با اخلاف محزون ایوان زامورانوی کبیر است که شوربختانه به عرض میرسانیم، قشون آن سوی آمریکای جنوبی مدتهاست در کریدور ناکامی سان میبیند و رسیدن به جام جهانی ۴۸ تیمی برای سرجوخههای سانتیاگو به آرزوی محال بدل شده است. اگر هم مراد و مقصود تیم ملی روسیه است که تأکید میکنیم تزارها سه سال آزگار در وضعیت تحریم به سر برده و در شرایط آمپاس به قضا و قدر دل سپردهاند.
در این حیص و بیص اگر قرار است قطار تیم ملی از ایستگاه ۲٠۲۶ به سلامت گذر کند و برای نخستین بار در جام جهانی چشمها را از حدقه دربیاورد، گریز و گزیری نیست جز آنکه فدراسیون پنج ستاره (!!) تمهیدات کارسازتری بیندیشد و امیر اردشیر در قامت سوزنبان قطار سفید بر توقعات و مطالبات خود بیفزاید. یادمان نرود برای موفقیت در کارزاری چون جام جهانی حتماً باید طرحی نو دراندازیم و سراغ همای اقبال و سعادت را در ارتفاع پست نگیریم. پس بجنبیم تا در روز واقعه تنها به گرفتن عبرت بسنده نکنیم و زبانمان لال به زنگ تفریح غولهای بیشاخ و دم مبدل نشویم.




نظر شما