دروازهای که پشت آن خبری نیست، به حسین حسینی تعلق دارد. گلری که زمانی شماره یک استقلال بود، حالا معلق میان تصمیمِ خودش و وعدههای ناتمام مدیران باشگاه مانده است. او هنوز امضای تمدید را پای کاغذ نبرده و شایعهی کوچش به تبریز، چون بادی در کوچههای بیسرانجام، در فضای مجازی پیچیده است.
در قلب خط دفاع، خاطرات روزهای درخشان تیم فرهاد مجیدی، مثل آلبومی قدیمی ورق میخورد؛ سیاوش یزدانی، محمدحسین مرادمند و عارف غلامی، هر سه اکنون بیسرپناه فوتبالیاند. آنها روزی دژ دفاعی استقلال بودند، حالا اما هر کدام بهنوعی از نقشههای کادرفنی تیمهایشان پاک شدهاند. غلامی از لیست اسکوچیچ خط خورده، یزدانی در تفکرات نویدکیا جایی ندارد و مرادمند، شاید مقصدش خیبر باشد؛ شاید هم فقط شایعهای دیگر در این تابستان پرابهام.
در میانه میدان، کاپیتانِ خستهی تیم ملی، احسان حاجصفی، پس از وداع با آ.ا.ک یونان، در انتظار سرنوشت تازهای ایستاده است. گمانهزنیها از وداع با مستطیل سبز در خانهاش، سپاهان، میگفتند؛ اما ظاهراً زمان هنوز تصمیمی برای او نگرفته است.
هافبکهای دیگری هم هستند که در هالهای از ابهام، نفس میکشند؛ مسعود ریگی، با چمدانی نیمهبسته، شاید راهی فجرسپاسی شود، و داریوش شجاعیان، کاپیتان آرام تیم هوادار، حالا در حوالی شمسآذر دیده شده است.
در جناحین، دو نام آشنا در سکوت بهسر میبرند: مهرداد محمدی، وینگری با گذشتهای درخشان اما اکنونی بیقرار، و هادی حبیبینژاد، که تا آستانه استقلال پیش رفت اما گویی در آخرین پیچ، تقدیر برگ دیگری رو کرد.
در نوک حمله، رضا اسدی سودای خروج از مرزها را دارد و عیسی آلکثیر، مهاجمی که زمانی امید پرسپولیس بود، حالا گزینهای احتمالی برای فولاد است. او، شاید آخرین نفسهای فوتبالیاش را در جنوب کشور بکشد.
و در پایان، معمایی به نام محمدجواد حسیننژاد. وینگری جوان با قراردادی بسته اما آیندهای باز، که استقلالیها دلخوش به سفری از نوع مذاکرهاند؛ شاید پاییز آبیها با او آغاز شود.
تابستان هنوز تمام نشده، اما زمان برای این بازیکنان، تندتر از همیشه میگذرد. آنها ایستادهاند؛ در سکوت، در انتظار پیشنهادی، در جستوجوی نوری در مه.
خبرنگار: امین غلام نژاد



نظر شما