«سینما متروپل» روایتی عاشقانه و نوستالژیک از بازگشایی سینما متروپل آبادان دارد که در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت سیمرغ ۱۳ رشته شد که در نهایت، علاوه بر سیمرغ بهترین فیلمبرداری، سه جایزه بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را هم دریافت کرد. اما نکته اینجاست که این فیلم با وجود چنین افتخاراتی در جشنواره فجر۴۱، سه سال توقیف بوده و اجازه اکران نداشته و بالاخره با رایزنیهای انجام شده اکنون بر پرده نقرهای سینما رفته است. به این بهانه با هومن برق نورد بازیگر فیلم سینمایی «سینما متروپل» که دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را در جشنواره ۴۱ فجر برای این فیلم دریافت کرده گفتوگو کردیم.
به نظر میرسد برای بازیگران حرفهای که در ژانرهای مختلف نقشهای متفاتی را بازی کردهاند پس از مدتی نقشها تکراری میشود، با توجه به این موضوع با چه رویکردی نقشهای پیشنهادی را میپذیرید و علت پذیرش بازی در فیلم سینمایی «سینما متروپل» چه بود؟
این سومین همکاری من با آقای باشهآهنگر است و یکی از دلایل پذیرش بازی در این فیلم خود ایشان بودند ضمن اینکه نویسنده فیلمنامه نیز خودشان بودند و من رویکرد ایشان را در نگارش فیلمنامه دوست دارم. از طرفی همیشه خواهان به چالش کشیدن خودم در بازیگری هستم و بازی در گویشهای مختلف یکی از این چالشهاست که در این فیلم نیز با لهجه آبادانی صحبت میکنم و این چالشها باعث میشود در بازیگری دچار یکنواختی نشوم. برای مثال در سریال «مسافرخانه سعادت» حدود چهل نقش مختلف را بازی کردم که زمان کافی نیز برای تمرین نقشها نداشتم و صبح همان روز نقشها را تمرین کرده و فیلمبرداری میکردیم.
شما در طی این سالها کاراکترهای مختلف را بازی کردهاید ولی به گفته منتقدان طنز شما خاص و متفاوت است. چگونه به این شیوه از طنز رسیدید؟
طنز باید کلاس خاص خود را داشته باشد، طنز برای من نباید پیشپاافتاده یا تحقیرآمیز باشد برای مثال هفته گذشته فیلمی کمدی به من پیشنهاد شد که در زمان خوانش فیلمنامه در یکی از سکانسها، این کاراکتر با زیرپوش رکابی و آفتابه از سرویس بهداشتی بیرون میآید، من با دیدن این سکانس همان لحظه فیلمنامه را بستم، البته نمیگویم چنین سکانسهایی بد است ولی من چنین طنزهایی را دوست ندارم.
شیوه بازیگری شما در فیلمهای مختلف خاصه نقشهای طنز چگونه است؟
من سریالهای طنز مختلفی همچون دزد و پلیس، دودکش و … بازی کردهام و در تمام این فیلمها یک دیالوگ از خودم نگفتهام بلکه تلاش میکنم هرآنچه در فیلمنامه نوشته شده را به شیوه خود بیان کنم چون میدانم نویسنده برای نگارش متن چه زحمتهایی کشیده بنابراین هیچ وقت از متن کم نمیگذارم و سعی میکنم به متن اضافه کنم.
شما در فاصلههای کوتاه، نقشهایی با لهجههای گوناگون بازی کردهاید، این فاصله کوتاه برای شما چالشی ایجاد نکرد چون بازیگر زمانی که یک لهجه را بازی میکند به آن لهجه خو میگیرد و بازی با یک لهجه دیگر در زمان کوتاه به سختی کار میافزاید، نظر شما در این باره چیست؟
این نکته درست است ولی سختتر از آن بازی با یک لهجه در کاراکترهای مختلف است یعنی من در «سینما متروپل» نقش یک آپاراتچی آبادانی را بازی میکنم، در کنار آن نقش یک دکتر با لهجه آبادانی را بازی کنم و تفاوت قائل شدن میان این دو کاراکتر کار بسیار دشواری است البته من چنین کارهایی را دوست دارم و از چنین چالشهایی نمیترسم و حتی استقبال میکنم گرچه برخی از همکاران من چون از انتقاد میترسند بعضی از نقشها را قبول نمیکنند که البته ایرادی به این انتخاب وارد نیست ولی من چنین چالشهایی را دوست دارم و از نقد شدم هم نمیترسم چون بازی در کاراکترهای سخت برایم دوست داشتنی است و کاراکترهای راحت برای من، فان محسوب میشود.
اگر برای نقشی که دوست ندارید دستمزد خوبی به شما پیشنهاد شود تصمیمتان تغییر نمیکند؟
اگر در آن نقش به ابتذال کشیده شوم، هرچقدر هم که دستمزد بدهند، هیچ وقت قبول نمیکنم ولی اگر آن نقش فاقد ابتذال باشد حتی اگر آن را دوست نداشته باشم قبول میکنم چون دوست نداشتن نقش خود چالش جدیدی برای من محسوب میشود. نقشی که بازیگر دوست دارد در هنگام خوانش یک استراکچر به بازیگر میدهد و با تفکر و بازی خود آن نقش را پروش داده و برای خود میکند ولی وقتی نقشی را دوست نداشته باشد، هیچ استراکچری به بازیگر نمیدهد و بازیگر باید از هیچ، نقش را بسازد که کار بسیار سختی است ولی من این سختی را دوست دارم، البته در بسیاری مواقع درچنین شرایطی قرار گرفتهام ولی در نهایت کاراکتر خوبی ساختهام برای مثال در سریال شهرزاد، نقشم را دوست نداشتم و به آقای فتحی گفتم که این نقش را دوست ندارم ولی ایشان به من گفتند « تو اگراین نقش را بازی کنی، نقش را بالا میبری»، نقش دیگری را دوست داشتم که آقای فتحی گفتند، این نقش زیردست است و من به عنوان هومن برقنورد کاراکتری دارم که آن نقش از من پذیرفتنی نیست و آن نقش را به من ندادند. روز اول نقش پیشنهادی را بدون انگیزه بازی کردم که باعث شد تا صبح نتوانم بخوابم چون میتوانستم آن نقش را با انگیزه بهتری بازی کنم، روز بعد که برای بازی رفتم، آن نقش را برای خودم کردم، با اینکه برای من کار دشواری بود ولی از بازی خودم راضی هستم چون فقط من از آن دشواریها آگاهم و هیچکس دیگری از حال من خبر نداشت وبه خاطر اینکه نقش را دوست نداشتم هیچ اسکلتی از نقش نداشتم که بخواهم آن را پرورش دهم.
نقش نادرآپاراتچی در فیلم سینمایی «سینما متروپل» چه چالشهایی برای شما داشت؟
در ابتدا نقش دیگری در این فیلم به من پیشنهاد شده بود ولی زمانی که اولین دورخوانی انجام شد و من برای تست گریم رفتم، نقش نادر آپاراتچی را به من پیشنهاد دادند که از این پیشنهاد بسیار خوشحال شدم.اولین چالش این نقش لهجه آبادانی آن بود، چالش بعدی کار با دستگاه آپارات بود که کارشناسی کار با دستگاه آپارات را به من یاد داد.
چه خاطره ی به یادماندنی از این فیلم دارید؟
آپارات لنزهایی داشت که پیچهای آنها باز نمیشد، من ازکارشناس آپارات پرسیدم: چطور میتوان این پیچها را باز کرد و ایشان پیشنهاد دادند به آرامی با چکش به پیچها ضربه بزنم، در هنگام فیلمبرداری زمانی که من به لنزها با چکش ضربه زدم، آقای زرین دست به من گفتند « هومن جان، چی کار داری میکنی؟ این لنز حساسه و نباید ضربه بخوره!» من گفتم کارشناس آپارات به من گفته چنین کنم و ایشان گفتند « این کار غلطه و هیچکس این کار را انجام نمیده».
کدام وجهه از شخصیت نادر آپاراتچی برای شما جذاب بود؟
آپاراتچی بودن این کاراکتر برای من جذاب بود و اینکه او را از زندان فراری میدهند تا آپارات را راهاندازی کند ولی بعدا میفهمد، فراری دادن او صحنه سازی بوده و مسئولین از این ماجرا خبر داشتند ضمن اینکه این شخصیت مثل من عاشق سینما است.
کدام صحنه فیلم را بیشتر دوست داشتید؟
صحنه آخر فیلم را که جاسوس را شناسایی کرده و دستگیر میکنند.
شما قبلا گفتید که در فیلمها بداههگویی نمیکنید، آیا در این فیلم بداهه داشتید؟
در هیچ قسمتی از فیلم بداهه نداشتم و هیچ وقت چنین کاری نمیکنم حتی اگر کارگردان هم اجازه بداههگویی به من بدهد چنی کاری نمیکنم مگر اینکه نویسنده اجازه چنین کاری را به من بدهد و به خاطر بداهه گویی خودم، فیلمنامه را به هم نمیریزم چون در مقابل بداهه من بازیگر مقابل نیز باید جواب مرا بدهد و این دور ادامه پیدا میکند و دیالوگهای فیلمنامه به هم میریزد.
محمدعلی باشه آهنگر در جایگاه کارگردان برای هدایت بازیگران رویکرد خاصی دارند؟
بیشترین هدایت آقای آهنگر در دورخوانیها است و سرصحنه فقط میزانس میدهند چون از قبل میداند از بازیگر چه میخواهد بازیگر اذیت نمیشود، مثلا از بازیگر نمیخواهد یک بار از اول تا آخر مستر بگیرد بعد یک بار دیگر از اول تا آخر تک کاراکتر بگیرد چون در دکوپاژ خیلی دقیق هستند که ناشی از سواد و حرفهای بودن ایشان است.
به نظر میرسد کارگردان در انتخاب فیلمها برای شما بسیار حائز اهمیت است آیا با کارگردانهای جوان که تجربه زیادی ندارند نیز کار میکنید؟
بله، اتفاقا با کارگردانهای جوان خیلی کارکردهام و فقط کافی است متن و نقش را دوست داشته باشم آن وقت نقش را طوری بازی میکنم که مورد رضایت کارگردان باشد چون آن کارگردان به دلایلی آن نقش را به من پیشنهاد داده است و من نیز به بهترین شکل آن را بازی میکنم.
نقش شما در سریال دودکش و دزد و پلیس برای بسیاری از مردم خاطره انگیزو دوست داشتنی است، آیا در مواجهه با مردم چنین بازخوردی را هنوز دریافت میکنید؟
بله چنین بازخوردهایی در مواجه با مردم بسیار برای من رخ داده چون انسان در زندگی روزمره خوشیها بیشتر به یادش میماند تا ناخوشیها بنابراین کارهای کمدی بیشتر از کارهای دیگر به یاد تماشاگر میماند گرچه این بازخوردها برای من بسیار جذاب و دلنشین است ولی آنچه مرا بسیار خوشحال میکند این است که مخاطب کار تئاتر و نمایش مرا دوست داشته و به یاد داشته باشد چون سریال یک پروسه طولانی دارد که به یاد مخاطب میماند ولی در نمایش و تئاتر مخاطب یک بار به تماشا مینشیند و آن نقش باید چنان اثرگذار باشد که مخاطب آن را به یاد بسپارد که البته طی این سالها ۲-۳ بار چنین بازخوردی برای من پیش آمده است.
خودتان دوست دارید در نقشهای طنز بازی کنید یا نقشهای جدی؟
برای من نقش کمدی و جدی هیچ فرقی ندارد، فقط متن برای من مهم است ولی پارتنرهای فیلم برایم مهم هستند و بهترین پارتنر کمدی در تمام زندگیام، بهنام تشکر بوده است چون زمانی که صحنه کمدی برای من است به خوبی با من همکاری میکند و به دنبال تصاحب کمدی برای خود نیست و این نشاندهنده درک، شعور و سواد بازیگر مقابل است.
از فیلمهای جدیدتان بگویید، چه فیلمهای جدیدی دارید؟
فیلم سینمایی «جفت شیش» با لهجه مشهدی، سریال «بادار» با لهجه زابلی که هم اکنون از تلویزیون در حال پخش است و سریال «شاه علیمردان» با لهجه بختیاری در حال تولید است.
بازی با لهجه زابلی برایتان سخت بود؟
بله سخت بود، بازی با یک لهجه خاص لب تیغ است چون اگربازیگر نتواند آن لهجه را به خوبی بازی کند مردمی که برای آن خطه هستند متوجه این ناکارآمدی میشوند ولی در زمانی فیلمبرداری سریال «بادار» فردی در پشت صحنه بود که مرا نشناخت و گمان کرد من واقعا زابلی هستم و این برای من خوشایند بود در حالی که در فیلم سینمایی «لیپار» که با لهجه سیستانی صحبت میکردم، از چند پسر نوجوان بومی سوال کردم که نظر شما درباره لهجه من چیست؟ با خنده گفتند «تهرونی ادای ما رو در میاره» و منظورشان این بود که لهجه را به خوبی بازی نمیکنم.



نظر شما