۴۵ سال از آغاز دفاع مقدس هشت ساله مردم ایران در مقابل متجاوزان خارجی که به ظاهر حزب بعث بودند؛ اما در واقع نزدیک به ۳۰ کشور دنیا را شامل میشدند، میگذرد. هنوز پس از گذشت سالها از این دفاع هشت ساله؛ اما داغهایی بر دل مادران این سرزمین مانده که همچنان صحبت از آن تپش قلبشان را بالا میبرد و اشکشان را روی گونه جاری میکند. در این میان مادرانی هستند که هر صدای زنگ درب خانه و هر زنگ تلفنی در نظرشان نوید رسیدن خبری از فرزند دلبندشان است؛ مادران و پدرانی که سالهاست چشمانتظار رسیدن نشانهای از فرزندشان هستند و ناباورانه انتظار میکشند. برخی از مادران و پدران با همین چشمانتظاری به دیدار فرزندشان در آن دنیا رفتند؛ اما هنوز هم هستند مادرانی که به دنبال نشانی از فرزندشان میگردند.
مادر شهیدان میرزائی: فرزندانم مال خدا بودند
زینب هاشمی، مادر شهیدان مسعود و مهدی میرزائی بیلندی که ۱۹ سالی چشمانتظار پیدا شدن پیکر مسعود بوده، میگوید: مسعود پس از نخستین مرخصی، وقتی از جبهه برگشت، به من گفت «مادر بیا به خانه اقوام برویم تا از آنها خداحافظی کنم». با او همراه شدم و از اقوام خداحافظی کرد. ۱۵ روزی در جبهه بود و از او خبری نداشتیم؛ چرا که او همیشه برای ما نامه میفرستاد و در نامههایش مینوشت «دیدار ما در کربلا» یا «یک اللهاکبر تا کربلا». آن خداحافظی آخرین دیدار ما با مسعود بود. پس از آن، از سپاه با ما تماس گرفتند و خبر شهادت و مفقودالاثری مسعود را دادند.
او میافزاید: گفتند باید یک تشییع پیکر نمادین برای مسعود برگزار کنید؛ اما من رضایت نمیدادم. گفتم مسعود همان طور که گفته بود «یابن الحسن(عج) بیا نگاهی به من کن و مرا در کفن کن»، فکر کنم یابن الحسن(عج) او را تشییع و دفن کرده و من این تشییع نمادین را انجام نمیدهم. با وجود این، پس از ۶ ماه راضی شدم و مراسم تشییع نمادین را برگزار کردیم.
این مادر شهید درباره شهادت پسر دیگرش نیز بیان میکند: مهدی هم پس از شهادت مسعود دوره آموزشی را در نزدیکی بهشت رضا(ع) گذراند و به جبهه رفت. او خداحافظی مفصلی با ما نکرد و فقط سه بار در خانه گفت «خداحافظ مادر». پدرش هم به ایستگاه راهآهن رفت تا او را از جبهه رفتن منصرف کند؛ اما او را پیدا نکرد. مهدی پس از اینکه به جبهه رسید، برای ما نامه نوشت و عذرخواهی کرد که اینگونه رفته بود: «من با خدای خودم عهد بسته بودم بعد از اینکه دوره را گذراندم، به اسلام خدمت کنم».
مادر شهیدان میرزائی خاطرنشان میکند: پیش از آنکه خبر شهادت مهدی را به من بدهند، او را با دوچرخه مسعود در کوچه دیدم و بعد غیب شد. همانجا به دلم افتاد که مهدی شهید شده است. او مثل یک پروانه سبکبال به جبهه رفت و پیکر بیجانش به مشهد برگشت.
او درباره بازگشت پیکر مسعود پس از ۱۹ سال نیز میگوید: من اصلاً به دنبال برگشت پیکر مسعود نبودم؛ چرا که فرزندم مال خدا بود و او را در راه خدا داده بودیم؛ اما نزدیک عروسی پسرم مجتبی بود که خبر دادند پس از ۱۹ سال پیکر مسعود پیدا شده و بدون اینکه برنامه ازدواج مجتبی لغو شود، پیکر مسعود را تشییع کردیم و برایش مراسم گرفتیم.
هاشمی یادآور میشود: مسعود در نمازش قنوتهای طولانی داشت. یک بار از او پرسیدم «در قنوت نمازت چه دعایی میخوانی؟» گفت «دعای فرج امام زمان(عج) را میخوانم». من هم از همان زمان در قنوت نمازم دعای فرج را میخوانم.
آماری از مفقودالاثرها در دسترس نیست
اینکه چه تعداد از این مادران و پدران چشمانتظار در خراسان رضوی وجود دارند، پرسشی بود که به دنبال پاسخی برای آن، به سراغ مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان خراسان رضوی رفتیم.
صدیقه خدیوی در پاسخ به این پرسش به خبرنگار قدس میگوید: در بنیاد شهید تفکیک آماری مبنی بر مفقودالاثر یا مفقودالجسد نداریم و همه شهدا با عنوان شهید در سامانه ما ثبت شدهاند و بر این اساس به خانوادههایشان خدمات ارائه میدهیم.
این تفکیک نشدن آماری در خدماترسانی به خانواده شهدای مفقودالاثر در حالی است که یکی از اتفاقهایی که در زمینه شناسایی شهدای گمنام موجب شناسایی آنها میشود «بانک ژنتیک» شهدای گمنام و خانواده آنهاست و نداشتن یک بانک اطلاعاتی جامع تفکیک شده از خانواده شهدای مفقودالاثر سبب میشود هم در نمونهگیری از خانواده شهدا کوتاهی صورت بگیرد و هم روند شناسایی شهدای گمنام و تطبیق نمونهها یک کار خیلی زمانبر باشد. البته برخی از خانوادههای شهدای مفقودالاثر خواست شهیدشان را در گمنامی میدانند یا تقلایی برای پیدا کردن پیکر عزیزشان انجام نمیدهند؛ چرا که معتقد هستند فرزندشان امانت خدا بوده و آن را به خدا پس دادهاند. به همین خاطر برای تکمیل بانک ژنتیک همکاری لازم را انجام نمیدهند؛ اما وجود خلأ تفکیک آماری در بنیاد شهید برای خانواده شهدای مفقودالاثر موجب شناسایی نشدن به موقع و سریع شهدای گمنام میشود.
همانطور که یکی از مسئولان مرکز تحقیقات ژنتیک نور درباره چگونگی روند تهیه بانک ژنتیک شهدای گمنام و خانوادههای شهدای مفقودالاثر سه سال گذشته توضیحاتی را ارائه کرده و گفته است «تاکنون به دلایل مختلف اعم از در قید حیات نبودن والدین و منسوبان شهدا و تمایل نداشتن عدهای از خانوادههای شهدا به دادن نمونه خون، بانک نمونه خانوادهها کامل نشده است».
شاید یکی از دلایل اینکه والدین و منسوبان برخی از شهدای مفقودالاثر، دیگر در قید حیات نیستند و امکان گرفتن نمونه ژنتیکی از آنها وجود ندارد، همین تفکیک نشدن آماری میان خانواده شهداست؛ چرا که اگر این اتفاق رقم میخورد، میشد با اقدام به موقع، شناسایی شهدای گمنام سریعتر انجام شود.
به گفته سردار حسینعلی یوسفعلیزاده، مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و مقاومت خراسان رضوی، «این استان در ۱۵۲ نقطه میزبان ۳۷۵ پیکر مطهر شهید گمنام است»؛ شهیدانی که مادرانشان در سراسر ایران اسلامی چشمانتظار فرزندانشان هستند یا با چشمانتظاری، چشم از این دنیا فرو بستند.
همچنین طبق گفته سردار سیدمحمد باقرزاده، رئیس کمیته جستوجوی مفقودین با وجود شناسایی ۳۲ هزار شهید گمنام، ۱۵هزار شهید هنوز گمنام هستند و ۲ هزار و ۲۰۰ شهید جاویدالاثر دیگر نیز هنوز تفحص نشدهاند. این تعداد بیشتر از آنکه هر عدد یک نفر باشد، در واقع هر یک شهید را باید یک خانواده دانست؛ یعنی ۱۷ هزار و ۲۰۰ خانواده چشمانتظار که پس از سالها هنوز به دنبال نشانی از عزیزشان هستند.





نظر شما