تحولات منطقه

در نیمه‌های قرن دوم هجری و در سال ۱۷۳، در مدینه، شهری که هنوز عطر پیامبر خدا(ص) در کوچه‌هایش جاری بود، کودکی از نسل امام حسن مجتبی(ع) چشم به جهان گشود. او را عبدالعظیم نامیدند؛ فرزند عبدالله و نواده‌ای از خاندان کرامت.

پناهگاه شیعیان در روزگار خفقان
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

نام کامل ایشان عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی(ع) است. به همین خاطر از نسل امام حسن مجتبی(ع) و از سادات حسنی به شمار می‌آید.

از همان کودکی دلش با نام علی(ع) و اهل‌بیت(ع) روشن بود. در مدینه می‌زیست و در سایه خاندان پیامبر، علم و معرفت می‌آموخت. سال‌ها گذشت و او به مردی دانا و پرهیزگار تبدیل شد؛ مردی که وقتی سخن می‌گفت، گویی صدای صداقت و ایمان از زبانش جاری می‌شد.

عبدالعظیم در دوران چهار امام زندگی کرد؛ از امام موسی کاظم(ع) تا امام هادی(ع). او نه فقط یک دوست که یک یار امین برای امامان بود. عبدالعظیم از محدّثان و عالمان شیعه بود و احادیث بسیاری را از امامان نقل کرده است.

ایشان از اصحاب سرشناس و مورد اعتماد ائمه بود و هرچه از آنان نقل می‌کرد، برای شیعیان حجت به شمار می‌رفت.

از مدینه تا ری

اما روزگار، روزگار آسانی نبود. عباسیان سایه‌ای از ترس بر سر شیعیان افکنده بودند؛ هر که به اهل‌بیت نزدیک می‌شد، در خطر بود. عبدالعظیم نیز تحت تعقیب قرار گرفت. دیگر ماندن در مدینه ممکن نبود. بار سفر بست و دل از دیار پیامبر کند. راهی شد و پس از روزها سفر، به شهر ری، جایی دور از مرکز خلافت رسید.

در ری، در محله‌ای کوچک به نام ساربانان سکنی گزید. آن‌قدر گمنام که خود را «علی بن عبدالله» معرفی کرد تا دشمنان او را نشناسند. اما مگر می‌شد نوری چنین بزرگ در پرده بماند؟ کم‌کم مردم او را شناختند؛ شیعیان گرد او آمدند و سخنش را چراغ راه دانستند. خانه‌اش پناهگاهی شد برای دلدادگان اهل‌بیت.

پناهگاه فکری و اعتقادی برای شیعیان

در روزگاری که عباسیان بر سرزمین‌های اسلامی فرمان می‌راندند و شیعیان در تنگنای سختی گرفتار بودند، هر جا نامی از اهل‌بیت برده می‌شد، سایه مأموران خلافت هم آن‌جا سنگینی می‌کرد. در چنین روزهایی بود که عبدالعظیم حسنی، نواده امام حسن مجتبی(ع)، به پناهگاه دل‌های خسته بدل شد.

او تنها یک سید بزرگوار نبود؛ بلکه مردی بود که علم اهل‌بیت را با خود حمل می‌کرد. شاگرد مکتب امام جواد(ع) و امام هادی(ع) بود و سخنان آنان را چون گوهری گرانبها در سینه داشت. وقتی شیعیان نمی‌توانستند آزادانه نزد امامان بروند، پرسش‌هایشان را به عبدالعظیم می‌سپردند. او این پرسش‌ها را چون نامه‌ای امانت‌دارانه به محضر امام می‌برد و پاسخ‌ها را بی‌کم‌وکاست بازمی‌گرداند. این‌گونه شد که در ری، نقش یک پل میان امام و امت را ایفا کرد.

خانه کوچک او در محله ساربانان ری، برای بسیاری از شیعیان، به اندازه یک حرم ارزش داشت. مردم با دل‌های پر از پرسش و گره‌های ناگشوده به دیدارش می‌آمدند و با آرامش و اطمینان بازمی‌گشتند. چه بسیار کسانی که در تاریکی انحراف‌ها و فتنه‌ها، به سخنان او گوش سپردند و راه راست را یافتند.

شیعیان تحت تعقیب به او پناه می‌بردند، دل‌شکستگان برای آرامش نزدش می‌رفتند، گره‌های اعتقادی و حتی اجتماعی مردم در حضور او باز می‌شد.

به همین خاطر است که وقتی از او یاد می‌کنیم، فقط به خاطر نسب و مزارش نیست؛ بلکه به خاطر اینکه در سخت‌ترین دوران، علم و محبت اهل‌بیت را زنده نگه داشت و شیعیان را از سرگردانی نجات داد.

یادگار راستین خاندان پیامبر(ص)

عبدالعظیم نه تنها نگهبان ایمان شیعیان بود، بلکه با قلم خویش نیز خدمت می‌کرد. کتاب‌هایی نوشت؛ از جمله یوم و لیلة درباره آداب بندگی و عبادت، و گردآوری خطبه‌های امیرالمؤمنین(ع)، تا میراث علوی از گزند فراموشی در امان بماند.

اما شاید بزرگ‌ترین خدمت او پاسداری از مرزهای اعتقاد بود. در زمانی که فرقه‌ها و اندیشه‌های افراطی، ایمان ساده شیعیان را تهدید می‌کرد، عبدالعظیم با دقت عقاید درست را تعلیم می‌داد. حتی نزد امام هادی(ع) رفت و باورهایش را یک‌به‌یک بازگو کرد. وقتی سخنش تمام شد، امام فرمود: «ای ابوالقاسم! به خدا سوگند، همین اعتقاد، دین خداست که برای بندگان پسندیده. تو از دوستان مایی، همان‌گونه که جدّت در زمان پیامبر از دوستان او بود.»

این ستایش امام هادی(ع) مهر تأییدی بود بر همه تلاش‌های او؛ تلاش‌هایی که اگرچه در سکوت و گمنامی انجام می‌شد، اما ستون‌های ایمان شیعیان بر آن استوار ماند.

و چنین بود که شاه عبدالعظیم حسنی(ع)، نه فقط در نسب، بلکه در خدمت و اخلاص، یادگار راستین خاندان پیامبر شد.

وفات در غربت

سال‌ها گذشت و روزی رسید که آن بزرگمرد، در همان غربت و بی‌نامی، جان به جان‌آفرین سپرد. سال ۲۵۲ هجری قمری بود. خبر در شهر پیچید: عبدالعظیم، نواده امام حسن(ع)، دیگر در میان ما نیست. پیکرش را در باغ یکی از شیعیان به خاک سپردند.

اما این پایان نبود. از همان روز، قبرش زیارتگاه دل‌ها شد. قرن‌ها بعد، بارگاهش برافراشته شد؛ گنبدی طلایی بر فراز مزارش نشست و نامش به احترام، با لقب شاه عبدالعظیم حسنی در میان مردم پیچید.

امروز، شهر ری به برکت حضور او به زیارتگاهی بزرگ بدل شده است؛ شهری که روزگاری پناهگاه غربت یک سید مظلوم بود، اکنون مأمن دل‌های عاشق است. زائران وقتی به حرم شاه عبدالعظیم می‌رسند، گویی صدای همان امام هادی(ع) را می‌شنوند که فرمود: «زیارت او در ری، پاداش زیارت حسین(ع) در کربلا را دارد.» و همین است که دل‌ها در کنار مزارش آرام می‌گیرد؛ چرا که او نه تنها نواده امام حسن(ع)، که خادم وفادار راه اهل‌بیت(ع) بود.

خبرنگار: زهره هاشمی

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha