دفاع مقدس؛ از تهدید تا فرصت، بستری برای تعالی ملت ایران
جنگ، اگرچه همواره به عنوان یک تهدید و خسارت تلقی میشود، اما همین جنگ، هنگامی که بر مبنای الگویی مقدس و انسانی پیش برده شود، میتواند دستاوردهای بزرگی برای یک ملت به ارمغان آورد. هشت سال دفاع مقدس ملت ایران، نمونهای بارز از این مدعاست. در ظاهر، جنگ تحمیلی خسارت بود، اما در پس این خسارتها و آسیبها، جلوههایی از ایثار و فداکاری، ایستادگی و مقاومت، همبستگی، باور به قدرت ایمان، ایستادن روی پای خود و... به نمایش گذاشته شد که شاید اگر جنگ نبود، این ظرفیتها برای ملت ما آشکار نمیشد. همانگونه که آهن در کوره ذوب و تفتیده میشود تا شکل بگیرد و ارزشمند شود، انسانها نیز در مشکلات و سختیها و فراز و فرودها ساخته میشوند و رشد میکنند.
لایه ظاهری جنگ تهدید بود، اما این تهدید در پرتو تقویت روحیه خودباوری و مقاومت و توجه به توان داخلی و دستیابی به خودکفایی، بهویژه در حوزه دفاعی، به فرصتی برای پیشرفت و درسی برای آینده کشور تبدیل شد که از برکات جنگ محسوب میگردد.
حضرت امام (ره) برکات جنگ را اینگونه ترسیم فرمودند: «ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نمودهایم، ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهایم، ما در جنگ، پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم، ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناختهایم، ما در جنگ به این نتیجه رسیدهایم که باید روی پای خودمان بایستیم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم، ما در جنگ ریشههای انقلاب پر بار اسلامیمان را محکم کردیم، ما در جنگ حس برادری و وطندوستی را در نهاد یکایک مردمان بارور کردیم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرتها و ابرقدرتها سالیان سال میتوان مبارزه کرد.
جنگ ما کمک به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظامهای فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند، جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود که صنایع نظامی ما از رشد آنچنانی برخوردار شد و از همه اینها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ تحقق یافت. همه اینها از برکت خونهای پاک شهدای عزیز هشت سال نبرد بود، همه اینها از تلاش مادران و پدران و مردم عزیز ایران در ده سال مبارزه با آمریکا و غرب و شوروی و شرق نشأت گرفت... چه کوتهنظرند آنهایی که خیال میکنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیدهایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بیفایده است! در حالی که صدای اسلامخواهی آفریقا از جنگ هشت ساله ماست، علاقه به اسلامشناسی مردم در آمریکا و اروپا و آسیا و آفریقا یعنی در کل جهان از جنگ هشت ساله ماست.»
نقشآفرینی حوزه و الگوهای ماندگار؛ تداوم برکات دفاع مقدس در جامعه
از جمله برکات جنگ تحمیلی، حضور پرشور روحانیت در صحنههای دفاع مقدس و ارتباط نزدیک با جوانان و نظامیان بود. همسنگر شدن علما و روحانیون در دفاع مقدس با اقشار مختلف، پیوندهای عمیقی بین حوزه و جامعه ایجاد کرد. اگرچه در پیروزی انقلاب اسلامی این ارتباط نقشآفرین و مؤثر بود؛ اما در جنگ تحمیلی و دفاع مقدس این روابط عاطفی و حس دینی بیش از پیش محکمتر گردید. نقش و حضور روحانیون و حوزه نیز در جنگ تحمیلی و دفاع مقدس بسیار بارز و چشمگیر بود و در دوران سازندگی و مراحل بعد نیز، در خدمترسانی به مردم و انقلاب از هیچ کوشش عملی، اجرایی و پژوهشی فروگذار نکردند.
البته در عین کاستیها، ضعفها و در برخی موارد کوتاهیهای این قشر از جامعه را توجیه نمیکنیم، ولی در مجموع میتوان گفت که به عنوان صنفی دلسوز و متعهد به اسلام و مردم در هر عرصهای که شرایط ایجاب کند، حضور مییابند و به وظایف اجتماعی خویش عمل مینمایند. پیروزی انقلاب صرفاً به رهبری روحانیت و در رأس آنها رهبری قاطع حضرت امام خمینی (ره) حول مکتب اسلام و شهادت شکل گرفت و پس از انقلاب و پیروزی نهضت، روحانیون به شکل گستردهای در نهادهای انقلابی از جمله شورای انقلاب، حزب جمهوری اسلامی، قوه قضائیه، کمیتهها، سپاه پاسداران و... حضور یافتند و به فعالیت پرداختند.
در دفاع مقدس نیز نقش روحانیت کاملاً برجسته است به گونهای که نسبت به کل جامعه بیشترین شهید را تقدیم انقلاب نمودهاند؛ به گونهای که نسبت به کل جامعه از هر ۲۵۰ نفر یک نفر به شهادت رسیده اند و این در حالی است که از هر ۲۰ روحانی یک نفر به شهادت رسیده اند یعنی از روحانیت دوازده برابر کل جامعه شهید شدهاند و از هر چهل روحانی یک نفر از فرزندان آنها به شهادت رسیدهاند.
الگوسازی دفاع مقدس
اگرچه جنگ برای ملت ایران تحمیلی بود اما برای ما دفاع مقدس بود و این دفاع برکات بیشماری به وجود آورد که در تاریخ ایران ماندگار خواهد ماند. از جمله برکات آن الگو سازی و قهرمان سازی برای همه تاریخ ایران بود. جوانان در این دفاع از خود شخصیتهایی بروز دادند که برای همه دنیا الگو شدند. لذا از برکات دیگر دفاع مقدس، شهدای ما در واقع اسوههای ما در دفاع مقدس بودند؛ فرقی ندارد از همه اصناف نظامی که شامل فرماندهان و دیگر رزمندگان و نیروی عادی و بسیجی شود که با رفتار و اخلاق مخلصانه و ایثارگرانهای که داشتند در دفاع مقدس برای ما اسوه و الگو بودند. البته شرح حال برخی از افراد شاخص آنها مثل شهید چمران، شهید علمالهدی، شهید باکری، شهید حسن باقری (افشردی)، شهید محلاتی، شهید قنوتی، شهید برونسی، شهید کاوه، شهید بروجردی و... منتشر و انعکاس پیدا نموده که میتوان به شرح حال و خاطرات آنها و یا وصیتنامههای آنها مراجعه نمود و از آن کسب فیض نمود و لکن در دفاع مقدس تنها این افراد شاخص اسوههای ایثار و پایداری و اخلاص نبودند.

پژواک کلام شهیدان؛ درسهایی از ایثار، اخلاص و بیداری در دفاع مقدس
به عنوان نمونه، چند عبارتی از وصایای برخی از این اسوههای مقاومت و اخلاص را تقدیم شما مینماییم تا بتوانیم با بهرهگیری از پیام آنها رهرو راهشان و قدردان ایثار و خودگذشتگی آنها باشیم. تردیدی نیست که در پیام شهیدان نکاتی است که به قول حضرت امام (ره) انسان را میلرزاند و بیدار میکند. اهم این پیامها را در وصیتنامهها ذکر میکنیم:
شهید سعید هویزان: بهترین معامله را با خدا شهادت قرار داده است. او میفرماید: «... همسرم، چند روز قبل به میدان انتخاب رفتم، جایی که باید انتخاب کرد که با چه کسی میخواهی معامله کنی؟ ... و من تصمیم گرفتم در این میدان، در این عرصه تجارتم را سودمندترین تجارت قرار دهم و بخاطر همین در بین هر چه داشتم (همسرم، پدرم، مادرم، اموالم و دنیای پشت سرم) آن چیز را که نداشتم انتخاب کردم چرا که برای یافتنش از خانه ام به سوی نور هجرت کردم و اکنون در ازای لقای یار، جانم را میدهم که البته آن هم متعلق به یار است.»
شهید غلامحسین شیخ محمدی: الگوی او حسین(ع) و زینب(س) است. او میفرماید: «و تو ای همرزم و برادرم و دوستم، خود بهتر میدانی که این انقلاب به چه نحوه ای به پیروزی رسید با کشته شدن کسانی چون علی اکبر و علی اصغر و حبیب بن مظاهر و ... اما ساعتهای آخر عمر من است و اشک شوق بر گونههایم میچکد و هر لحظه یادی از صحرای کربلای حسین در چشمم مجسم میشود که عزیز زهرا اهل و عیالش دور او را گرفته بودند ... عزیزان من را، زینب وار که شب عاشورا یتیمان حسین (ع) را جمع آوری مینمود یتیمانم را جمع آوری کنید و دست نوازش بر سر و رویشان بکشید و نگذارید گرد یتیمی آنان را محو نماید چون دلم کباب است برای دیدن یک لحظه از آنان، چون زود بود که یتیم شوند ولی چه کنم اسلام غریب است و چشمها را باید باز کرد ...»
شهید حسن جوزدانی: دانشگاه اخلاق و دیدن آنچه را که فقط چشم دل یارای آن را دارد. در متن وصیتنامهاش مینویسد: «... خدایا اینجا چه جایی است، اینجا از دانشگاه اخلاق هم بالاتر است، زیرا اینان را که من در اینجا مشاهده میکنم انسانهای معمولی نیستند هر یکشان دنیای اخلاق و عرفانند، ولی حیف که هر یکشان یکی پس از دیگری به سوی معبودشان پر میکشند و دوباره ما تنها میمانیم و مسئولیت سنگینی خونشان در اینجا ... انسان به برادران کوچکتر از خودش حسرت میخورد چون آنها اینقدر با اخلاص نماز و دعا میخوانند که انسان بی اختیار گریهاش میگیرد، خدایا من چگونه خودم را با این عزیزان مقایسه کنم اینان دریای معرفتند ... وقتی از این برادران صحبت میشود میبینم بعضیها برادرشان شهید و یا مفقود است و امید مادرشان به آنهاست اما گویی احساس میکنند عقب افتادهاند و لذا سلاح را بر زمین نمیگذارند.»
شهید محمد ابراهیم پناه: نصیحت به گذشت سریع عمر و استفاده بهینه از آن: «دوستان عزیز، بدانید که لحظات و فرصتها همانند ابر میگذرند و این عمر ماست که در این مقوله مثل تیری است که از ترکِش ایام رها شده و به سرعت به نقطه پایان نزدیک میشود. لذا باید حداکثر استفاده را از عمری که خداوند به ما عنایت داشته نماییم ... پدر عزیزم، میدانم که محبت من در دل تو بسیار است و رنج و اندوه از دست رفتنم برایت دشوار ولی در راه الله و در راه به ثمر رسیدن حکومت اسلامی بسی ناچیز است. مادر عزیزم میدانم که غم از دست دادن فرزند برای ما بسیار مشکل و دشوار است. اگر بگویم مادر فراموشم کن میدانم که برایت امکان پذیر نیست ولی مادر عزیزم عمر دنیا کوتاه است بالاخره آدمی روزی آمده و روزی میرود چه بهتر که این مرگ شهادت در راه خدا باشد ...»
شهید محسن عسکری: آرزوی دوباره شهادت: «... خدا، میدانی که ما چه میکشیم، پنداری که چون شمع ذوب میشویم، ما از مُردن نمیهراسیم اما میترسیم که بعد از ما ایمان را از سر ببُرند و اگر نسوزیم که هم روشنایی رخت بر میبندد و جای خود را دوباره به ظلمت میسپارد پس چه باید کرد؟ از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم از سویی دیگر باید شهید شویم تا آینده بماند. عجب دردی است چه میشد امروز شهید میشدیم و فردا زنده میشدیم تا دوباره به فیض شهادت برسیم.»
شهید رضا دستوریان: «من سید رضا دستوریان از خرمشهر برای شرکت در عملیات دو استخاره کردم این آیه آمد: و السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار و الذین اتبعوهم باحسان رضی الله عنهم و رضو عنه ... لذا درنگ نکردم و به خط مقدم شتافتم. ... مادرم آرزو میکنم سخت جان بدهم تا تمام گناهانم آمرزیده شود و مادرم تقاضا دارم از راه خیاطی هم که شده، شهریههای سه سال را که من از حوزه علمیه گرفتهام را بپرداز زیرا میترسم شهریههای دوران طلبگی را مصرف کرده باشم و درست انجام وظیفه ننموده باشم.»
شهید پاسدار حسین قوچی: زیر سئوال رفتن شهادت توسط عدهای که به گمان شهید منافق نامیده میشوند: «...برادر، من این را میدانم پس از مرگ یا شهادت چه قضاوتهایی که در مورد من و امثال من نمیشود عدهای بر این عقیده اند که ما جاهل بوده و آگاه نبودیم، جنگ را سبک و بازیچه شمرده و رفتیم. عدهای دیگر که خود را روشنفکر و فهمیده میپندارند بر این عقیده اند که ما از روی تحریکات و احساسات عاطفی و مذهبی جذب شده و همانند برادههای آهن تصور میکنند که بدون اختیار بدور آهن ربا جمع شده و در نهایت به مقصدی که قطب برای ما پیش بینی کرده میرویم … گروه سوم گروهی هستند که در مرگ ما هیچ سخنی بر لب نیاورده و احساسی نشان نمیدهند گویی که انگار ما خارجی هستیم و برای بیگانه میجنگیم، این قشر شاید در گوشه و کنار، سطح جامعه ما را پوشانده اند و سرشان در لاک خودشان میباشد و شاهد شهید حق و باطل جامعة خود نیستند.(شاید شهید محترم میخواسته بفهماند که در دوره بعد از او کسانی میآیند که جنگ را اصلاً زیر سئوال برده و عقیده دارند شهید اجرش را از خدا میگیرد و جامعه وظیفهای در قبال او ندارد.)»
شهید محمد جوادی: اهمیت حفظ حجاب: «… امروز در شهرهای ایران اینگونه به چشم میخورد که بار دیگر معدودی زنان، با لباسهای بدن نما در کوچهها و خیابانها وارد میشوند. بر شما واجب است که جلوی این مزدوران از خدا بیخبر را بگیرید و بر زنان مسلمان است که آنان را در صفوف خود راه ندهند، به جوانان عزیز توصیه میکنم که به جای رفتن به دنبال این شیطان صفتان دنبال خدا و قانون خدا بروند و از حدود خدا تجاوز نکنند.»
شهید فاضل هلالی: لحظات آخر عمر: «مادر من، شاید آخرین لحظات زندگیم باشد و شاید هم شما را زیارت نکنم، لحظات حساسی است. رفقا هم رفته اند. بعضی هم در حال رفتن هستند و من مانده ام با دریایی از تفکر و هیجان و آمادگی برای نبرد با دشمنان اسلام، الحق که عجب اوقاتی است وقتی که همه آماده اند. یکی لباس جمع میکند، یکی خداحافظی میکند و اکثراً خوشحال هستند و من هم مثل آنها خوشحال از اینکه میدانم هدفم چیست؟»



نظر شما