تحولات منطقه

۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۲:۱۵
کد خبر: ۱۱۰۱۳۶۳

در سایه‌ آرام یک درخت گردو، مردی خسته از روزگار، به کار خدا ایراد گرفت؛ تا اینکه گردویی کوچک از آسمان افتاد و درسی بزرگ به او آموخت.

گردوی کوچکی که مردی بزرگ را بیدار کرد
زمان مطالعه: ۱ دقیقه
روزی مردی خسته، زیر سایه‌ی درخت گردویی نشست تا اندکی بیاساید.

چشمش به مزرعه هندوانه و کدو تنبل‌هایی افتاد که در همان نزدیکی از زمین روییده بودند.

با خود گفت:خدایا! چقدر کارت عجیب است! کدو به این بزرگی روی یک بوته‌ی نحیف می‌روید و گردویی کوچک روی این درخت تنومند؟! این انصاف نیست! در همین لحظه، گردویی از درخت افتاد و محکم به صورتش برخورد کرد!

مرد با درد از جا پرید، نگاهی به آسمان انداخت و گفت: خدایا، مرا ببخش! دیگر در کارت فضولی نمی‌کنم...

اگر این گردو، کدو یا هندوانه بود، معلوم نبود چه بلایی سرم می‌آمد!

آری، در حکمت خداوند متعال، خطایی نیست و هر چیزی در جای خودش قرار دارد گاهی پشت یک ظاهر ساده، حکمتی عظیم نهفته است!

و حکیم ابوالقاسم فردوسی چه زیا سروده است که:

جهان سر به سر حکمت و عبرت است // چرا بهره ما همه غفلت است

منبع:

شاهنامه فردوسی

داستان خوبان ص ۹۵

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha