به گزارش گروه فرهنگی قدس، هنر، خلق جهانی است که وجود ندارد. همین گزاره، جذابیت ابدی هنر را تضمین کرده است. به همین خاطر است که امر «کاتارسیس» برای هنرمندان، حیاتی و ضروری است. «کاتارسیس» را ما در فارسی به «روان پالایی» ترجمه کرده ایم. مواجهه مخاطب با یک اثر هنری و تاثیر شگرف و عمیق روانی بر او که موجب تزکیه و پالایش او شود، ماجرایی ازلی در دنیای هنر دارد.
آدمیان، در مواجهه با گرم و سرد روزگار، دچار تغییراتی روانی می شوند و هنر این به همریختگی مزاجی و طبعی را مجددا، تنظیم می کند. علم هم ثابت کرده است که طبایع چهارگانه انسان، دائما دچار اعوجاج و شلختگی می شود و هنر به عنوان یکی از راه های درمانی، عارضه ها را از او دور می سازد.
موسیقی «زار» در جنوب ایران، یا «پُرخوانی» در ترکمن ها، برای درمان بیماری های صعب العلاج، بسیار به کار رفته اند و حالا اگر نخواهیم آنقدرها هم شرایط را بغرنج و پیچیده ببینیم، هنر برای گرفتاری های روزمره، دوای شفابخشی است که لزوم استفاده مداوم آن، برای جامعه ضروری است.
آثار محیطی هم در این زمینه جزو نمونه های صریح و دقیق در نقش روان پالایی هنر دارند. در بین این آثار تجسمی و حجمی، نقاشی دیواری یا دیوارنگاره، دائما دچار تطور تاریخی شده است و نمایه های مختلفی از آن، بروز کرده است. داستان « قصه مِریکردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورتگری» در مثنوی معنوی، یکی از داستان های عمیق اجتماعی است که جناب مولوی، سادگی شرقی ها و زیرکی غربی ها را به درستی، به نمایش می گذارد و در او آگاهی ایجاد می کند.
جدای از این بحث، موضوع نقاشی دیواری در طول تاریخ و در همه تمدن ها، جایگاهی جدی، روایتگر و اثربخش داشته است و هنرمندان برای پالایش روان مخاطبان شان که عموم جامعه یا طبقات بالا و حاکمیت را شامل می شده، سعی داشته اند که نقش پالایشگر خود را به درستی ایفا کنند.
دیوارنگاره های تهران هم در همان مسیر درست قرار گرفته است و مدتی است به شکل حرفه ای در فرم و محتوا، کارش را پیش می برد. مثلا دیوارنگاره «لسانالغیب» که به مناسبت بزرگداشت حافظ در میدان ولیعصر (عج) نصب شده، بیانگر هوشمندی و بلوغ هنرمندان و نیز خانه طراحان انقلاب اسلامی در ایجاد وفاق و همدلی و همچنین یادآوری ایشان نسبت به داشته های فرهنگی و سرمایه های عظیم انسانی است. مخاطب با دیدن این اثر یا آثار گذشته، از عبوسیت و دلمشغولی های بی پایان روزمره، خلاص می شود و به وادی آرامش و امید، گام می گذارد.
چند سالی است می بینیم که هنرمندان ما در دیوارنگاره های غول پیکر و چشم نوازی که در برخی میادین شهر تهران به نمایش در می آورند، از مرحله اگزیستانسیالیسم عبور کرده اند و در وادی عقل گرایی و ساختارگرایی قدم گذاشته اند. پدیدآورندگان این دیوارنگاره ها، آنطور که از فحوای آن بر می آید، هویت آن را پیش از وجودش، در عرق ریزان روح هنرمند، خلق می کنند و آنگاه به وجودش می آورند. در نتیجه، آنچه که درباره اش فکر شده، به جان مخاطب رسوخ می کند و این هدف مندی، او را از تشتت و سرگردانی به دور می سازد و به تزکیه و آرامش اش، رهنمون می کند.
نتیجه چنین فرآیندی، ارتقای فرهنگی و آرامش جمعی است. دیدن اثری هنری و اندیشمندانه در میان دود و آهن و بتن شهر، یک پدیده جدید هنری- اجتماعی به وجود می آورد. در چنین شرایطی، فرهنگ، غنی تر می شود و خلاءهای آزارنده اجتماعی پر می شوند. چه دلنشین است وقتی به این موضوع فکر می کنیم که چشم شهروندان از کف زمین، به یکباره به آن بالا دوخته می شود، اندیشیدن برای آرامش، آغاز می شود.
دیوارنگار میدان ولی عصر (عج) پیشگام حرکتی تازه در نگارگری متفاوت شهری است که بارها با سوژه های اجتماعی، مذهبی، تاریخی و البته ملی توجهات را به خود جلب کرده است.



نظر شما