امروز، شرمالشیخ میزبان یکی از مهمترین اجلاسهای سران جهان در خاورمیانه در سالهای اخیر است. رهبرانی چون دونالد ترامپ، کیر استارمر، امانوئل ماکرون و دیگر شخصیتهای کلیدی گرد هم آمدهاند تا «جنگ در نوار غزه را خاتمه دهند، تلاشها برای صلح و ثبات در خاورمیانه را تقویت کنند و عصر جدیدی از امنیت منطقهای را آغاز کنند». این اهداف بلندپروازانه در ظاهر امیدبخشاند، اما آیا واقعاً چنین گردهمایی میتواند سرنوشت مردم غزه و فلسطین را دگرگون کند؟
غزه پس از جنگ؛ بازگشت به ویرانهها
تصاویر منتشرشده از غزه پس از جنگ، حکایت از ویرانی گستردهای دارد که در آن خانهها، ساختمانها و زیرساختهای شهری به کلی نابود شدهاند. مردم در بازگشت به خانههای خود با صحنهای مواجه میشوند که بیشتر شبیه به یک بیابان است؛ جایی که حتی سایهها و نور خورشید به دلیل نبود سازههای شهری، حالتی عجیب و بیجان یافتهاند. در چنین شرایطی، خانهای که باید پناهگاه باشد، تنها زمینی است که میتوان یک چادر بر آن برپا کرد و منتظر کمکهای امدادی ماند.
این ویرانی تنها از نظر مادی نیست؛ زیرساختهای اجتماعی نیز به شدت آسیب دیدهاند. نسلها از خانوادهها، که ریشههایشان در هزاران سال پیشینه فلسطین است، نابود شدهاند. هزاران کودک یتیم، خانوادههایی که عزیزانشان را از دست دادهاند، و جامعهای که با حجم انبوهی از رنج و غم دستوپنجه نرم میکند، امروز در غزه زندگی میکنند. پرسشی که مطرح میشود این است: بازسازی چگونه ممکن است وقتی نه سقفی برای جمع شدن وجود دارد و نه حتی امیدی به حمایتهای پایدار؟
مسئولیت جهانی و بازی قدرتها
رهبران غربی و کشورهای حامی رژیم اسرائیل، که اکنون گرد هم آمدهاند، نه تنها در ایجاد این بحران نقش داشتهاند، بلکه با تأمین سلاح و حمایتهای سیاسی خود، به استمرار این وضعیت دامن زدهاند. این کشورها، که ادعای دموکراسی و دفاع از حقوق بشر دارند، امروز به طور مستقیم یا غیرمستقیم در قتلعام غزه شریکاند.
مفهوم عربی «حامی، دزد است» (حمیها حرامیها) شاید بهترین توصیف برای وضعیت کنونی باشد؛ کسانی که باید حافظ صلح و امنیت باشند، خود اصلیترین عامل ادامه بحراناند. اکنون این بازیگران تلاش میکنند چهره ناجی را برای خود بسازند در حالی که ریشههای اصلی مشکل همچنان دست نخورده باقی مانده است.
نقض حقوق بشر و بحران انسانی
بر اساس گزارشها، دستکم ۱۰ درصد جمعیت غزه یا کشته شدهاند یا زخمی شدهاند؛ رقمی که حتی با احتیاط اعلام شده و احتمال دارد بسیار بالاتر باشد. هزاران نفر در زیر آوار باقی ماندهاند و شمار واقعی تلفات هنوز مشخص نیست. در کنار این آمارها، ناتوانی در دسترسی به خدمات درمانی، کمبود دارو و تجهیزات پزشکی، و اختلال در ارائه خدمات اساسی زندگی، بحران انسانی در غزه را به سطحی بیسابقه رسانده است.
علاوه بر تخریب زیرساختها، بافت اجتماعی نیز به شدت آسیب دیده است. خانوادهها به صورت گسترده از هم پاشیدهاند؛ نسلها از هم گسسته شدهاند و فاجعهای اجتماعی در حال شکلگیری است که شاید دهها سال برای بازسازی آن زمان لازم باشد.
روایتها و دردهای بیپایان
یکی از شاهدان این بحران گفته است که برادرش تمام فرزندان و همسرش را در یک حمله از دست داده و اکنون فقط در میان خرابهها سرگردان است. این روایتهای انسانی و دردناک، گوشهای از واقعیتهای تلخ زندگی مردم غزه را نشان میدهد که با هیچ عدد و آماری قابل اندازهگیری نیست.
این حجم از درد و رنج، بدون راهکارهای واقعی برای درمان و حمایت روانی، میتواند فجایعی بزرگتر را در آینده رقم بزند. بحران روانی ناشی از جنگ، فقدان عزیزان و ویرانی خانه و کاشانه، نسل جدیدی از آسیبهای اجتماعی را در غزه رقم خواهد زد که نیازمند توجه جدی است.
صلحی شکننده و آیندهای نامعلوم
در حالی که در اجلاس شرمالشیخ بر لزوم پایان جنگ و ارسال کمکهای انساندوستانه تأکید میشود، بسیاری از کارشناسان و فعالان حقوق بشر هشدار میدهند که بدون تغییر در ساختارهای قدرت و پایان اشغال و تبعیض، هیچ صلحی پایدار نخواهد بود. صلحی که فقط توقف موقتی خشونتها باشد، نه تنها مشکل را حل نمیکند، بلکه به تثبیت وضعیتی ناعادلانه میانجامد.
اظهارات برخی رهبران حاضر در اجلاس که گویی موفقیت در پایان دادن به درگیری را جشن میگیرند، نشان میدهد که نگرانی اصلی آنها حفظ منافع سیاسی و اقتصادی است نه تحقق عدالت برای فلسطینیان. این رویکرد میتواند منجر به عادیسازی شرایط غزه تحت اشغال و سرکوب شود، در حالی که خواستههای مشروع مردم فلسطین نادیده گرفته میشود.
نیاز به بازنگری عمیق در رویکردهای بینالمللی
جامعه جهانی باید بداند که بحران غزه یک فاجعه انسانی صرف نیست بلکه نتیجه سیاستها و اقدامات سالهاست که باعث شده فلسطینیان در شرایط نابسامان زندگی کنند. بازسازی غزه بدون توجه به حق تعیین سرنوشت فلسطینیان و پایان اشغال، تنها به معنای ادامه چرخه خشونت و بیعدالتی خواهد بود.
موفقیت هر تلاش صلحآمیزی در منطقه، نیازمند این است که جامعه جهانی به جای چشمپوشی و توجیه جنایتها، مسئولیتهای خود را بپذیرد و برای ایجاد تغییرات ساختاری و پایدار در خاورمیانه تلاش کند.
اجلاس شرمالشیخ میتواند فرصتی برای آغاز روندی جدید در بحران خاورمیانه باشد، اما تنها در صورتی که به ریشههای اصلی مشکل توجه شود. بدون پایان دادن به اشغال، حمایت از حقوق فلسطینیان و توقف اقدامات تجاوزکارانه، هیچ صلحی پایدار نخواهد بود و غزه همچنان در ویرانههای گذشته محصور خواهد ماند.
در پایان، شاید بهترین جمعبندی در این باره را تی. اس. الیوت گفته باشد: «بعد از چنین دانشی، چه فرصتی برای بخشش باقی میماند؟»




نظر شما