تحولات منطقه

رمان «اغتشاش در کازابلانکا» که درباره رنج دیروز و امروز مردم فلسطین نوشته شده، تازه‌ترین اثر مصطفی جمشیدی است. جواد متین در یادداشتی به نقد و بررسی این رمان پرداخته و در اختیار سایت قدس آنلاین قرار داده است که در ادامه می‌خوانید.

نگاهی به رمان «اغتشاش در کازابلانکا» / هم‌نشینیِ هوشمندانه‌ هنر و سیاست
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

۱. گرنیکا در خاورمیانه؛ وقتی نقاشی به روایت بدل می‌شود

در رمان «اغتشاش در کازابلانکا»، حضور معنوی تابلوی «گرنیکا»ی پیکاسو چیزی فراتر از یک اشاره‌ هنری ساده است. نویسنده با دقت و وسواس، میان بمباران فلسطینی‌ها و آن نقاشیِ سیاه و سفید از فجایع جنگ داخلی اسپانیا پیوندی درونی می‌سازد. «گرنیکا» برای او فقط یک تابلو نیست؛ نماد تمام رنج‌هایی‌ست که مرز نمی‌شناسند...این مهم تلفیق می‌شود با نگاره هایی از تاریخ آواره ها مثلا کارخانه توتون سازی در مراکش..
در بخش‌هایی از رمان، روایتگر در توصیف صحنه‌های ویرانی و اضطراب مردم، از همان منطق مانا و تصویری پیکاسو بهره می‌گیرد: چهره‌هایی در هم‌رفته، اندام‌هایی که از هم جدا شده‌اند، و چشم‌هایی که انگار از بوم بیرون زل زده‌اند به وجدان ما. این تشبیه نه برای تأثیر احساسی صرف، بلکه برای یادآوریِ تکرار تاریخ است؛ انگار نویسنده می‌خواهد بگوید: «جهان هنوز از گرنیکا عبور نکرده است سبوعیت و نامردمی ادامه دارد و انها ، فقط نقشه‌اشان را عوض کرده اند».
حضور تابلو در رمان جنبه‌ روحی دارد. گرنیکا نه روی دیوار که در ذهنِ راوی و در نگاهِ "مارا " ان کنشگر اجتماعی و نویسنده زنده است. هرجا که صدای آژیر می‌آید یا کودکی در خاکستر پنهان می‌شود، انگار تکه‌ای از آن تابلو از بوم بیرون می‌جهد و در صفحه‌ رمان جان می‌گیرد. نویسنده با این حرکت، از یک نقاشی تاریخی به یک تمِ زنده و جاری می‌رسد؛ تابلویی که در هر نسل بازتولید می‌شود، این بار در کوچه‌های خاورمیانه.
چنین هم‌نشینیِ هوشمندانه‌ای میان هنر و سیاست، یکی از خلاقانه‌ترین نقاط قوت رمان است. بدون اینکه شعار بدهد یا موضع شعاری صرف بگیرد...
، اثر از طریق استعاره و حس، موضع انسانی و اعتقادی خود را بیان می‌کند. «مارا» نه پیامبر سیاسی است و نه خبرنگار جنگ، بلکه شاهدی است که تصویر را روایت می‌کند، درست مثل پیکاسو که با رنگ‌هایش فریاد زد بی‌آنکه شعار بنویسد.

۲. نثر خلاقانه؛ وقتی روایت مثل نقاشی ساخته می‌شود

نثر نویسنده در این رمان، هم در سطح جمله و هم در ساختار کلی، نوآورانه است. جملات کوتاه و ضرباهنگ‌دار با توصیف‌های تصویری همراه شده‌اند؛ زبانش گاهی موجز و سرد است و گاهی چنان شاعرانه که بوی دود و خاک از میان خطوط بالا می‌آید. با این حال، آن‌چه نثر را برجسته می‌کند، ترکیب مهارت در تصویرسازی با پرهیز از اغراق است.
خواننده احساس نمی‌کند نویسنده می‌خواهد «ادبی» بنویسد یا با کلمات ژست بگیرد. برعکس، زبان ساده است اما از دل همین سادگی، تصویر و حس زاده می‌شود. مثلاً وقتی از چهره‌ی کودکی می‌نویسد که «در سایه‌ی دود دنبال تکه‌ای از عروسکش می‌گشت»، جمله در ظاهر خبری است اما ضربه‌ عاطفی‌اش از صدها استعاره قوی‌تر عمل می‌کند.
خلاقیت نویسنده بیشتر در نحوه‌ پیوند زدن روایت‌هاست. او از روش روایت خطی فرار می‌کند و با تکه‌های کوچک، خاطرات، نامه‌ها و صحنه‌های جدا از هم، جهانی پازل‌گونه می‌سازد. این ساختار در نگاه اول آشفته است، اما در پایان خواننده درمی‌یابد که همین آشفتگی، بازتاب همان «اغتشاش»ی است که در عنوان آمده. ساختار داستانی با موضوعش یکی می‌شود.
در ضمن، نویسنده جسارت دارد که از زاویه‌های گوناگون وارد روایت شود: گاهی صدای" مارا" را می‌شنویم، گاهی نگاه راویِ خبرنگار را، و گاهی صدای مردم بی‌نامی که در سایه و زخم مانده‌اند. این تنوع زاویه‌ها باعث می‌شود متن زنده بماند و از خستگی روایت‌های تکراری معمول فاصله بگیرد.
چنین رویکردی، در ادبیات امروز فارسی کمتر دیده می‌شود. بسیاری از نویسندگان در مواجهه با موضوعات سیاسی و انسانی، یا به دام شعار و احساسات‌گرایی می‌افتند، یا به زبان پیچیده و غیرقابل‌دسترس پناه می‌برند. اما این اثر در میانه می‌ایستد: هم ساده و خواندنی است، هم فکر برانگیز.

۳. غیرشعاری بودن و صمیمیت در نمایش رنج

شاید بزرگ‌ترین دستاورد نویسنده در این رمان همین باشد که با وجود حجم بالای رنج، متن هیچ‌گاه شعاری یا گلایه‌گر صرف نمی‌شود. رنج در این کتاب نه وسیله‌ مظلوم‌نمایی است و نه ابزار مغالطه.... نویسنده آن را به‌عنوان بخشی از زندگی تصویر می‌کند، نه نقطه‌ پایان زندگی.
در میان صحنه‌های انفجار و آوارگی، لحظات آرام و انسانی بسیاری هست: زنی که چای دم می‌کند، پسرکی که روی خاکستر گل می‌کارد، مردی که هنوز بلیتِ قطارِ ازدست‌رفته‌اش را در جیب نگه داشته. این جزئیات، جانِ کارند. آن‌ها به ما یادآوری می‌کنند که حتی در دل جنگ، آدم‌ها زندگی می‌کنند، می‌خندند، خیال می‌سازند. و حتی عاشق می‌شوند..
غیرشعاری بودن اثر از نگاه انسانیِ و عادلانه نویسنده می‌آید. او به جای آنکه صرفا قضاوت کند فقط نگاه ناظر اما ژرفی می‌کند. همین سکوتِ عمقی روایت است که بیشترین تأثیر را می‌گذارد. نویسنده باور دارد که ادبیات نباید جای بیانیه معمول را بگیرد؛ باید آیینه‌ای باشد برای دیدن انسان در محاصره و رنج...

در لابه‌لای روایت، دو نوع زخم به‌تصویر کشیده می‌شود: رنج و زخم بیرونیِ جنگ و آوارگی، و رنج درونیِ بی‌معنایی و سکوت. همین دو لایه به اثر عمق می‌دهند. درحالی‌که بسیاری از رمان‌های انروزه فقط به بیرون نگاه می‌کنند، این اثر به درون هم سرک می‌کشد. شخصیت‌ها درگیر پرسش‌هایی درباره‌ گناه، بخشش و امید هستند. رنج برایشان فقط مصیبت نیست؛ فرصتی است برای معنا دادن به زندگی و بازسازی آن..
چنین نگاهی باعث می‌شود کتاب به مخاطب نزدیک شود. خواننده احساس می‌کند با آدم‌هایی روبه‌روست که می‌شناسد؛ نه قهرمانان خیالی، نه قربانیان بی‌چهره. این همان چیزی است که اثر را از شعار جدا می‌کند و به صمیمیت می‌رساند.

۴. جمع‌بندی؛ ادبیاتی غیر منفعل

اگر بخواهیم در یک جمله خلاصه کنیم، این رمان تلفیقی است از هنرِ نقاشی، خلاقیتِ نثر و صداقتِ انسانی. نویسنده با الهام از گرنیکای پیکاسو، تصویری از جنگ و آوارگی می‌سازد که نه صرفاً سیاسی است و نه صرفاً احساسی؛ بلکه میانِ این دو در تعادل می‌ماند و اتفاقا مهاجم است..
بداعت نثر، در روایت‌های تکه‌تکه و تصاویر به‌یادماندنی، نشان می‌دهد که نویسنده از «نوشتن برای گفتن» گذشته و به «نوشتن برای نشان دادن» رسیده است. او نمی‌گوید چه دولتهایی و یا سازمانهایی مقصر اند، بلکه نشان می‌دهد چگونه انسان در هر سوی ماجرا می‌سوزد.
در نهایت، اثر موفق می‌شود رنج را از قالب آمار و تیترهای خبری بیرون بیاورد و دوباره انسانی کند. در دنیایی که خبرِ مرگ و ویرانی هر روز تکرار می‌شود، چنین نگاهی شاید خودش نوعی مقاومت باشد — مقاومتی بی‌سروصدا شکیل ماندنی، و عمیق.

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha