روزی آرزو داشتم سرود دانشگاه اسلامی غزه را در روز فارغالتحصیلیام بخوانم، بر صحن بزرگ سالن کنفرانس، در میان صدای تشویق همکلاسیها و لبخند خانوادهام. من و دوستانم با شور و شوق درباره لباسهایمان، عکاس مراسم و رنگ دستهگلها حرف میزدیم. رؤیاهایی ساده و طبیعی برای هر دانشجویی در جهان. اما در غزه، حتی سادهترین آرزوها هم به رؤیاهایی دستنیافتنی بدل میشوند.
در آخرین روز کلاسها پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، نمیدانم چه چیزی مرا واداشت تا دیرتر از همیشه در دانشگاه بمانم. در راهروها قدم زدم، نوشیدنی محبوبم را از بوفه خریدم و زیر سایه درختان گل کاغذی رنگارنگ نشستم. دلم آشوبی عجیب داشت. چند شب قبل، در خواب دیده بودم از پلههای دانشگاه میگریزم و استادانم در خون غلتیدهاند. وقتی از خواب پریدم، خدا را شکر کردم که فقط کابوس بوده. نمیدانستم آن اضطراب، پیشدرآمدِ واقعیتی است که در راه بود.
صبح شنبه، زودتر از زنگ بیدارباش از خواب پریدم. اما اینبار، کابوس به واقعیت پیوسته بود. صدای انفجار از دور میآمد و اندکی بعد، دانشگاه اعلام کرد که کلاسها تا اطلاع ثانوی تعطیل است. تنها دو روز بعد، در ۹ اکتبر، چند ساختمان هدف حمله هوایی قرار گرفت و در ۱۱ اکتبر، جنگندههای اسرائیلی هشت ساختمان دیگر از دانشگاه اسلامی غزه را با خاک یکسان کردند.
وقتی انفجارها را از تلویزیون دیدم، گویی بخشی از وجودم در آتش میسوخت. میدیدم چطور رؤیاهایم میان شعلهها خاکستر میشوند؛ خاطراتم روی نیمکتها و میزهای بوفه پراکندهاند و هرچه ساخته بودم، در لحظهای فرو میریزد. واقعیت در برابر چشمانم رنگ باخت و جایش را به ناباوری داد.
اما این آغاز فاجعه بود. در دسامبر ۲۰۲۳، اسرائیل دانشکده پزشکی، دانشگاه الازهر و دانشگاه فلسطین را بمباران کرد؛ همه با خاک یکسان شدند. سربازان اسرائیلی حتی از تخریب فیلم گرفتند، گویی میخواستند ویرانی را به رخ جهان بکشند. کمی بعد، دانشگاه الاسراء نیز همان سرنوشت را یافت.
تا پایان آن زمستان، دیگر هیچ دانشگاهی در غزه سالم نمانده بود. از ۱۹ دانشگاه موجود، ۸۰ درصد ساختمانها به آوار بدل شدند؛ چهار دانشگاه بهطور کامل نابود و ده دانشگاه دیگر بهشدت آسیب دیدند. نزدیک به ۸۸ هزار دانشجو، از تحصیل محروم شدند. سازمان ملل بعدها اعلام کرد که ۹۵ درصد تأسیسات آموزشی غزه یا نابود شده یا آسیب دیده و بیش از ۶۵۰ هزار کودک، دو سال تمام از تحصیل بازماندهاند. آنان این روند را «نابودی آموزش» خواندند — تخریبِ عامدانهی دانش.
در ژانویه ۲۰۲۴، حملات به شعبهی دانشگاه در خانیونس آخرین امید ما را نیز از میان برد. وبسایت دانشگاه تعطیلی کامل را اعلام کرد. صدها آزمایشگاه و کلاس از بین رفت، ۲۰۰ هزار کتاب سوخت و ۱۶ هزار پایاننامه دکتری نابود شد. اما از همه دردناکتر، از دست دادن استادانمان بود — از جمله رئیس دانشگاه، دکتر سفیان طیب، و استاد محبوب ادبیات انگلیسی، دکتر رفعت العریر.
یکی از دوستانم، شهد، که در شهر غزه مانده بود، بعدها برایم گفت: «کتابخانه دانشگاه به آشپزخانه تبدیل شده بود. آوارگان از میان کتابهای سوخته، کاغذ برمیداشتند تا آتش روشن کنند.» در زمانی که گرسنگی بر زندگی سایه انداخته، حتی دانش هم ارزشش را از دست میدهد؛ کتابهایی که نماد امید و خرد غزه بودند، به سوختی برای بقا تبدیل شدند.
با وجود این همه ویرانی، نزدیک به یک سال پس از آغاز جنگ، دانشگاه اسلامی کوشید آموزش آنلاین را از سر بگیرد. با اینترنت ناپایدار، خانههای ویران، و استادانی که بسیاریشان دیگر زنده نبودند، این تلاش بیشتر به معجزه میمانست. اما برای ما، دانشجویان سال آخر، همین کورسوی امید کافی بود تا حس کنیم هنوز زندهایم، هنوز میتوانیم ادامه دهیم.
البته همه چیز تغییر کرده بود. دیگر در گروههای درسیمان کسی از تکالیف و امتحان حرف نمیزد؛ سوالها حول اینترنت، هزینهی چادر، اجارهخانه و آب آشامیدنی میچرخید. تحصیل به تلاشی برای زندهماندن تبدیل شده بود.
در ماه سپتامبر، نیروهای اشغالگر دوباره بازگشتند. در یک روز، دانشگاه زیر ۱۱ حملهی هوایی سنگین قرار گرفت. یک شاهد گفت: «ساختمان دانشکده ادبیات را دوبار بمباران کردند. آوارگان گمان کردند پایان یافته و بازگشتند تا وسایلشان را بردارند. همان لحظه، بار سوم بمباران شد. هیچکس نتوانست برای نجاتشان وارد شود.»
خبر کوتاهی در رسانهها آمد: «مفقودین و مجروحین پس از حمله هوایی به دانشگاه اسلامی غزه» — فقط یک خط دیگر در میان سیل خبرهای مرگ و ویرانی. هیچکس نپرسید چه بر سر رؤیاهای آن دانشجویان آمد.
اکنون، حتی در سایهی آتشبس، دانشگاه من در ویرانههاست. آزمایشگاههای شکسته، کتابهای خاکسترشده و کلاسهای خالی، شاهدانی خاموش بر آنچه از دست رفتهاند. ما، دانشجویان غزه، برای دانشگاههایمان مانند عزیزی ازدسترفته عزاداری میکنیم. حقی بنیادین — حقِ دانستن، حقِ ساختن آینده — در برابر چشمان جهان از ما ربوده شد.
امروز، دانشگاه اسلامی غزه فقط یک بنای ویران نیست؛ نمادی است از نسلکشی اسرائیل — کارزاری بیامان که نهتنها جانها، بلکه بنیانهای دانش، فرهنگ و امید را هدف گرفته است.




نظر شما