به گزارش قدس آنلاین، «برتا: داستان یک اسلحه» به کارگردانی امیرحسین ترابی و تهیه کنندگی کامران حجازی که اسپین آفی از سریال «خونسرد» است اولین قسمت خود را جمعه گذشته منتشر کرد.
قصه سریال با مقدمه ای مربوط به اوایل دهه هشتاد آغاز شد و ماجرای مرگهای دلخراشی که به دلیل واکسن تقلبی، اهالی یک روستای مرزی را به عزا نشانده بود را به تصویر کشید. پس از تیتراژ، قصه با یک عملیات پلیسی مخفیانه آغاز می شود و پس از آن ماجرای مرگ مشکوک اعضای یک خانواده، ذهن مخاطبان را درگیر قتلی وحشیانه می کند که تنها سرنخ پلیس از صحنه جرم، دختری است که در پایان قسمت اول، پلیس او را زنده پیدا نمی کند تا گره های پرونده به راحتی باز نشود. این قصه به صورت موازی، ماجرای خانواده دیگری را هم نشان می دهد که در پایان سریال، پدر خانواده با ماشه آماده به چکاندن روی شقیقه اش تهدید به قتل می شود.
سریال در قسمت اول علاوه بر پرداختن به زندگی حرفه ای سرگرد یونس با بازی شهرام حقیقت دوست، به زندگی شخصی او هم سرک می کشد و چالشهای میان زندگی شخصی و کاری اش را عیان می کند، دلسردی پسر نوجوان از بدقولی پدرش یا سرگردانی یک پدر تک والد برای بزرگ کردن نوجوانی که مادرش را از دست داده، این کد را به مخاطب می دهد که قرار نیست با یک قصه سراسر پلیسی روبرو شود بلکه رگه های خانوادگی درام هم پررنگ است. ضمن اینکه باز شدن پای یک زن مشکوک با بازی مهراوه شریفی نیا به خانه سرگرد که خودش را همسایه جدید ساختمان معرفی می کند، گره های قصه را پیچیده تر می کند.
به نظر می رسد نخ تسبیح خرده روایت های سریال، اسلحه مشکوکی باشد که قتل ها با آن انجام می شود و از آنجا که در میان ترکیب بازیگران سریال نام «مهدی حسینی نیا» دیده می شود و از گریم متفاوت او نیز رونمایی شده، احتمالا یا یک قاتل باهوش و تماشایی روبرو هستیم. در واقع قطب خیر قصه که پلیس ماجراست با قطب شر که قاتل قصه است، یک بازی جذاب و مواجهه پراکشن خواهند داشت.
سرنخ هایی که پلیس قصه در گشایش پرونده قتل پیدا می کند، یک پلیس زیرک و تیزبین را نشان می دهد که قرار است قطب خیر را قوی کند اما شیوه عجیب قتل ها هم احتمالا نشان از یک قطب شر قوی دارد تا موازنه برابر دو قطب باعث جذابیت در تقابل آنها با هم شود.
شهرام حقیقت دوست، بازی خوب و باورپذیری در نقش پلیس دارد. او علاوه بر اینکه درگیر بررسی پرونده های قتل است، چالشهایی هم در تربیت پسر نوجوانش دارد که وقت کافی برای او ندارد. یونس هم مانند بسیاری از بازپرسها، سرشلوغ است و معرفی یک دستیار جدید به نام محسن مولا با بازی عرفان ناصری که چندان هم باهوش نیست، موقعیت های بامزه ای را به وجود آمد که کمی فضای سخت و سنگین قصه را تلطیف می کند. ضمن اینکه هوش بالا و توانایی خوب سرگرد در حل مسائل هم چندان توی ذوق نمی زند و رفتارهایش باورپذیر است.
سریالهای پلیسی به دلیل تقابل آشکار دو قطب خیر و شر و ماجراهای معمایی برای مخاطبان جذاب هستند و این سریال هم غافلگیری های پی در پی تلاش دارد تا مخاطبش را با قصه همراه کند اگرچه هنوز برای قضاوت در این باره زود است و قسمت های بعدی سریال نشان می دهد که با یک قصه پلیسی تماشایی مواجه هستیم یا اثری که قرار است مخاطب را فریب کرد و در باز کردن گره های سخت و کور قصه، قید منطق را بزند!




نظر شما