طی هفته گذشته جامعه حریدیها در سرزمینهای اشغالی به عنوان یهودیان فوقارتدوکس عضو ساختار جمعیتی رژیم صهیونیستی، دست به تظاهراتی گسترده علیه دولت نتانیاهو زدند. تحلیل بسیاری از پژوهشگران علوم سیاسی و تحولات بینالمللی در غرب آسیا از این اقدام، جبههگیری جریان تندرو مذهبی در مقابل دولتی است که خود را مهمترین دولت تاریخ رژیم صهیونیستی در پایبندی به آرمانهای صهیونی میداند. باور برخی از کارشناسان این است اعتراض حریدیها، آغازی بر پایان رژیم صهیونیستی است و میتواند فروپاشی این رژیم جعلی را تسریع کند و خبر از یک شکاف عمیق در میان صهیونیستها میدهد. این جماعت تا پیش از بروز اختلافات عمیق بر سر اعزام به خدمت سربازی، به نوعی تعامل دوسویه با دولت رژیم اشغالگر قدس رسیده بودند که بر مبنای آن، تحمل ساختار حاکمیت صهیونیستی در عوض دریافت کمکهای مالی گسترده برای مدارس حریدی تثبیت شدهبود. طبعاً شرح این رودررویی، بخشی از اخبار انتشار یافته در شبکههای خبری سراسر دنیا را تشکیل میدهد، اما آنچه دربارهاش کمتر میدانیم، ماهیت جریان حریدیهاست؛ جریانی که تنها ۱۴ درصد از اتباع رژیم صهیونیستی را تشکیل میدهد، اما طبق گزارش برخی رسانههای غربی، قادر است با اعمال نفوذ خود، کنست (پارلمان رژیم صهیونیستی) را منحل کند. در این نوشتار قصد داریم به پیشینه این جریان بپردازیم و به چرایی همزیستی رژیم صهیونیستی با جریان حریدیها، نگاهی تاریخی بیندازیم.
درباره حریدیها
یهودیان حریدی، جریانی مذهبی و بسیار تندرو در جوامع یهودی هستند؛ جریانی که از منظر رفتاری و فکری، گاه با جریانهای تکفیری و تندرو در جوامع اسلامی (مانند داعش) مقایسه میشوند. در ادبیات دینی غرب، از حریدیها با عنوان یهودیان «اولترا ارتدوکس» یا «فوق ارتدوکس» یاد میکنند. آنها بهشدت پایبند برداشتهای خود از متون مذهبی یهود، بهویژه تورات و تالمود هستند. حریدیها با مظاهر جدید تمدن سر ناسازگاری دارند؛ هرچند در سالهای اخیر به برخی از این مظاهر مانند اینترنت و رسانههای جمعی – با نگاه مطلوب خودشان – روی خوش نشان دادهاند. آنها معتقدند باید حکومتی صد درصد یهودی بر سر کار باشد و منظورشان از یهودیت نیز همان تفسیر ارائه شده از سوی خودشان است؛ همان تفسیر خاص از متن تورات! برخی معتقدند چنین رویکرد افراطیای در بازخوانی اندیشههای یهودی در اوایل قرن بیستم به وجود آمد و بهتدریج توسعه یافت. اما مطالعات عمقیتر نشان میدهد این رویکرد در میان یهودیان از قرنها قبل رایج بودهاست. حریدیها امروزه ۱۷ درصد از جمعیت اتباع رژیم صهیونیستی را شامل میشوند. رشد جمعیت آنها به دلیل تشویق به زاد و ولد، بالاست و پیشبینی میشود جمعیت ۲میلیون نفریشان تا سال ۲۰۴۰ میلادی دو برابر شود. بیشترین جمعیت حریدیها، بیرون از سرزمینهای اشغالی فلسطین، در آمریکا و بهویژه در شهر نیویورک متمرکز است. آنها به دلیل پوشیدن لباسهای خاص و کلاههای عجیب، در میان جوامع یهودی شناخته شدهترند. حریدیها خدمت در ارتش رژیم صهیونیستی را به دلیل آلودگی این رژیم به سکولاریسم رد میکنند و معتقدند باید در ارتشی کاملاً یهودی، با دستورالعمل توراتی به فعالیت نظامی بپردازند و از این رو، احضار آنها برای خدمت در ارتش، همیشه با تنشهای فراوانی همراه بوده و حتی گاهی به تهدید مهاجرت از سرزمینهای اشغالی انجامیدهاست. در جریان هجوم رژیم صهیونیستی به نوار غزه، تصمیم دولت نتانیاهو برای وارد کردن سربازان حریدی به نبرد، آشوبی را رقم زد که تبعات سنگینی برای دولت اشغالگر داشت. آنها کوشیدند با تأسیس تیپ «۶۱۳ هاسمونیان» با ظرفیت نهایی ۴هزار نفر که در آن، همه ضوابط و مقررات مذهبی حریدیها رعایت میشد، شرایط را برای حضور این جریان در جبهه فراهم کنند. با این حال، مقاومت گسترده درباره این اقدام، میان حریدیها وجود دارد و آنها خود را تنها ملزم به فراگیری متون یهودی مطابق با عقایدشان میدانند. این در حالی است که زنان این جامعه مجبور به کار و تأمین هزینههای زندگی میشوند؛ طبق آخرین گزارشهای رسانههای رژیم صهیونیستی، بیش از ۸۰درصد زنان حریدی مشغول به کار هستند و هزینه زندگی را برای خانواده تأمین میکنند. حریدیها در جریان مبارزه با کرونا هم برای رژیم صهیونیستی دردسرساز بودند و حاضر به همکاری در حوزه بهداشت و سلامت نشدند. با این حال و با وجود همه این موانع، از سال ۱۹۷۰ میلادی و پس از جنگ اعراب و رژیم صهیونیستی، سالانه تعداد بیشتری از صهیونیستها به جریان حریدی میپیوندند. البته خروج از این جریان هم وجود دارد، اما به اندازه ورودی آن نیست. جالب اینجاست که نگاه دیگر صهیونیستها به جریان حریدیها، نگاهی توأم با نفرت است! آنها در میان صهیونیستهای سکولار با عنوان «شچوریم» (سیاهپوستان: به دلیل رنگ پوشش) شناخته میشوند.
کشف یک راز تاریخی
بر اساس آنچه درباره حریدیها گفتیم، قاعدتاً حضور آنها در سرزمینهای اشغالی، بیش از آنکه به نوعی حمایت از رژیم صهیونیستی تبدیل شود، شکلی از مخالفت گسترده و مانعتراشی در مسیر اجرای نقشههای رژیم را به نمایش میگذارد. پس چرا رژیم صهیونیستی دست از این حمایت برنمیدارد و حتی به حضور حریدیها در بدنه حکومت و دخالت آنها در ساختارهای حاکمیتیاش، واکنش منفی چندانی نشان نمیدهد؟ ریشه این حمایت را باید در ماهیت رژیم صهیونیستی و ادعاهایی که مبنای ایجاد این رژیم جعلی در غرب آسیا بوده، جستوجو کنیم. رژیم صهیونیستی از زمان شکلگیریِ تفکرات آن در اواخر قرن نوزدهم و در آثار «تئودور هرتسل»، مدعی ایجاد موطن ملی یهود بود. هر چند برخی – بهدرستی – برداشتی ناسیونالیستی از این آرمان دارند و معتقدند تعریف صهیونیستها از موطن ملی یهود، حول محور ناسیونالیسم اروپایی نشأت گرفته از اندیشههای مدرن اروپایی میگردد، اما واژه «یهود» در این اصطلاح، همچنان بار مذهبی خود را دارد؛ به همین دلیل، رژیم صهیونیستی نمیتواند در ساختار حکومتی خود، دیانت یهودی را نادیده بگیرد. عملاً نیز بسیاری از احزاب دست راستی و حتی به ظاهر چپگرا، سعی میکنند خود را مقید به اصول دیانت یهودی تعریف شده در ساختار رژیم صهیونیستی نشان دهند. اینکه حزبی مانند «لیکود» با داعیه توجه به آرمانهای مذهب صهیونیستها، توانست فقط با استفاده از یک شخصیت فعال سیاسی خود، یعنی «بنیامین نتانیاهو» نزدیک به ۱۷ سال مسئولیت دولت رژیم صهیونیستی را در اختیار بگیرد و احزاب ظاهراً سکولارتر مانند حزب «کارگر» را برای مدتها به حاشیه براند، نشاندهنده نفوذ این مفهوم در میان اتباع رژیم صهیونیستی است. بنابراین، رژیم برای حفظ موقعیت خود در جامعه، چارهای جز همراهی با احزاب افراطی ندارد. از سوی دیگر، رژیم صهیونیستی مدعی ایجاد کشوری جعلی است که باید مرکز تجمع همه یهودیان دنیا از هر تیره و طایفهای باشد و به همین دلیل نمیتواند جریانهای بهشدت محافظهکار و فوقارتدوکسی مانند حریدیها را از خود براند؛ این اقدام میتواند تبعات سنگینی برای رژیم داشتهباشد. به همین دلیل، رژیم صهیونیستی در کنار ادعای تکیه بر رویکردهای لیبرالیستی و سکولاریستی در اداره جامعه، میکوشد در فضای داخلی با دادن امتیازات گسترده به جریانهای افراطی یهودی مانند حریدیها، پیوندهایی را که برای ایجاد موطن ملی یهود ضروری میپندارد، حفظ کند. کابینه رژیم در سالهای اخیر، میلیونها «شِکِل» برای کمک به مدارس حریدیها و جلب نظرشان هزینه کرده؛ حتی تأسیس تیپ «۶۱۳ هاسمونیان» که ظاهراً روندی نامتعارف در ارتش رژیم صهیونیستی است، با همین هدف در دستور کار قرار گرفت. اما واقعیت آن است کنار آمدن با جریانهایی مانند حریدیها، اصولاً کار سادهای نیست و دامنه انعطاف آنها، وسعت چندانی برای تکاپوهای عوامفریبانه رژیم ندارد. تحرکات اخیر در سرزمینهای اشغالی و ورود حریدیها به فاز گستردهتر مخالفت با نتانیاهو که دنبال سربازگیری از این جریان عجیب و غریب – شاید به دلیل اعتراض دیگر جریانها و جمعیتهای سیاسی و اجتماعی به معافیت حریدیها از فعالیتهای نظامی – است، میتواند نه فقط برای او، بلکه برای کلیت ساختار سیاسی رژیم صهیونیستی تبعاتی سنگین و غیرقابل پیشبینی داشتهباشد.




نظر شما